تاريخچه وهابيت در عربستان

د, 10/27/1389 - 09:06
تاريخچه وهابيت در عربستان

تاريخچه وهابيت در عربستان

در طول تاریخ اسلام پیوسته افراد و گروه هایی بوده اند که در فهم اسلام، گرایش به خشکی، جمود و تعصب داشته اند. اگر چه بر حسب شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی قدرت نفوذ افرادی که چنین تمایلاتی داشته اند در نوسان بوده، اما همیشه در صحنه حضور داشته اند. آیین وهابیت با الهام گیری از اندیشه های افرادی هم چون: بربهاری، ابن بطه عکبری و ابن تیمیه به وسیله ی محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری در نجد -یکی از شهرهای عربستان- بنیانگذاری شد و به مدد شرایط مساعد تاریخی، طبیعی، اجتماعی و سیاسی مناسب در آن زمان توانست در فراز و نشیب زمان، موجودیت خود را هم چنان حفظ کند و پس از مدتی پیروانش قدرت را در حساس ترین مکان مقدس اسلامی به دست گرفتند و به تبلیغ و دعوت پرداختند. فرصت طلایی که برای هیچ یک از گذشتگان دارای اندیشه های شبیه عقاید او پیش نیامد. وهابیت در حال حاضر بیشتر رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته و با تشیع و انقلاب اسلامی به مقابله برخاسته است. وهابیگری با دمیدن روح نفاق و تفرقه در میان مسلمانان خدمات بسیاری به استعمار در جهت چپاول و غارت منابع مسلمین و تخریب تمدن و فرهنگ تاریخی مسلمانان انجام می دهد.

پیدایش وهابیت

سرزمین عربستان با داشتن قدمت تاریخی، مکانی است که حضرت ابراهیم(ع) به فرمان خداوند، جایگاه و مأمن اصلی یکتاپرستی را بنیان نهاد و از آن زمان به بعد کعبه زیارتگاه خداپرستان گردید. تا پیش از ظهور اسلام در عربستان گروه های مختلفی چون یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و بت پرستان بیشترین ادیانی بودند که در عربستان زندگی می کردند. با بعثت پیامبر اکرم(ص) بیشتر مردم عربستان اسلام را پذیرفتند و اسلام در سراسر عربستان گسترش یافت.[1] نجد سرزمین وسیعی است واقع در عربستان[2] سرزمین مسیلمه ی کذاب[3] و موطن اصلی وهابیان است.[4] پیامبر اعظم(ص) در حدیثی خطاب به سوی نجد چنین می فرمایند: «اَلفِتنَةُ ها هُنا مِن حَیثُ یَطلَعُ قَرنُ الشَّیطانِ اَو قالَ قَرنُ الشَّمسِ؛ فتنه در این جا، از همان سویی که شاخ شیطان برمی آید(خورشید طلوع می کند) رخ خواهد داد.»[5] با توجه به تأکید پیامبر(ص) در این روایت، به ایجاد فتنه در نجد، باید دقت بیشتری را به رویدادهایی که از این شهر متوجه اسلام می شود کرد. چون اگر این فتنه تنها مربوط به زمان مسیلمه کذاب بود، پیامبر اکرم(ص) بیان می فرمودند. اما از آن جایی که پیامبر اکرم(ص) هیچ گاه حاضر نشدند در حق مردم نجد دعا بفرمایند مشخص می شود که تنها فتنه ی مسیلمه ی کذاب مورد نظر پیامبر اکرم(ص) نبوده است.[6] محمد بن عبدالوهاب در سال 1111 هجری قمری در یکی از روستاهای نجد به دنیا آمد[7] و بر اثر مطالعه ی کتاب های اخبار مدعیان نبوت چون مسیلمه ی کذاب و اسود عنسی[8] و کتاب های ابن تیمیه افکار و نظرات او در محمد بن عبدالوهاب تأثیر بسیاری گذاشته و راه و روش خود را بر مبنای افکار ابن تیمیه قرار داد[9] و استغاثه و توسل به پیامبر اکرم(ص) را انکار کرد. استادانش که آثار گمراهی را در او می دیدند مردم را از او بر حذر می داشتند و نسبت به آینده ی او بیمناک بودند.[10] او سرانجام پس از چهارسال زندگی در بصره[11]، به حریمله رفت[12] و بعد از مرگ پدرش آشکارا به انکار و مخالفت با عقاید مردم پرداخت.[13] طرح آراء محمد بن عبدالوهاب در شرایطی رخ داد که جهان اسلام از چهارسو مورد هجوم استعمارگران بود، در چنین شرایطی که مسلمانان بیش از هر زمان دیگری به اتحاد برای مقابله با استعمارگران روس و انگلیس و فرانسه و آمریکا نیاز داشتند، محمد بن عبدالوهاب مسلمانان را به دلیل شفاعت خواهی و توسل و زیارت قبور اولیاء الله متهم به شرک و کفر کرده و ریختن خون مسلمانان را واجب می دانست.[14] بعد از ورود محمد بن عبدالوهاب به درعیه و بسته شدن پیمان همکاری میان او با امیر درعیه محمد بن سعود(جد آل سعود)،[15] محمد بن عبدالوهاب به پشتیبانی قوای نظامی محمد بن سعود توانست دعوت خود را در سراسر نجد بگستراند و محمد بن سعود هم از رهگذر ترویج عقاید محمد بن عبدالوهاب و به اسم جهاد علیه کفار توانست تمام سرزمین نجد را تصرف کند.[16] سرانجام محمد بن عبدالوهاب در سال 1206هجری قمری در درعیه درگذشت[17] و پس از درگذشت محمد بن عبدالوهاب پسر بزرگ او، عبدالله جای پدر را گرفت و به عنوان رهبر وهابیان در حکومت آل سعود قرار گرفت، بعد از عبدالله فرزندان او در جای پدر قرار گرفتند و هم اکنون تعداد زیادی از نوادگان محمد بن عبدالوهاب در شهر درعیه زندگی می کنند و به بیت«آل الشیخ» معروف اند.[18]

