" صلح خدایان (صراط یا صراط ها)"

ی, 10/12/1389 - 12:59
" صلح خدایان (صراط یا صراط ها)"

مقدمه:حقیقت هستی و ضرورت عقلیّ، جزء یک صراط رابر نمی تابد چه در زمان نوح(ع) باشیم وچه در عصر خاتم(ص). با این تفاوت که آئین خاتم تکامل یافته مکتب نوح است و اگر امروز انبیاء سابق حضور یابند به آیین خاتم(ص) ایمان خواهند داشت .اما پیوسته در طول تاریخ انشعاب از صراط مستقیم با انگیزه های نفسانی از سوی حکومت های جابر ومنافقان صورت گرفت وتا مرز تقابل و استقلال ودین سازی پیش رفت وامروز دین های جدید فضای جامعه ملت ها را پرکرده است. همه این ها با هدف اسلام ستیزی وشکسن مقاومت ملت ها از سوی امپراطوری صهیونیستی صورت می گیرد.ودر طول تلاش خصمانه آنها، عده ایی غافل، در حلقه مرکزی تفکر اسلام در خاور میانه سخن از مکاتب جدیدخصوصابارنگ وبوی ناسیونالیستی می گویند.
با وجود هجمه های سنگین بر علیه دین مبین اسلام و موج اسلام ستیزی جهان غرب وشرق، رسالت اصلی همه متولیان فرهنگی و مدیران حکومت واصحاب علم ودانش ،حفظ اسلام راستین و دفاع از ارزشهای انسانی آن است و چگونه این رسالت در صدر برنامه های ما نباشد و حال آنکه حفظ نظام مبتنی برآن ازا وجب واجبات است .

گرچه طبق آیات شریفۀ قرآن،مکاتب وآئین انبیاء گذشته با اسلام در هدف واحدند وبه یک حقیقت باز می گردند (شوری13-آل عمران 84و85) اما نباید از این يگانگی ،چنين برداشت شود که :

الف)آنچه از متن و محتوا بنام موسی وعیسی(ع) برجای مانده، تمام یاعین همان متن ومحتواييست که آن دوپيامبراولوالعزم آورده اند.

ب)باوجود اکمل وافضل ادیان، رجوع به ناقص و مفضول، بدون اشکال است و هرکس هر چه دوست دارد برگزیند چرا که این انتخاب جاهلانه و خسران خواهد بود.

لذا نقد ما بر آيين انبياء اولوالعزم نیست. بلکه نقد ما متوجه 2 گروه است :
1-آنهایی که دم از روح الله وکلیم الله می زنند اما آئین آن انبیاء توحیدی کجا واین شرک های آشکار کجا. انگیزه مادر نقد مستقیم آنها(دراين نوشتار) شاید ضعیف باشد اما آنچه نگران کننده است ، مشاهده برخی تفکرات تکثر گرایانه و ظهور آن در برخی جوانان است که بعضا مسلمان و مسیحی را در یک ردیف می بینند.

این یادآوری بدان جهت بود که اگر سخن از انحصار صراط است منظور نفی آیين آسمانی گذشته نیست .
2-شیادان ،رفاه طلبان و اجیرانیكه کارگاه تولید آئین احداث کرده اند ودر مقابل این خوش خدمتی در قصرهایی که به سفارش صهیونیست ها ساخته شده، از دنیالذت می برند و دم از عرفان ، ملکوت و معناگرایی می زنند. این تفرقه و تکثر حکایت از آن دارد که منشاء دين در این فرقه هارباني نیست. دین باید منشاء ربانی و الهی داشته باشد. گویا خدا یکی نیست بلکه خدایان هستند که با هم صلح کرده اند !.
صراط سوی(مریم/43) يا صراط جحيم(صافات/23) ؟
جهان هستی با نظم بدیع خود حکایت از حکمت و تدبیر خالق واحد دارد وانسانها به هدایت عقل و فطرت ولطف و بیان ولایت، بینش خود را به هستی شکل داده و آنرا تکمیل می نمایند.

جهان بیني صحیح به دنبال خود ایدئولوژی و نهایتا فرهنگ زندگی و روش مدیریت جامعه را اقتضامیکند.با این دیدگاه، به نظر می رسد همۀ انسانها در حال حرکت در یک مسیر با هدفی واحد باشند چرا که فطرت واحد و لا تغییر درهمۀ انسانها وجود دارد واحکام عقل بر حسن و قبح و امکان و امتناع تغییر نمی کند اما آنچه از جهان مشهود است حکایت از پراکندگی واختلاف وسودایی غم انگیز دارد .

