الگوهای نظری و عملی مدیریت امام علی ( ع)

د, 12/09/1389 - 08:55
الگوهای نظری و عملی مدیریت امام علی ( ع)

الگوهای نظری و عملی مدیریت امام علی ( ع)                  طاهره سادات نعیمی


نویسنده: طاهره سادات نعیمی مسئول پژوهشی پایگاه الزهرا(س) شهرک واوان اسلامشهر
چكيده:

با توجه به اهميت و نقش مديريت در سازمان هاي عظيم كنوني، به عنوان دانش اداره كردن مجموعه ها و تدبير استفاده بهينه از نيروها، شايسته است، ديدگاههاي ارزشمند امام علي(ع) به عنوان يك مدير كارآمد والگوي كامل، در تشكيل حكومت شيعي بپردازيم. مقاله حاضر با بررسي حدود 30 منبع داراي دو بخش عمده است: بخش اول مربوط به كليات بحث( تعريف و تبيين، ضرورت، روش و اهداف موضوع، معرفي برخي تئوري هاي مديريتي و...) مي باشد. و بخش دوم به بيان مباني اخلاقي مديريت امام علي(ع)( پرهيزگاري،زهد، سعه صدر،علم، عاقبت انديشي و...) و الگوهاي عملي مديريت امام(ع)(عدالت محوري، فرهنگ سازي،ايجادانگيزه، برنامه ريزي،سازماندهي، نظارت، قاطعيت و...) مي پردازد.





واژگان كليدي:

مديريت – مديريت رحماني ونفساني- مديريت علوي - الگوي اخلاقي و عملي








مقدمه
جهان امروز، دنياي پيشرفت علوم و تكنولوژي و مقطع تحولات شگرف در زندگي انسانهاست اين تحولات، مرهون رشد كيفيت اداره مجموعه هاي عظيم انساني و ايجاد سازمان هايي است كه بتواند به بهترين شكل ممكن،اين پديده هاي نوين را به سوي اهداف مؤسسين آن، هدايت كند. در اين خصوص، به موازات تحولات تاريخي تئوري هاي متفاوتي ارائه شده كه هريك راهكاري مخصوص براي بهينه سازي مديريت سازمان ها پيشنهاد مي كند.
بالتبع اين تئوري ها داراي نقاط ضعف فراوان، بوده اند و در اين ميان، متضررين اصلي اين تئوري ها، گروه عظيمي از نيروهاي انساني بوده اند كه بيرحمانه،جهت خدمت به تعدادي معدود و در راستاي استراتژي اين تئوري ها، به كارگرفته مي شود. آنچه كه در علم مديريت، اهميت فراوان دارد، روابط انساني است. تنظيم و تعالي اين روابط، از مباحث عمده دين اسلام است، در نتيجه دين اسلام، بهترين مطالب و مسائل را در اين زمينه بيان داشته است.
مقاله حاضر كه با تفحص در نهج البلاغه و بررسي حدود30 منبع و كتب ارزشمند ديگر،تدوين يافته، داراي دو بخش عمده است
بخش اول تحت عنوان كليات،به تعريف و تبيين موضوع و ضرورت و اهداف تحقيق پيرامون موضوع و معرفي اجمالي برخي نظريه هاي معروف مديريتي پرداخته است كه مي تواند زمينه مقايسه مباني نظريات را با مباني مديريتي امام علي(ع)وتفوق مباني مديريتي امام، نسبت به ساير نظريات را، فراهم سازد.