علل پیشرفت دعوت محمد بن عبدالوهاب

چرا محمد بن عبدالوهاب با این که همان عقاید ابن تیمیه را تبلیغ می کرد، دعوت او خیلی زود منتشر شد و هم اکنون این عقاید به صورت آیین رسمی در آمده اما عقاید ابن تیمیه هیچ گاه چنین رشدی نکرد و حتی بعد از مدتی کوتاه به دست فراموشی سپرده شد؟ این سؤال چند جواب دارد که علل انتشار آراء محمد- بن عبدالوهاب را بیان می کند و مهم ترین آن ها عبارتند از: مردم نجد به دلیل قرار گرفتن در منطقه ی صعب العبور نجد که توسط بیابان های اطراف محاصره شده بود، امکان ارتباط با خارج برای آنان بسیار دشوار بود،[19] بنابراین علماء و دانشمندان به این منطقه کمتر رفت و آمد می کردند و بالطبع مردم از سطح علمی و فرهنگی پایینی برخوردار بودند و هیچ گاه شاهد مناظرات و مناقشات مذهبی نبودند. این در حالی است که مردم دمشق در زمان ابن تیمیه بارها شاهد مناقشات مذهبی بودند و به دلیل این که دمشق در آن زمان، یکی از مراکز علمی بزرگ جهان بود علماء و دانشمندان بسیاری به آن جا رفت و آمد می کردند و مردم دمشق همانند مردم نجد که دور از علم بودند خالی الذهن از مناقشات مذهبی نبودند.[20] از دیگر علل پیشرفت دعوت محمد بن عبدالوهاب می توان به اتحاد او با امیر درعیه(محمد بن سعود) اشاره کرد، پس از اتحاد محمد با امیر درعیه، او با پشتیبانی قوای قهریه و پشتوانه ی مالی آل سعود و توسل به زور توانست وهابیت را در سراسر نجد گسترش دهد.[21] البته علاوه برنقش آل سعود در انتشار وهابیت نباید از نقش استعمار در انتشار و پیشبرد وهابیت در عربستان غافل شد،[22] زیرا جرقه ی اصلی تشکیل فرقه ی وهابیت توسط مستر همفر جاسوس انگلیسی در محمد بن عبدالوهاب به وجود آمد[23] و پس از آن نیز پیوسته تا کنون استعمارگران پشتیبان امرای وهابی عربستان هستند.[24]

ریشه یابی عقاید(محمد بن عبدالوهاب) وهابیها

از جمله عناوین و القابی که وهابیان برای خود انتخاب کرده و بر آن مفتخرند، عنوان «سلفیه» است و پیوسته سعی دارند نام خود را به سلفیه تغییر دهند.[25] وهابیان می گویند: «بهترین عصر، عصر سلف صالح است، عصری که به پیامبر اکرم(ص) و نزول وحی نزدیک تر است چون مسلمانان صدر اسلام سنت پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم را بهتر درک می کردند، لذا فهم آنان برای ما حجت است.»[26] به این دلیل وهابیان سعی می کنند خود را منتسب به سلفیه کنند تا مردم تصور نکنند افکار و اندیشه های آنان تنها از محمد بن عبدالوهاب و ابتکار او سرچشمه گرفته است.[27]
محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری قمری، مذهب وهابیت را که ادعا می کرد همان عقاید سلف صالح است را بنیانگذاری کرد و با احیای روح خشونت و تعصب راه حقیقت یابی را بست.[28] طرفداران سلفیه در عصر حاضر هر آن چه را که به نحوی آنان را به تکنولوژی و عصر حاضر متصل کند بر خود تحریم کرده اند.[29] حسن بن علی بن خلف ابومحمد بربهاری، از علماء حنبلیان بغداد در سال 233 هجری قمری در بغداد متولد شد.[30] او یکی از طرفداران سرسخت آراء احمد بن حنبل و پشتیبان آراء و عقاید سلف بود،[31] از جمله عقاید او می توان به: اعتقاد به رؤیت خداوند در قیامت با چشم، نسبت کفر به شیعیان، منع شیعیان از زیارت قبور امامان معصوم(ع) [32] و نوحه خوانی و مرثیه خوانی بر امام حسین(ع) را منع می کرد و دستور می داد تا نوحه گران را به قتل برسانند.[33] او معتقد بود که پیامبر اکرم(ص) در آخرت از گناهکاران شفاعت می کند نه در دنیا.[34] از ابن بطه عکبری به عنوان ادامه دهنده ی افکار بربهاری یاد شده است.[35] او نیز یکی از مخالفان سرسخت شیعیان و از طرفداران روش سلفیه بود، او تفکر و آراء احمد بن حنبل را بسیار متعصبانه مطرح می کرد و در دفاع از ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه بسیاری می کوشید و شیعیان را تکفیر کرده و خون شان را حلال می دانست.[36] وی سفر به قصد زیارت پیامبر اکرم(ص) را حرام می دانست و طلب شفاعت از پیامبر اکرم(ص) را انکار می کرد.[37] یکی دیگر از اشخاصی که محمد بن عبدالوهاب عقایدش را از او گرفت احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه بود که در قرن 7 و 8 هجری قمری می زیست.[38] ابن تیمیه نیز همانند بربهاری و ابن بطه با مخالفانش به ویژه شیعیان با سلاح اتهام برخورد می کرد.[39] او متکلمان را اهل بدعت می دانست و معتقد بود که در فهم آیات و احادیث باید از سلفیه پیروی کرد، او طلب شفاعت و استغاثه را از ارواح اولیاء الله و زیارت قبور اولیاء الله حرام می دانست.[40] محمد بن عبدالوهاب عقاید خود را به طور عمده از ابن تیمیه گرفت که ابن تیمیه نیز عقایدش ریشه در عقاید سلفیه و بربهاری و ابن بطه عکبری داشت. محمد بن عبدالوهاب چیزی به عقاید ابن تیمیه نیفزود، اما نسبت به ابن تیمیه از شدت عمل بیشتری برخوردار بود و نظرات ابن تیمیه را که در زمان خودش، در حدّ یک نظریه باقی مانده بود به مرحله ی عمل درآورد و در این حیطه بود که دچار افراط گرایی های شدیدی شد.[41] وهابیان نوشیدن قهوه[42] گذاشتن پرده بر روی قبر پیامبر اکرم(ص) و... را بدعت و حرام دانسته و مرتکبین به این اعمال را مشرک و مستحق توبیخ می دانند.[43] وهابیان امور جدیدی که در صدر اسلام وجود نداشته چون تلفن، تلویزیون، رادیو و... را بدعت و حرام می دانند.[44] به راستی در پس پرده ی این کارها جز عقب نگه داشتن مسلمانان از رسیدن به ابتکارات و دستیابی به علوم جدید چیز دیگری می تواند باشد و آیا اسلام واقعی که وهابیان ادعا می کنند تنها آن ها، آن را دریافته اند، همین است که نسبت به علوم جدید سکوت کند و حکم به حرمت اموری دهد که منجر به شرک و کفر نمی شود!؟