بت پرستی به روش نوین!! هر کس خدایی دارد اما چه خدایان خوبی که با هم نمی جنگند وسر هر چیز مصالحه میکنند!!خدایانی که نه تنذیر می کنند نه تبشیر! پیامبرانشان تشریفاتی بوده و تنها برای شستن گناهان وشفاعت مشفع آمده اند! صلاحیت پیامبرانشان منحصر در فردی خاص نیست بلکه هر زمان پیامبری بدیع ظهور می کند گویا تضاد صراط جحیم وصراط مستقیم یک توهم است .



یگانه راه هدایت کدام است؟ مسیر عبودیت و وصول به معبود کدام است ؟صراط مستقیم یا سبل؟

بررسی دقیق وصحیح و پاسخ به این سوالات تنهایک مبحث علمی صرف نیست بلکه موضوعی حیاتی ،کاربردی وارائه شناسنامه هویت انسان است که در پرتو آن ،رابطۀچهارگانه انسان(با خودش،خدا،خلق وطبیعت )بیان می گردد.

اینكه کدام مدیریت باید در جامعه حاکم شود و قدرت ادارۀ جامعه جهانی را دارد ،کدام مناسک و به چه شکلی تعالی بخش است بستگی به این دارد که معلوم گردد کدام راه درست و کدام صراط حق است ؟

پاسخ سوال وتبیین موضوع نمی تواندبه روش تحکم باشد بلکه جوابی قانع کننده برای همه خواهد بود چرا که انسانها فطرتا حق گرا و انتخاب کنندۀ وجه احسن(الذین یستمعون القول فیتعون احسنه زمر/18) هستند . براین مبنا سبیل احسن و صراط اقوم آن است که از فروغش راههای دیگر نوری ندارند و دیده نمی شوند (یا غیر آن هستند یا فروعات آن)

تاریخ گذشتگان دراين باب، خبرهای خوشی ندارد. تاریخ از حضرت آد م (ع) که اولین شاخص صراط بوده تا کنون که صراط کاملا مبین است،حکایت ازتشتت وتفرق از صراط مستقیم وگسست از سبيل سلامت وراه حق دارد.

جهت ارائه طریق هدایت ،هزینه سنگین پرداخت شده ودر مقابل انتخاب های نادرست ،كه معلول استکبار درون و استعماربرون وسیاه نمایی های طواغیت است نیز، خسارت های جبران نا پذیر بر جای گذاشته است.

اما در دنیای امروز طا غوت در راستای منافع خود،گر چه هدفی مشترک با اسلاف خود دارند اما به سبکی جدید صد صراط نموده اند.(یصدون عن سبیل الله. اعراف/45وهود/19)

هدف استعمار گران سلف وخلف استثماراست و استثمار در فضای بدون مقاومت حاصل می شود واز آنجا که مقاومت مبتنی بر ایدئولوژی و اعتقادات است،تخریب ایده ها وانحراف در مذهب حق، در دستور کار آنها قرار گرفت تا انسجام واتحاد ملت ها را در هم بشكنند.

سپس به شکلی نرم سبیل الله واحد،نفی وهمه ایده ها ،عرفان ها وفرقه ها با شعار صلح گرایی و احترام، مهر قبولی دریافت کردند. بدون آنکه ملت ها بدانند چه بلایی بر سر حیات معنوی و عزت آنها می آید. از استعمار معاویه و دیکتاتوری بنی عباس گرفته تا فا جعه اندلس ،سقوط عثمانی و سلطه بر خاورمیانه.

آنچه پیرامون ما تجربه گردیده ودر حال وقوع است به2شکل اما با هدفی واحد اجرا می شود.

1)تفرق در اسلام تا 73 ملت(بحوث فی الملل والنحل آیه الله جعفرسبحانی ج 1ص21) که نبی گرامی اسلام(ص) از آن دل نگران بود. این شکل ازتفرق از خود اسلام مایه می گیرد.اسلام است اما جهاد،دفاع،سیاست و استقلال نداردو این همان اسلام اموی وآمریکایی است.

2) اسلام ستیزی آشکار و نفی آن وبد گویی بی امان (ارائه چهره ای خشن وتهمت های ناروا)و تولید روزانه الگوهای استعماری از ایران پرستی پهلوی هاو مکتب ایرانی در داخل تا بد نامی اسلام توسط وهابیون در خارج و جنایت های صلیبیون .