بخش دوم، به بيان اصول و مباني اعتقادي و عملي حضرت علي(ع)، در اداره جامعه بزرگ اسلامي،
مي پردازد
بخش اول: كليات( طرح مقاله)
الف) تعريف و تبيين موضوع
تعريف مديريت
مدير،در علم صرف ، اسم فاعل از ماده«دور» از مصدر اداره بروزن اقامه است كه در لغت به معناي اداره كننده، گرداننده و كسي است كه كاري را اداره كند(عميد ج2 ،1360،ص1782)
از نظر اصطلاحي، تعاريف متعددي براي واژه مديريت ذكر شده است كه برخي از تعاريف مهم بدين شرح است:
مديريت:« فرآيند به كارگيري مؤثر و كارآمد منابع مادي و انساني در برنامه ريزي، سازمان دهي، بسيج منابع و امكانات، هدايت كنترل است كه براي دستيابي به اهداف سازماني و بر اساس نظام ارزشي موردقبول، صورت مي گيرد.»(مديريت فعاليت هاي فرهنگي،مهدي حسيني،1382،ص10)
مديريت:»علم و هنر متشكل و هماهنگ كردن رهبري و كنترل فعاليت هاي دستجمعي براي نيل به هدفهاي مطلوب با حداكثر كارآيي است.»( اقتداري ،ص61)
مديريت،عبارتست از:«كاربرد تكنيك هاي مختلف اداره امور يك گروه انساني و هماهنگ نمودن كليه فعالينتهاي يك سازمان براي نيل به هدف معين و مشخص و راهنمايي و راهبري رهبران سازمان كه آنها را مديران يا سرپرستان سازماني مي نامند.( پرهيزگار ،ص23)
همچنين به معناي:
«كاركردن با افراد و به وسيله افراد و گروهها براي تحقق هدفهاي سازماني» است.( هرسي- بلاچارد،ص13)
تعاريف ديگري نيز از مديريت يافت شده كه وجه مشترك همگي اين تعاريف، هنر يا علم اداره كردن گروه براي رسيدن به اهداف مشخصي است.
نكته مهم اينكه:تعاريف مذكور، اختصاص به مديريت اسلامي ندارد، بلكه به طور كلي، منافع گروهي را - اگرچه با عدم رعايت برخي اصول اخلاقي مانند به كار بردن نيرنگ و ستم به ديگران همراه باشد- نيز شامل مي گردد. بنابراين مديريت اي كه مورد قبول معيارهاي دين اسلام باشد را چنين تعريف مي كنيم:
مديريت، هنر يا دانش اداره كردن گروه و استفاده از نيروها و پشتوانه ها براي رسيدن به اهداف و آرمانهاي مشخص است ، به شرطي كه با قوانين شرعي و اخلاقي مغايرت نداشته باشد.
تعريف الگو:
الگو در لغت به معناي نمونه و شكل چيزي است كه از كاغذ يا مقوا بريده باشند مثل الگوي لباس كه خياط از روي آن پارچه را مي برد(عميد،ج1،ص224)
اين واژه در زبان عربي،معادل كلماتي همچون«قالب»،«نموذج»،«باترون التفصيل»، است و در فرهنگ دين اسلام، درحقيقت، به عملكرد شخصيتي برجسته و كامل، در مقابل دوستدارانش اشاره مي كند كه با انجام اعمال قابل تحسين، آنان را مجذوب خويش مي سازد و معمولا نوع عملكرد اين نوع شخصيت ، بيشتر از سخنان او در عامه مردم تأثير مي نهد.
احاديث فراواني در مورد الگودهي عملي يك مسلمان، وجود دارد. به عنوان مثال، امام صادق(ع) مي فرمايد:«كونوا دعاه الناس بغير السنتكم»: مردم را با غير زبانهايتان به دينداري دعوت كنيد يعني الگوي عملي مردم باشيد.
تعريف اصول و مباني
اصل در لغت به معناي بيخ، بن و ريشه و بنياد و نژاد هرچيز است(عميد ج1 ص180)
مبنا به معناي محل بنا و ريشه و پايه و بنيان چيزي است(همان،ج2،ص1748)
منظور از اصول و مباني مديريت، زيرساخت ها و ريشه هاي تشكيل دهنده فرايند مديريت است كه براساس اين زيرساختها،توانمندي وميزان پايستگي مديريت، شكل مي يابد


تعريف حكومت
حكومت در لغت به معناي« فرمانروايي كردن، فرمان دادن،دولت، دستگاه دولتي، سياست مداران، حكمرانان، هيئت حاكمه متشكل از مجموعه افرادي كه متصدي اداره شئون مختلف كشور هستند، داوري و..» آمده است(ن ك:المنجد، ماده حكم و عميد،ج1،ص803)
ابن منظور در باره اين واژه مي نويسد:« أصل الحكومه رد الرجل عن الظلم»( بي تا:12،ص141)معناي اصلي حكومت، باز داشتن فرد از ظلم و ستمگري است.