عقاید وهابی ها

وهابیان مسلمانان را به بهانه های واهی تکفیر کرده و ریختن خون آنان را واجب می دانند و در مقابل با دشمنان اسلام از در سازش و مدارا وارد می شوند.[45] از دیدگاه وهابیان توحید بر دو نوع است: توحید الوهیت و توحید ربوبیت و تمام فرق اسلامی نسبت به توحید الوهیت جاهل هستند چون توحید الوهیت عبارت است از: پرستیدن خداوند به تنهایی[46] در حالی که فرقه های اسلامی با توسل و استغاثه به غیر خدا و شفیع قرار دادن یکی از اولیاء و انبیاء، غیر خدا را در جای خداوند قرار داده و پرستش می کنند و این موجب شرک و کفر است.[47] وهابیان خداوند سبحان را به خلق تشبیه کرده و او را دارای اعضاء و جوارح می دانند و برای اثبات ادعای خود آیاتی از قرآن کریم را که دلالت بر صفات خبریه خداوند دارد، تأویل نکرده و بنابر ظاهر آیات به رأی خود آن را تفسیر می کنند.[48] از دیگر عقاید محمد بن عبدالوهاب می توان به تأکیدی که او بر عدم گرامی داشتن پیامبر اکرم(ص) داشت اشاره کرد.[49] محمد بن عبدالوهاب با انتشار عقایدش توانست طرفدارانی را جذب کند که در راه انتشار افکار و عقایدش به او کمک کردند.[50] اما او مخالفان بسیاری نیز داشت که پدر و برادرش سلیمان جزء اولین کسانی بودند که با عقاید او مخالفت کردند و حتی برادرش سلیمان نیز در ردّ عقاید محمد بن عبدالوهاب، کتاب الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه را نوشت.[51] علاوه بر پدر و برادر محمد بن عبدالوهاب، بسیاری از علمای اهل سنت نیز در ردّ افکار و عقاید محمد بن عبدالوهاب کتاب هایی نگاشته اند و شیعیان نیز در ردّ افکار محمد بن عبدالوهاب کتاب هایی نوشته اند چون کتاب منهج الرشاد لمن اراد السداد شیخ جعفر کاشف الغطاء[52](متوفی به سال 1228ﻫ .ق) و... .

شباهت وهابیان و خوارج

وهابیان از جهات چندی با خوارج شباهت دارند: وهابیان شعار دینی خود را دعا، شفاعت و توسل جز از خدا نیست قرار داده اند[53] و همانند خوارج که شعار خود را لاحُکم الا لله قرار داده و از سپاه حضرت علی جدا شدند.[54] خوارج مرتکبان گناهان کبیره را کافر می دانستند و جز خود بقیه ی مسلمانان را کافر می دانستند.[55] وهابیان نیز همانند خوارج کسانی را که عقایدی خلاف آن ها داشتند مشرک و کافر دانسته و واجب القتل می دانستند.[56] از دیگر شبهاهت های خوارج با وهابیان، کوته بینی و قشری نگری آنان بود، خوارج مردمانی متعصب و کوته بین بودند که جز خود بقیه ی مردم را مشرک می دانستند و افرادی خشن بودند[57] وهابیان نیز همین گونه کوته بین و قشری نگرند[58] و... .