گرچه شکل دوم(اسلام ستیزی آشکار بیگانگان)خطر ناک است اما شکل اول (تفرق به 73 ملت)خطرناک تر. چرا که سربازان به ظاهرمسلمان و جوانان به ظاهرمعتقد ومقیدبه اسلام که درحد ایمان قلبی توقف نموده اند ودر عمل فاسقانی هستند که پنجه در سلسله پلورالیسم دارند و درکنارآنان منافقانند که تظاهر به التزام می کنند و از آنجا که این گروهها محتاج به تایید و مقبولیت عمومی هستند جهت جلب خدمات ویژه ،همه را تایید می کنند که آری ،هندو و بودا ودیگران هم راست می گویند تا چه شود؟ تا این که خودشان تکذیب نشوند واین همان حق السکوت است دربازارتقلب.

اگر این بیراهه تداوم یابد و تفکر غالب جهان شود (که هست)چه خواهد شد؟

روشن است گویا اتفاقی نیفتاده. نه پیامبری بحق آمده نه نمرودي محکوم به بطلان است .نه کسی شهید شده ونه فرعونی هلاک.در نهایت تاریخ، فلسفه نداردو حوادثی بوده کاملا تصادفی!.

در این فاجعه عمیق، که گروهی حقانیت را منحصر در خود می دانند و گروهی (غالب جامعه امروز)مصالحه و تحمل می کنند،انحصارطلبی در ادعای حقانیت دین خود،صورت موجه تری داردتا مصالحه .زیرا این انحصار طلبی باطل به (قول به وجود یک راه اصیل و فاتح) نزدیک تر است گر چه مدعی آن دروغ گوست اما در مصالحه هیچ مبنایی وجود ندارد.

حق آن است که دین حق و مدیریت کامل وتام ،منحصر در یکی است اما نه به نحو تحکم و تحمیل بلکه با استدلال مبتنی برعقل و فطرت و موید به وحی که جزافراد لجوج و عنودو منافقین ومتعصبین آنراانکارنمیکنند.
اما صراط مستقیم کدام است؟
ما در مقام یافتن نیستیم بلکه در مقام التزام بیشتر و اثبات متعلق ایمان خویش هستیم .

در پاسخ به این سوال اساسی، که هر انسان بی غرضی به دنبال آن است، باید بر اساس مبنایی سهل و قابل قبول برای همه مردم جهان سخن گفت. یعنی اگر ما از متن اسلام دلیل می اوریم (احکام شرعی واستدلال های محکم عقلی )مانند وهابیت تحمیل عقیده نمی کنیم بلکه با حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن(نحل/25) فرا می خوانیم .

دین از آن کسی نیست تا عده ایی احساس مالکیت کنند و حریم اقتدار خویش را گسترش داده و حفظ نمایند . (کما اینکه یهود گفتند شما به طرف قبله ما نماز می خوانید(بقره/144 ) و اعراب اسلام را از آن خود می دانستند)

دین برنامه زندگی است که براساس مبداومعاد ،مسیرحرکت راترسیم میکندو حق هر انسان است که متعلق حیات خویش را بیابد.

سیر تاریخی ادیان الهی و محتوای دعوت انبیاء نشان می دهد، در راستای هدایت خلق (و پاسخ قانع کننده به احساس عمیق دین جوئی مردم پنج مرحله به نحو تکمیلی ابلاغ شده است وبه محمد بن عبدالله (ص) ختم گردیده است که مژدۀ آن در کتب موسی وعیسی (ع) نیز آمد است ،اما اگرهم فرض بر این باشد که سابقه ای از ادیان در دست نباشد و ابتدای به امر، اسلام عرضه شود، اسلام تمام نشانه های دین کامل و صراط مستقیم را داراست و ای کاش فضای جامعه جهانی برای معرفی و انتخاب مردم مهیا بود .

اگراين فضا ایجاد شود کمتر از یک سال کافی است تا این دین مبین بر تمام بلا د استیلا یابد.

اما امپراطوری معاند ومعادی یهود از ابتدا اسلام را منافی با منافع خود دید وبه ستیز با آن پرداخت(مایده/82) وامروز شعله های حسادت غرب به مرکز ایدوئولوژیکی خاور میانه (ایران،عراق،لبنان )زبانه میکشد وصهیونیسم می کوشد تمام پنجره هارا بر روی نسیم روح بخش اسلام ناب ببندد.