در اصطلاح فقهي نيز حكومت، به معناي لغوي نزديك است و به معناي «فرمانروايي كردن،فرمان دادن و دادرسي و قضا» به كار رفته است.(جعفري لنگرودي،1374،ص 242)
در اصطلاح حقوق اساسي و علوم سياسي، حكومت عبارت است از:«سازماني داراي تشكيلات و نهادهاي سياسي، مانند قوه مقننه، قضائيه و اجرائيه»( عميد زنجاني، 1366، 1/94)
هدف اين سازمان، پيشبرد اهداف موردنظر و تأمين همه جانبه منافع و رفع نياز هاي اتباع خود است. از نظر عقلي، حكومت به اين معنا ضروري و لازم است.
ب) ضرورت و اهداف
هدف نهايي خداوند از آفرينش انسان، رسيدن او به كمال و سعادت جاودان است.ازسويي ديگر،هيچ انساني به تنهايي قادر به زندگي نيست. انسانها، براي ادامه حيات به يكديگر نيازمندند و هركجا گروه يا امتي وجود داشته، براي رفع اختلاف ميان افراد آن و بقاي آن امت يا گروه،نياز به وجود مدير و مسئول، احساس مي شود و هر روز كه جامعه انساني به تكامل مي رود،مديريت نيز در اشكال مختلف، لزوم بيشتري مي يابد. در نتيجه، جوامع انساني، بدون مديريت به كمال نمي رسند.
علاوه بر اين، گستره مديريت ها در عرصه هاي مختلف جامعه، اجزاي پيكره نظام آن جامعه را تشكيل مي دهند. بنابراين، جامعه انساني، نيازمند انواع مديريت هاست و وجود مديريت هاي سالم در مراتب و درجات مختلف سيستم هاي جامعه،امري اجتناب ناپذير و غيرقابل انكار است.
امام علي (ع)در بيان ضرورت برنامه ريزي كه يكي از مباني مهم مديريت است، مي فرمايند:امارات الدول انشاء الحيل:بقاي دولت ها ،مربوط به برنامه ريزي و چاره انديشي در امور است.( محمدي ري شهري، ج2،ص551) و اين نيز مؤيد لزوم مديريت در جامعه است.
با توجه به رويكرد مديريتي دين اسلام،تبيين جايگاه مديريت در دين اسلام و ارائه راهكارهاي عملي پيشوايان دين اسلام ضرورتي اجتناب ناپذير است.
ج) شيوه تحقيق
براي شناخت اصول و مباني مديريت امام علي(ع)، ضرورتي وجود ندارد كه لزوما يك روش به عنوان روش انحصاري معرفي گردد.
اين مقاله بر اساس نوع موضوع، در رسته تحقيقات توصيفي- تاريخي ، قرار دارد كه به شيوه كتابخانه اي انجام شده است. بنابراين در وهله اول، با استفاده از روش كتابخانه اي به منابع موجود مراجعه شد، آنگاه با استفاده از روش استنباطي و تفسيري كه از زمره روشهاي كيفي است، در متون ديني كنكاش صورت گرفت.
خصوصا، خطبه ها ونامه هاي امام علي(ع) به استانداران و فرمانداران،كه به عنوان منبع اصلي براي تبيين و تحقيق در موضوع، مورد استناد واقع شده است.
اگرچه تحقيق در اين موضوع، بديع و جديد نيست اما تلاش بر اين بوده كه در حد توان، اززاويه اي جديد، اصول و مباني مديريت علوي، درقالب مقاله اي موجز ارائه گردد.