وهابیت و آل سعود

محمد بن سعود اولین شخص از خاندان سعودی بود که پیمان همکاری با محمد بن عبدالوهاب بست[59] و به مدد عقاید خشونت آمیز ابن عبدالوهاب توانست بر تمام نجد و سپس بر حجاز مسلط شود.[60] سرانجام محمد به سعود در سال 1179 هجری قمری درگذشت و فرزند بزرگش عبدالعزیز جانشین پدر شد.[61] عبدالعزیز زمانی که پدرش با محمد بن عبدالوهاب عقد اتحاد می بست او نیز با محمد بن عبدالوهاب متحد شد.[62] او که در زمان حیات محمد بن سعود فرماندهی بخشی از سپاه پدر را به عهده داشت،[63] توانست با پشتیبانی محمد بن عبدالوهاب عربستان را به تصرف خویش درآورد.[64] یکی از مهم ترین حوادث اتفاق افتاده در زمان عبدالعزیز جنگ های متوالی او با حاکم مکه بود که سرانجام توانست آن جا را در سال 1220 هجری قمری، تحت فرمانروایی خویش درآورد[65] و دیگر حمله ی فرزند عبدالعزیز یعنی سعود در سال 1216 هجری قمری به کربلا بود که در آن جا فجایع سنگینی را ببار آورد[66] که همین حمله زمینه ساز مرگ عبدالعزیز شد، زیرا فردی شیعی مذهب از اهالی شهر موصل عراق به قصد انتقام فجایع وهابیان در کربلا به درعیه آمد و با تظاهر به وهابیگری به عبدالعزیز نزدیک شد. تا این که در ماه رجب سال 1218 هجری قمری در هنگام نماز عصر موفق شد عبدالعزیز را به انتقام فجایع سعود در کربلا به قتل برساند.[67] بعد از مرگ عبدالعزیز فرزندش سعود در سال 1218 هجری قمری به حکومت رسید.[68] هم زمان با حکومت سعود، حکومت عثمانی تصمیم گرفت به دلیل تصرفات آل سعود و هراس از تصرف حجاز بدست وهابیان،[69] سپاهی را از مصر برای مقابله و جنگ با وهابیان در سال 1226 هجری قمری اعزام کرد[70] و در سال 1228 هجری قمری، وهابی ها شکست خوردند. سرانجام در سال 1229 هجری قمری سعود درگذشت و فرزند سعود، عبدالله به حکومت رسید.[71] تا این که سرانجام در سال 1233 هجری قمری با تصرف درعیه[72] و دستگیری عبدالله بن سعود و رهبران مذهبی وهابی ها(آل الشیخ) و تبعید آنان به مصر، غائله ی وهابیان پایان یافت.[73] در فاصله ی سال های 1235 هجری قمری[74] تا سال 1300 هجری قمری[75] تعدادی از افراد خاندان آل سعود به طور مخفیانه و بسیار محدود بر درعیه حکومت کردند اما به دلیل سرکوبی حکومت توسط دولت عثمانی، این حکومت ها دوامی نداشتند و خیلی زود سرکوب می شدند. فاصله ی این سال ها را که دوران رکود و ضعف حکومت وهابی آل سعود می نامند[76] با تصرف ریاض توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن در سال 1319 هجری قمری[77] پایان یافت و دوران اقتدار آل سعود آغاز شد و سپس منجر به تصرف همه ی عربستان توسط دولت سعودی وهابی شد.[78] از مهم ترین وقایع زمان عبدالعزیز برقراری روابط سیاسی با انگلستان بود[79] عبدالعزیز با پشتیبانی انگلستان توانست جای پای خود را در عربستان محکم کند و بر رقبا فائق آید.[80] یکی دیگر از این وقایع تشکیل جمعیت اخوان التوحید در سال 1330 هجری قمری بود[81] که به وسیله ی این گروه توانست نیروی محکمی برای خود بوجود آورد. البته این گروه در عقایدشان(وهابیگری) راه افراط را در پیش گرفته و مشکلات زیادی را برای عبدالعزیز بوجود آوردند.[82] بر طبق پیمانی که در سال 1333 هجری قمری میان انگلستان و عبدالعزیز منعقد شده بود، انگلستان متعهد شد سالانه شصت هزار لیره به آل سعود کمک کند[83] و از عبدالعزیز و فرزندانش در مقابل حمله ی هر دولت بیگانه پشتیبانی نماید و در عوض ابن سعود بر سرزمین های«تحت الحمایه» انگلیس در عربستان حمله نکند و به دشمنان انگلستان امتیازی ندهد.[84] این پیمان نامه با حمله ی عبدالعزیز به حجاز(یکی از هم پیمانان انگلستان) نقض گردید[85] و از این به بعد بود که انگلستان خود مستقیماً وارد جنگ با آل سعود شد و توانست جلوی پیشروی های آل سعود را بگیرد.[86] با آغاز جنگ جهانی دوم در سال 1358 هجری قمری، علی رغم این که عبدالعزیز اعلام بی طرفی کرده بود، اما به دلیل فشارهای اقتصادی که در آن زمان گریبانگیر او بود و از سوی دیگر نیاز آمریکا به نفت عربستان باعث شد که عبدالعزیز به طور مخفیانه به آمریکا نفت بفروشد و اجازه ی ساخت پایگاه هوایی در ظهران را بدهد.[87] و از سال 1362 هجری قمری بود که برای اولین بار آمریکا با عربستان روابط سیاسی برقرار کرد[88] که این روابط روز به روز گسترده تر شد به طوری که عبدالعزیز بیشتر نیازهای کشورش را از طریق آمریکا برطرف می کرد و کم کم عربستان تبدیل به منطقه ی تحت نفوذ آمریکا شد.[89] عبدالعزیز به پشتوانه ی نفت توانست تغییر و تحولات بسیاری در عربستان ایجاد کند و در واقع عبدالعزیز همانند پلی بود میان حکومت به سبک قدیم و حکومت جدید عربستان.[90] بعد از مرگ عبدالعزیز در سال1373 هجری قمری طبق قوانین عربستان حکومت به فرزندان عبدالعزیز می رسد و از عبدالعزیز 39 پسر بر جای مانده که به ترتیب سن به حکومت می رسند[91] و اولین فرزند عبدالعزیز که به حکومت رسید، سعود بود، او در مدت حکومتش برای آباد کردن عربستان بسیار تلاش کرد و از آن جمله توسعه ی مسجد النبی(ص) بود.[92] فیصل بن عبدالعزیز دومین پادشاه بعد از عبدالعزیز بود که در سال 1384 هجری قمری حکومت را بدست گرفت[93] و از جمله اقدامات او گسترش دامنه ی قرار دادهای نفتی با آمریکا بود[94] که سرانجام فیصل به دلیل فروش بی رویه ی نفت که باعث بروز اختلافات داخلی در خاندان سعودی شده بود، در سال 1395 هجری قمری ترور شد.[95] از دیگر اتفاقات زمان فیصل برکناری خانواده ی آل الشیخ از ریاست مذهبی بر عربستان بود و بدین ترتیب جریان مذهبی در آل سعود، بعد از فیصل به جریانات سیاسی تبدیل شد و همکاری این دو خاندان پس از قریب به دویست سال خاتمه یافت.[96] بعد از فیصل، خالد بن عبدالعزیز به حکومت رسید. یکی از رویدادهای مهم مقارن با حکومت خالد، وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. این قضیه وهابیان را دچار وحشت کرد.[97] فهد بن عبدالعزیز بعد از مرگ خالد در سال 1402 هجری قمر به حکومت رسید[98] و خود را خادم الحرمین الشریفین نامید[99] و در لوای این نام خیانت های بی شماری به مسلمانان کرد از آن جمله: سوق دادن مواضع اسلامی و عربی مردم فلسطین به سمت صلح و تسلیم به اسرائیل[100] و روابط حسنه و پنهانی با اسرائیل و کشتار خونین چهارصد تن از حجاج ایرانی در سال 1408 هجری قمری به دستور آمریکا و کمک به صدام در جنگ ایران و عراق اشاره کرد. بعد از مرگ فهد در سال 1426 هجری قمری ملک عبدالله برادر ناتنی فهد به حکومت رسید.[101] او نیز علی رغم ظاهر ضد آمریکایی که دارد، اما مواردی چون کمک او به اسرائیل در جنگ اخیر لبنان[102] و روابط نزدیک اش با جورج بوش رئیس جمهور آمریکا، ظاهر ضد آمریکایی اش را نقض می کند.