ستیز یهود آشکار وسخت نیست بلکه با شعارهای جذاب صلح طلبی وهمه خدایی ،يكايك ادیان و فرقه ها را ناجی وذیحق معرفی می کند .

آماری که از مراکز تحقیقاتی و لسان محققان در تعداد فرقه ها اعلام می شود گرچه دقیق نیست اما حداقل آن نیز هولناک و نگران کننده است.تعداد4000 فرقه درجهان كه نزدیک به 100 فرقه جای پایی در کشور ما برای خود باز کرده اند .

در طول تلاش صهیونیسم، منافقان ودلدادگان جاهلیت جدید، تلاش وافری دارند که شایسته است به کلام مولای متقیان علی (ع)خطاب به جاهلان قدیم که قدر اسلام را نمی دانستند اشاره نمائیم :

خداوند محمد(ص) را به رسالت مبعوث کرد ،تا جهانیان را بیم دهد و....در حالی که شما جمعیت عرب بدترین آئین را داشتید ودر بدترین سرزمین ها ودر میان سنگ های خشن ومارهای فاقد شنوائی زندگی می کردیت وآبهای آلوده می نوشیدید و غذاهای ناگوار می خوردید و پیوسته خون همه را می ریختید و پیوند با خویشان را قطع می کردید.بت ها در میان شما بر پا بود وگناهان سراسر وجودتان را فرا گرفته بود.خطبه26

هدف این نوشتار نقد تک تک آئین های ساختگی نیست بلکه به طور اجمال وبا عنایت به کلیات به نقدآنها واثبات و تصديق صراط اسلام مپردازیم .
3 اشکال اساسی بر صراط ها:
1- ارزش وضد ارزش ، حق و باطل ،معروف و منکر ،راست ودروغ،بهشت و جهنم معنای خود رااز دست می دهد. چرا که همه بر حقند ،همه راست می گویند و دروغگو آن است که دیگران را نفی و تکذیب نماید و بلکه اصلا هیچ تقابل مفهومی بین کلمات وجود نخواهد داشت .

پیامد طبیعی این حادثه از بین رفتن محتوای فکری و اعتقادی و سلب انگیزۀ زندگی صلح آمیز و خدمت به خلق خواهد بود، و اگر چنین پیامدی رخ ندهد حداقل گرفتار نسبیت خواهیم شد .

با شکل گیری این ایدوئولوژی بدون چشم و ابرو ،حقوق بشر سازمان ملل الزام آور نخواهد بود بلکه نوعی تحکم و زور گوئی است چرا که شاید با ایده سایرین متفاوت باشد.

2- گرچه از جذابیتهای فریبنده فرقه ها صلح طلبی است اما اگر دستورالعمل های ادیان دروغین درست و قابل التزام باشد، آنوقت جنگ خدایان !!همۀبشر را نابود خواهد ساخت (لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا انبياء/22).گاهی مبنای یک مکتب مصنوعی نفی مکتب دیگر است واگر همه مشمول حقانیت هستند پس آن مکتب دیگری محکوم به نابودی است و اگر نابودی او برحق است پس همه رابر حق ندانسته ایم .

از این گونه تناقض ها در ادیان غربی و شرقی فراوان دیده می شود

3-تبعیت گروهی از یک نفر(علاوه برخلاف اصل بودن فرمان از غیرخدا)در مکاتب عرفانی نو پدید ترجیح بلا مرجح است و به یک بازی سیاسی و فریب کاری شبیه است.چگونه است که فردی چنین اختیاری را پیدا کند که برداشت شخصی خود را از عالم خلقت، بینش ملکوتی اعلام نماید و مدعی شود انسانها را به همراه خود به وادی اصالت ولذت پایدار می رساند.

اگر سلوک بر پایه ایمان وعلم از وحی توسط معصوم نباشد ،داشتن یک تفکر مستقل عزتمندانه تر از تبعیت از شخص ثانی است.

آیا هر کسی حق دارد در مذهب خویشتن را رهبر و شارع مردم بداند؟(آیا امر دین چون سیاست و تدبیر مملکت است تا اقوای مردم در جسم وعلم بر دیگران امر می کند؟ که البته آن هم خطاست بنا به تجارب تلخ تاریخ بلکه تعهدوعلم کامل هم لازم است) الا اینکه باید موید به تائید خداوند حکیم وقادرمتعال باشد ؟

اگر چه پیامبر(ص) در رتبۀ حقوقی مانند سایر مردم است اما خود را در شان ولایت ،موید به وحی معرفی می کند (انا بشر مثکلم یوحی ا لی فصلت/6) واین همان امتیازی است که او را شایسته رهبری می کند .