د) پيشينه موضوع
اولين مدير و مدبر،خداوند متعال است كه علاوه بر خلقت عالم،تدبير و مديريت آن را نيز برعهده دارد و جهان را به حال خود رها نكرده و هيچ چيز را بيهوده نيافريده است:«و ما خلقت الجن و الانس إلّا ليعبدون»(ذاريات/56)
مديريت سازمان عظيم ملائكه و به كارگماردن هر يك در جايگاه مخصوص خود(به عنوان مثال حضرت جبرائيل كه داراي مسئوليت مهمي است و در قرآن به عنوان: مطاع ثم امين، از او ياد شده است) و تقسيم بندي مسئوليت هاي آنان،نظارت و پيگيري مستمر بركيفيت كار آنها و اداره هوشمندانه تمامي جهان خلقت، نمونه اي از مديريت بي بديل پروردگار است.
مديريت بشري نيز داراي پيشينه و قدمتي كهن است. در طول تاريخ مديران فراواني اداره جامعه اطراف خويش را برعهده داشتند كه در رأس آنان پيامبران الهي و افراد برجسته ، از بهترين مديران جامعه بشري بوده اند. پيامبراني همانند حضرت داوود،هارون،يوسف(ع) و حضرت سليمان(ع) و خاتم پيامبران، رسول اكرم(ص) كه در سوره هاي قرآن، شيوه هاي مديريتي اين پيامبران بيان شده است
علاوه براين، افراد بزرگمنشي همانند ذوالقرنين، ملكه سبا نيز به عنوان مدير درقرآن مجيد معرفي شده اند كه شناخت ويژگي هاي شخصيتي و روشهاي اعمال مديريتي هريك از مديران مذكور مي تواند مارا براي دستيابي به مباني و اصول مديريت نمونه ياري رساند.
ازسويي ديگر، قرآن مجيد، نمونه هاي بارزي از مديريت منحرف و ناصواب را ذكر مي كند. مانند مديريت فرعون:
قرآن مي فرمايد:«و ماأمر فرعون برشيد»(هود/97) يعني: مديريت فرعون داراي رشد نبوده تا ديگران را به سعادت برساند. برخلاف ادعاي متكبرانه وي كه مي گفت:« و ما أراكم إلا ماأري و ماأهديكم إلا سبيل الرشاد»(مؤمن/29) يعني: من،جز آنچه كه معتقدم به شما ارائه نمي دهم و شمارا جز به راه صحيح راهنمايي نمي كنم.
فرعون، از نظر قدرت مديريتي و به كارگيري امكانات بسيار قدرتمند بود. ساخت اهرام ثلاثه،خود،مؤيد تدبير و سازماندهي و به كارگيري امكانات عظيم انساني است. مديريت وي به قدري مقتدرانه بود كه تمامي زيردستان، در مقابل او سجده مي كردند.
اما با اين وجود، مديريت او به راه حق نمي رسيد و رشيد نبود.
علل عدم رشد سيستم مديريتي فرعون در قرآن مجيد اينگونه ذكر شده:
1- ادعاي ربوبيت: او همواره ادعاي خدايي مي كرد و ديگران را وادار به پرستش خود مي نمود:
«فقال انا ربكم الاعلي»(نازعات/24) : من پروردگار والا مقام شما هستم
2- كشتار هاي فراوان: «يقتلون ابناءكم و يستحيون نساءكم»(اعراف/141)
پسرانتان را مي كشد و زنان تان را زنده نگاه مي دارد
3- خرد كردن شخصيت ها: «فاستخف قومه فاطاعوه(زخرف/54)
مردم را خوار مي كرد تا او را اطاعت كنند.
«تلك نعمه تمن عل ان عبرت بني اسرائيل(شعراء/22)
آيا اين نعمتي است كه بر من منت آن را مي نهي كه بن اسرائيل را به بندگي گرفته اي
با توجه به آيات مذكور، مي توان به نتايج ذيل دست يافت.