پیامدهای وهابیت

با وجود تلاش علمای اسلامی برای ایجاد اتحاد بین مسلمانان در زمانی که دشمنان اسلام از هر سو بر مسلمانان احاطه پیدا کرده اند و مسلمانان بیش از هر زمان دیگری به وحدت کلمه نیاز دارند[103] طرح مجدد افکار ابن تیمیه توسط محمد بن عبدالوهاب در شرایط و اوضاع تاریخی بسیار نامناسبی صورت گرفت[104] در شرایطی که استعمارگران غربی با چنگ و دندان به سوی کشورهای مسلمان هجوم آورده بودند، فرقه ای نوظهور و متعصب، مسلمانان را بیش از پیش به جان هم انداخته و سرگرم زد و خوردهای داخلی کرد.[105] سردمداران وهابیت هیچ گاه در پی جمع کردن مسلمانان حول محور مشترک پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم نبوده اند و همواره جز خیانت و کشتار از آستین آنان بیرون نمی آید و اگر در مواردی هم مشاهده می شود که به ظاهر آنان در پی کمک به اسلام و مسلمین هستند، این ظاهر کاری تا جایی است که به منافع دول غربی و آمریکا و شریک اش اسرائیل لطمه ای وارد نشود.[106] استعمارگران با ایجاد مذاهب ساختگی در بین مسلمانان و ایجاد تفرقه بین گروه های مختلف مسلمان، مسلمانان را رو در روی هم قرار داده و با ایجاد تفرقه و درگیری های خونبار در میان مسلمانان در پی رسیدن به اهداف استعماری شان هستند.[107] از دیگر پیامدهای وهابیت در عربستان گسترش و بسط سلطه امپریالیسم جهانی در منطقه ی خاورمیانه است.[108] عربستان سعودی، در راه حفظ استقلال خود از بیگانگان گامی برنداشته، بلکه سیاست خارجی خود را بر مبنای نزدیکی به قدرت های غربی و طرفداری از رژیم های غربی قرار داده اند.[109] حفظ آثار نبوت، خصوصاً آثار زندگانی پیامبر اکرم(ص) به دلیل این که در قرآن کریم بیوت پیامبران و صالحان را دارای جایگاه و منزلت خاصی دارد و حفظ این مکان ها و قبور به عنوان یکی از مدارک و اسناد تاریخ اسلام گواه بر اصالت و واقعیت دین اسلام است از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.[110] تکرار این فاجعه(تخریب آثار نبوت) در مورد اسلام، بیش از سایر ادیان خطر ساز است، زیرا اسلام دینی ابدی و جاودانی است که باید تا روز قیامت مردم بتوانند از پرتو آن بهره گیرند، بنابراین چنین دینی همواره باید در نظر مردم از ثبات و قطعیت کامل برخوردار باشد و حفظ آثار تاریخی اسلام یکی از راه های حفظ این ثبات و قطعیت مردم در مورد پیامبر اکرم(ص) و آیین جاودانه ی اسلام است.[111] وهابیان بسیاری از مکان های تاریخی و مذهبی را به بهانه ی شرک و کفر از میان بردند از جمله: محل تولد پیامبر اکرم(ص) معروف به دار ابن یوسف[112] اما این مکان مقدس و تاریخی هنگام تصرف مکه به دست وهابیان تخریب شده و به محلی برای نگهداری چهارپایان تبدیل شده و... .[113] وهابیان به سرکردگی آل سعود علاوه بر تخریب خانه های ائمه(ع) و اصحاب و مساجد بسیار، جنایات فجیعی را به بار آوردند.[114] در حملات وهابی ها به مدینه، آنان بسیاری از اسناد موثق تاریخی و عکس ها را نابود کردند، آنان کتابخانه ی اسلامی تاریخی-علمی مدینه را که یکی از گرانبهاترین کتابخانه های جهان بود به آتش کشیدند.[115] علاوه بر جنایات بیشمار وهابیان علیه شیعیان تبلیغات بسیاری از جمله چاپ کتاب ها و نشریات مذهبی و... انجام می دهند تا چهره ی شیعه را تخریب نمایند.[116] علاوه بر ویرانی های بی شماری که این فرقه به بار آوردند، آنان بسیاری از مردم بیگناه را از دم تیغ گذراندند، از جمله فجایع آنان حمله به کربلا و کشتار پنج هزار تن از مردم بیگناه[117] و کشتار هفت هزار تن از مردم مدینه در سال 1344 هجری قمری به دستور عبدالعزیز اشاره کرد.[118]