آری اگر پیامبر راستین را نیافتند سرو کله انسانهای بیمار، عقده ای ،قدرت طلب ،شهوتران و شهرت طلب پیدا خواهد شد .این قبیل اشکالات و تناقضات فراوان است که از بعد درون دیني و برون دیني قابل بررسی است (کلام وفلسفه) امادر این مختصر در پی طرح همه مطالب نیستيم .
توهم یگانه پرستی.
بغض ،تعصب ، خود پرستی ، زیاده طلبی عواملی هستند که محرک متفرقین از سبیل الله(انعام/153 ) بوده و هستند.

گروهی ایمان بعضیه دارند (یومنون ببعض ویکفرون ببعض نساء/150). این تناقض با هیچ عملي قابل توجیه نیست .علت این انحراف عدم فهم مسئله بسیار مهمی به نام ((روح عبودیت)) است که به دو شکل ظهور می کند:

1- برخی در التزام به بعض فرامین مولی برسر او منت می گذارند و خود را ذیحق تلقی می کند وآن مقدار مناسک را هم از سر مولی زیاد می بیینند!
2- وگروهی د ر التزام به فرامین و مناسک شریعت نگاه فلسفي و علت یابی به آن دارند و لذا می گویند من نماز نمی خوانم اما دنبال فحشا ومنکر هم نمی روم!! یا من روزه نمی گیرم اما کاملا مراقب سلامتی بدنم هستم! غافل از این که صرف تعبدبه دستور مولی با عنایت به (از مولی بودن دستور )بالاتر از بعد فلسفی آن است .

چگونه ممکن است انسان در عین محبت به مولی سر سپرده هم نباشد . هم قایل به شانی برای او باشد وهم شئون او رابرای خویشتن نیز قائل باشد؟
چگونه موافقت ومخالفت یکجا جمع می شود ؟
این شروع سقوط است و عمق آن التزام به تفکرات وآئینی است که رنگ و بوئی از سرچشمه اصلی ندارند.خبری از خدای صاحب اسماء حسنی نیست(ولله الاسماء الحسني اعراف 180) بلکه همه خدایندو خدا همه است و میل تو همان دستور خدا است تا چه رسد به اطاعت یا عصیان .چگونه انسانی که در حریم مولای مطلق با تبعیض در امر او گرفتار اضطراب و سر گردانی می شود، در میان مدعیانی که بوی خود پرستی و فریبکاری می دهند به آرامش خواهد رسید؟

مگر انسان می تواند با هر تفکری زندگی کند؟ مگر ممکن است چند مکتبی زیست ؟ امری که هم عقل آنرا نفی می کند وهم حس .

عقل نفی می کند زیرا خالق عالم که همو حکیم و مدبر وقادر ومربی است، برنامه زندگی انسان را به حکمت خویش از طریق واسطه های دور از خطا ابلاغ می نماید نه اینکه منابع علم و جهل درآمیزندو در ابعاد زندگی انسان با فرضیات و علوم اکتسابی برای انسان برنامه بنویسند.

مدعیانی که حتي برای گوارش انسانها برنامه جامع ارائه نداده اند تاچه رسد به ابعاد روحانی و اخلاقي.

ناگفته نماند در مقام پاسخ، به روش خودشان پرسشگران را خلع سلاح می نمایند می گویند سوال نکنید اینها اسراری است که تنها ما میفهمیم ،اگربپرسید خدا ناراحت می شود!

چگونه ممکن است در جهانی که زمزمۀوحدتش جان وروح انسان را نوازش می دهد ، چند معبود را پرستش نمود ؟

و احساس عاشقانه درون نیز، آن را نفی می کند چرا که در کثرت ، پراکندگی واظطراب است ودر وحدت نور وهدایت (بقره/257)

وما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفیه(احزاب-4)

لذا انسان بدون اسلام سرگردان است واسلام بدون کمال مایه اظطراب. انسان بدون اسلام محکوم به مرگ معنوی و مسلمان بدون اسلام ناب محکوم به نفاق است .

غربی ها در هفته ودر ماه یک دین را تجربه می کنند!! والبته حق هم دارندزيرا تاکنون سراب کسی را سیراب نکرده است .