وهابیت در عصر حاضر

وهابیان نخستین که حتی استفاده از تلگراف و تلفن را حرام می دانستند، امروزه تفاوت های بسیاری با عقاید و افکار محمد بن عبدالوهاب دارند. این گروه برای بقاء و استمرار خود ناچار به زندگی مدرن رو آوردند. وهابیت امروزه چهره ی سیاسی به خود گرفته و تحت عنوان انتشار وهابیت و اسلام اصیل زیر سلطه آمریکا قرار گرفته و در جهت پیاده کردن اهداف استعماری آمریکا بر شدت دشمنی خویش با انقلاب اسلامی ایران و تشیع افزوده است.[119] از خصوصیات وهابیت مدرن، ضدیت با تمامی فرق اسلامی بخصوص تشیع می باشد.[120]

پی نوشت ها:
[1] - رقیه سادات عظیمی، عربستان سعودی، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ دوم، 1375ﻫ .ش، ص 15.
[2] - رک: شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی، معجم البلدان، ج5، ص 262.
[3] - رک: ابی الحسن علی بن ابی الکرم معروف به ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، تحقیق: عبدالله القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407 ﻫ .ق، ج2، ص 201.
[4] - رک: خیر الدین زرکلی، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، 1989میلادی، چاپ هشتم، ج6، ص 257.
[5] - ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن بردزیه البخاری الجعفی، صحیح البخاری، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، 1378 ﻫ.ق، باب فتن، ج9، صص 67 و 68.
[6] - رک: سید محسن امین عاملی، کشف الارتیاب، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، بی تا، ص 88.
[7] - رک: خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج6، ص 257.
[8] - رک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص 201.
[9] - رک: محمد هادی امینی، تاریخ مکه، ترجمه محسن آخوندی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1372 ﻫ .ش، صص 197 و198.
[10] - رک: سید محسن امین عاملی، وهابیها، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، تهران، امیرکبیر، 1365 ﻫ .ش، ص 3.
[11] - رک: جعفر سبحانی، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1380 ﻫ .ش، ص 36.
[12] - رک: محمد شکری آلوسی، تاریخ نجد، تحقیق: محمد بهجت الاثری، قاهره، مکتبه مدبولی، بی تا، ص 107.
[13] - رک: سید محسن امین عاملی، وهابیها، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، صص 6 و 7.
[14] - رک: جعفر سبحانی، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، ص 35.
[15] - رک: حسین بن غنام، تاریخ نجد، محقق: ناصر الدین اسد، بیروت-قاهره، دار الشروق، 1415 ﻫ .ق، چاپ چهارم، ص 81.
[16] - رک: محمود شکری آلوسی، تاریخ نجد، ص 110.
[17] - رک: عبدالله بن عبدالرحمن بن صالح آل بسام، علماء نجد خلال ثمانیه قرون، ریاض، دار العاصمه، 1398 ﻫ .ق، ج1، ص 20.
[18] - رک: سید احمد زینی دحلان، خلاصه الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، مصر، بالطبعه الخیریه، 1305 ﻫ .ق، ص 229.
[19] - رک: زهرا مسجد جامعی، نظری بر تاریخ وهابیت، صص 34 و 35.
[20] - رک: علی اصغر فقیهی، وهابیان، صص 130 و131.
[21] - رک: محمود شکری آلوسی، تاریخ نجد، صصص 119 و 113 و 110.
[22] - رک: مستر همفر، خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی، مترجم: علی کاظمی، مقدمه و تعلیق: شیخ حسین لنکرانی، ص 38.
[23] - رک: عزت الله دهقان، پیدایش وهابیه و عقاید وهابیان، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1367 ﻫ .ش، صص 7 و 43.
[24] - زهرا مسجد جامعی، نظری بر تاریخ وهابیت، ص 113.
[25] - رک: علی اصغر فقیهی، شیعه شناسی، تهران، نشر مشعر، چاپ دوم، 1384 ﻫ .ش، ج2، ص 507.
[26] - همان، ص 507.
[27] - رک: جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، قم، لجنه اداره الحوزه العلمیه، چاپ سوم، 1413 ﻫ .ق، ج1، ص 328.
[28] - رک: زهرا مسجد جامعی، نظری بر تاریخ وهابیت، تهران، صریر دانش، 1380 ﻫ .ش، ص 13.
[29] - رک: جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ص 330.
[30] - رک: خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج2، ص 201.
[31] - رک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، با مقدمه: کاظم مدیر شانه چی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1372 ﻫ .ش، چاپ دوم، ص 457.
[32] - رک: عباس نجفی فیروزجانی، بنیاد فکری القاعده و وهابیت، مجله راهبرد، شماره 27، بهار 1382 ﻫ .ش، ص 234.
[33] - رک: ابی الحسین محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله، بیروت، انتشارات دار المعرفه، بی تا، ج2، صص 19 و 18.
[34] - رک: ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج8، ص 378.
[35] - رک: غلامعلی حداد عادل و دیگران، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، 1376 ﻫ .ش، ج3، ص 1.
[36] - رک: ابی الحسین محمد بن ابی یعلی، همان، ص 20.
[37] - رک: غلامعلی حداد عادل و دیگران، همان، صص 3 و2.
[38] - رک: کاظم موسوی بجنوردی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1368 ﻫ .ش، ج3، صص 127 و 126.
[39] - رک: ابن تیمیه، منهاج السنه النبویه، قاهره، مطبعه المدنی، 1382 ﻫ .ق، صص 37 و 36.
[40] - رک: حافظ وهبه، جزیره العرب فی قرن العشرین، قاهره، لجنه التألیف و الترجمه و النشر، چاپ سوم،1375ﻫ.ق، صص302و305.
[41] - رک: عباس نجفی فیروزجانی، بنیاد فکری القاعده و وهابیت، ص 237.
[42] - رک: سید احمد زینی دحلان، خلاصه الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، ص 193.
[43] - رک: محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، تعلیق و ترجمه: علی احمد الصالحی، ریاض، مؤسسه النور لطباعه و التجلید، ص 20.
[44] - رک: محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دار الفکر العربی، بی تا، صص 212 و213.
[45] - رک: ابوالعلی تقوی، الفرقه الوهابیه فی خدمه من هو، بیروت- لندن، الارشاد لطباعه و لنشر، بی تا، ص 24.
[46] - رک: عبدالرحمن بن حسن آل الشیخ، فتح المجید(شرح کتاب التوحید)، تحقیق محمد حامد الفقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هشتم، 1412 ﻫ .ق، صص 24 و 110.
[47] - رک: همان، ص 110.
[48] - رک: سید محسن امین عاملی، وهابیها، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، صص 148 و 149.
[49] - رک: ابوالعلی تقوی، الفرقه الوهابیه فی خدمه من هو، ص 24.
[50] - رک: عبدالله بن عبدالرحمن بن صالح آل بسام، علماء نجد خلال ثمانیه قرون، ج1، صص 146 و 147.
[51] - رک: علی اصغر فقیهی، وهابیان، تهران، صبا، چاپ سوم، 1366 ﻫ .ش، ص 194.
[52] - سید جعفر کاشف الغطاء، منهج الرشاد لمن اراد السداد، تحقیق: سید مهدی رجائی، قم، امیر، المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، 1414 ﻫ .ق، ص 7.
[53] - رک: سید محسن امین عاملی، وهابیان، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، ص 79.
[54] - رک: کاظم موسوی بجنوردی و دیگران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 26.
[55] - رک: خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج4، ص 27.
[56] - رک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، 1408 ﻫ .ق، ج3، ص 109.
[57] - رک: محمد بن علی ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، مصحح: غلامرضا طباطبایی، تهران، آموزش انقلاب اسلامی، 1372 ﻫ .ش، ص 744.
[58] - رک: جعفر سبحانی، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، ص 35.
[59] - رک: ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 218.
[60] - رک: جعفر سبحانی، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، ص 35.
[61] - رک: محمود شکری آلوسی، تاریخ نجد، ص 110.
[62] - رک: علی اصغر فقیهی، وهابیان، ص 237.
[63] - رک: کاظم موسوی بجنوردی و دیگران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 26.
[64] - رک: حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، شناخت عربستان، بی جا، نشر مشعر، پاییز 1376 ﻫ .ش، چاپ سوم، صص 36 و 35.
[65] - رک: زهرا مسجد جامعی، نظری بر تاریخ وهابیت، ص 58.
[66] - رک: عبدالجواد کلیددار، تاریخ کربلا و حایر حسین(ع)، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1418 ﻫ .ق، ص 233.
[67] - رک: عثمان بن عبدالله بن بشر، تاریخ نجد، صص 120 و 119.
[68] - رک: همان، ص 120.
[69] - رک: فؤاد حمزه، قلب جزیره العرب، ریاض، مکتبه النشر الحدیثه، 1352 ﻫ .ق، ص 341.
[70] - رک: حسین مونس، اطلس تاریخ اسلام، مترجم آذر تاش آذر نوش، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1375 ﻫ .ش، ص256.
[71] - رک: خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج4، ص 89 .