اما عجیب است که جوانان مسلمان نما سر از اندیشه های التقاطی در آوردند که البته این هم از جهتی تعجب ندارد وجهتش آن است که شهوترانی ومعصیت برای آسان شدن نیاز به يك محمل مکتبی دارد.

وسوال پایانی اینکه در جامعه پریشان از چند مکتبی چگونه می توان آیند ه ای روشن برای تاریخ دید؟و چگونه می توان امید به زندگی آفرید؟ جزء اینکه صراط مستقیم را باید یافت ودر حفظ وتبیین آن در حد جان جهد نمود.
انحراف از صراط مستقیم چرا؟
انحراف از صراط مستقیم در 2 سطح به وقوع می پیوند:

1)سطح بازیگران جامعه انسانی و قدرتمندان و قدرت طلبان که تمام انسانها را برای مشتهيات خود می خواهند .آنها عالمانه وعامدانه در حالی که در بغض و ظلم و هوسرانی گوی سبقت از دیگران ربوده اند در شیطنت و سیاست نیز يد طولایی دارند.

آنها ضمن اولویت بندی با 3 شیوه عدوات خود را آشکار می کنند.

1-تحریف دین حق وحذف دستورات ظلم ستیزانه وتبلیغ دین جدید با همان اسم سابق .معاویه اسلام را با مارک تقلبی به نام (نبوت)تبلیغ می کرد و امروز از آن به اسلام آمریکایی یاد میشود.

2-تبلیغ وتحمیل مکتبی که خوشایند امپراطوریا شورای امپراطوری است و به تحقق اهداف آنها کمک می کندچه مردم بپسندند چه نپسندند.

3- بنا به احترام وصلح جهانی راضی نگه داشتن همه مردم و احترام به ایده آنها تا حد ارائه خدمات ویژه و عدم ممنوعیت قانونی.

و عجیب است که در این بازار ونمایشگاه عريض وطويل جای اسلام ناب(حداقل بعنوان صرفایک دین) خالی است و گویا مسلمانان ولایتمدار از این حق بهره ای ندارند!! .

2)سطح رعیت و افراد زنده در کره خالی که عوامل مختلفی را می توان نام برد

الف: جهالت : گروهی نادانند(مقصر یا قاصر) که برای رفع عطش خویش به سوی هر سرابی شتاب می گیرند وبه هر ندایی طمع می بندند و اگر ندای حق به گوش آنها نرسد،با ابا طیل سودا گران، دوران زندگی را سپری می کنند و شاید هرگز به آب گوارای حیات جاوید نرسیدند.

ب : گروهی می دانند در باطلند اما شهوات نفسانی فکر وقلب آنها را می رباید اما از آنجا که نمی خواهند مورد نقد افکار عمومی قرار گیرند با محملی به رنگ مذهب بر باطل خود تعصب می وزند

ج :گروهی بیمار روان و اخلاقند و نواقص رفتاری خود را بروز میدهند تا جبران مافات بشود.

د :عده ای معترضند اما به دلیل ضعف در ایمان و وجدان خویش ،سر راه خود تعدی می کنند و از حد تجاوز می کنند.

ه: عده ای برای تامین معاش خود به هر دری می زنند.
نتیجه:
یاایهاالذین ِآمنوالاتقدموابین یدی الله ورسوله واتقواالله ان الله سمیع علیم حجرات/1

ای کسانی که ایمان آورده اید برحکم خداوپیامبراوپیشی نگیریدوازخداپرواکنید ،هماناخداوندشنواوداناست

صراط مستقیم یکی است.شاخص آن خدا ومنصوبین ازسوی اوست.دلایل کلامی وفلسفی وحدت خلقت ووحدت دین رامقتضی است.اعتقادبه این وحدت ،وحدت صفوف ملتهارابه همراه خوهدداشت.ازآنجاکه اسلام مصداق اتم ایدیولوژی وحدت آفرین ومحور مبارزات ضداستعماری است ،موردهجمه دین ستیزان قرارگرفته است.دولتهای استمعاری همزمان بامهجورساختن اسلام،ازعطش دین جویی مردم جهان بعنوان فرصتی برای تبلیغ دینهای ساختگی بهره میبرند.

به امیدروزی که جهانیان باایمان وتقوی (که مشروط به اطاعت از خداورسول است)صراط حقیقی رابیابندوبدان متمسک شوندتاازصراطهای جهنمی مستکبران رهایی یابند.
 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.