[72] - حسین مونس، اطلس تاریخ اسلام، ص 256.
[73] - رک: زهرا مسجد جامعی، نظری بر تاریخ وهابیت، ص 77.
[74] - رک: حافظ وهبه، جزیره العرب فی قرن العشرین، ص 227.
[75] - رک: زهرا مسجد جامعی، همان، ص 85.
[76] - رک: سید محسن امین عاملی، وهابیها، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، ص 63.
[77] - رک: حافظ وهبه، همان، ص 239.
[78] - رک: کلود فوییه، نظام آل سعود، ترجمه نورالدین شیرازی، بی جا، فراندیش، 1367 ﻫ .ش، صص 67 و 68 .
[79] - رک: حافظ وهبه، جزیره العرب فی قرن العشرین، ص 243.
[80] - رک: زهرا مسجد جامعی، نظری بر تاریخ وهابیت، ص 99.
[81] - رک: کاظم موسوی بجنوردی و دیگران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 30.
[82] - رک: زهر مسجد جامعی، همان، صصص 106و108 و109.
[83] - رک: کاظم موسوی بجنوردی و دیگران، همان، ص 31.
[84] - رک: سید محسن امین عاملی، وهابیها، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، ص 68؛ حافظ وهبه، جزیره العرب فی قرن العشرین، ص319.
[85] - رک: فؤاد حمزه، قلب جزیره العرب، ریاض، مکتبه النصر الحدیثه، 1352 ﻫ .ق، صص 381 و 383.
[86] - رک: کاظم موسوی بجنوردی و دیگران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 31.
[87] - رک: ژرژ لنچافسکی، تاریخ خاورمیانه،ترجمه هادی جزایری، تهران-نیویورک، اقبال با همکاری انتشارات فرانکلین، 1377 ﻫ .ش، از ص 445 تا 447.
[88] - رک: کاظم موسوی بجنوردی و دیگران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 34.
[89] - رک: ژرژ لنچافسکی، همان، از ص 449 تا 452.
[90] - ژرژ لنچافسکی، تاریخ خاورمیانه، ص 453.
[91] - کلود فوییه، نظام آل سعود، ترجمه نورالدین شیرازی، بی جا، فراندیش، 1367ﻫ .ش، ص 7 و100.
[92] - رک: علی اصغر فقیهی، وهابیان، ص 366.
[93] - رک: خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج5، ص 166.
[94] - رک: زهرا مسجد جامعی، نظری بر تاریخ وهابیت، ص 103.
[95] - رک: کاظم موسوی بجنوردی و دیگران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 37.
[96] - رک: زهرا مسجد جامعی، همان، صص 104 و 105.
[97] - رک: همان، ص 104.
[98] - رک: کلود فوییه، نظام آل سعود، ص 5.
[99] - رک: ابوالعلی تقوی، الفرقه الوهابیه فی خدمه من هو، صص 593 و 587.
[100] - رک: همان، ص 539.
[101] - رک: رقیه سادات عظیمی، عربستان سعودی، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ دوم 1375 ﻫ .ش، صص 125و126.
[102] - رک: دبیر سیاسی مجله، هیمنه اسرائیل شکست، هفته نامه پرتو سخن، سال هفتم، شماره 340، ص1.
[103] - رک: حسین عمادزاده، جهان اسلام اسلام در جهان، تهران، مرتضوی، بی تا، صص 229 و 302.
[104] - رک: جعفر سبحانی، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، ص34.
[105] - رک: جعفر سبحانی، همان، ص 34.
[106] - رک: ابوالعلی تقوی، الفرقه الوهابیه فی خدمه من هو، ص 549.
[107] - رک: احمد علی خسروی، وهابیت و ریشه های تاریخی وهابیگری، قم، تحسین، 1380 ﻫ .ش، صص 23 و 24.
[108] - رک: ژرژ لنچافسکی، تاریخ خاورمیانه، ص 445.
[109] - رک: رقیه سادات عظیمی، عربستان سعودی، صص 112 و 113.
[110] - رک: جعفر سبحانی، آیین وهابیت، بی جا، نشر مشعر، چاپ سوم، 1375 ﻫ .ش، صص 51 و 52 .
[111] - رک: جعفر سبحانی، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، ص 151.
[112] - رک: علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید، بیروت، دار المعرفه، بی تا، ج3، ص 280.
[113] - رک: سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، تحقیق: حسن امین، بیروت، دار التعاریف للمطبوعات، چاپ پنجم، 1403 ﻫ .ق، ج1، ص 219.
[114] - رک: ناصر السعید، از کجا تا به کجا خاندان سعودی را بشناسیم، ترجمه ابومیثم، انتشارات مؤسسه تحقیقاتی الغدیر، چاپ اول، 1360 ﻫ .ش، ص 51.
[115] - رک: ناصر السعید، از کجا تا به کجا خاندان سعودی را بشناسیم، ص 48.
[116] - رک: زهرا مسجد جامعی، نظری بر تاریخ وهابیت، صص 114 و 113.
[117] - رک: میرزا ابوطالب خان اصفهانی، سفرنامه میرزا ابوطالب خان، ص 409.
[118] - رک: ناصر السعید، همان، صص 51 و 52.
[119] - رک: احمد علی خسروی، وهابیت و ریشه های تاریخی وهابیگری، صص 134 و 128.
[120] - رک: همان، ص 51.

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.