1- توجه ويژه به ابعاد وجودي امكانات انساني و احترام به شخصيت زيردستان، در مديريت اهميت ويژه اي دارد. به گونه اي كه هرگونه بي توجهي به شخصيت آنان، زمينه مديريت و رهبري ناكارآمد را فراهم مي سازد
2- صرف رشد مادي ودستيابي به موفقيت هاي دنيايي، براي دارابودن مديريت ايده آل كافي نيست.
در نتيجه،براي تعالي و رشد شيوه اداره جامعه، اصول و ارزشهاي معنوي، لازم است.
پيشينه بحث در دين اسلام
مديريت ، از ديرباز مورد توجه بزرگان دين اسلام بوده است. شايد بتوان اولين پژوهش در اين زمينه را در سال 1340، توسط استاد شهيد مطهري، كه در قالب تنظيم دو مقاله تحت عنوان«مديريت و رهبري در اسلام» و « رشد» مطرح كرد.( مصباح، شماره19،ص100)
مقاله نخست، متن سخنراني استاد شهيد است كه چند سال قبل از انقلاب هم زمان با ايام بعثت در مدرسه عالي مديريت كرمان ايراد شد(همان،ص101)
اين متن، نخستين متن مديريت در اسلام است كه با استفاده از مفاهيم اسلامي نوشته شده است و شيوه استنباط مفاهيم مديريتي از متون اسلامي را به ما مي آموزد همچنين روشهاي تحقيق مديريت در اسلام را به طور مشخص بيان مي كند و نمونه ايي از انجام آن را ارائه مي دهد. روش تبيين مقاله، قياسي بوده و درحوزه مديريت عام و پيش تر، مديريت عمومي تنظيم گرديده و به هرحال، پايه اي ارزش مند و معتبر است.(همان، همو)
پس از آن تا اوايل دهه هفتاد،تقريبا 160 اثر، اعم از كتاب ، مقاله، پايان نامه و جزوه آموزشي در اين زمينه ارائه شده است. با بررسي تفصيلي درباره محققين اين موضوع و موضوعات مرتبط، به اين مطلب مي رسيم كه بيشتر تحقيقات انجام شده به شكلي فردي و صرفا با تكيه بر اطلاعات عمومي محقق نوشته شده است.
البته روند توجه به مديريت اسلامي، رو به تقويت و تكامل است؛ ولي كارنامه اين بحث مهم، از مطلوبيت برخوردار نيست.
در اين ميان، شيوه ،رهنمود ها و دستورالعمل هاي اميرالمؤمنين(ع)، راهنمايي كافي و وافي براي تفحص در زمينه مديريت اسلامي، است.چراكه امام(ع) در لابه لاي مفاهيم عميق خويش، به بيان عناصر، اركان، وظايف و راهبردهاي مديريت پرداخته اند.
شايد، كم توجهي به مكتب دين اسلام و شيوه هاي راهبردي مديريتي امامان معصوم، و يا غوطه ور شدن در روز مرّه گي ها ، از موانع مؤثر تحقيق در اين زمينه باشد كه اميد است اين موانع برطرف گردد.تا بتوانيم در اين فرصت اندك، جامي از اين درياي بيكران دانش، برگيريم چراكه:
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
امتياز مديريت در نظام ديني خصوصا دين اسلام در مقايسه با مديريت هاي ديگر اين است كه مديريت دين اسلام، بر اصول لايتغير وحي، مبتني است در حالي كه در مديريت هاي غير ديني، اداره امور در دست سردمداراني است كه معيار هاي غير ديني را سرلوحه فعاليت هاي مديريتي خود قرار مي دهند.
تفاوت ديگر اينكه: مديريت اسلامي علاوه بر توليد دستاورد ها،به افزايش محاسن اخلاقي و عقايد الهي نيز توجه ويژه دارد. در حالي كه در ساير مديريت ها،اصل مديريت، بر توليد صرف استوار است و مكارم اخلاقي و عقايد در حاشيه قرار گرفته،به جنبه فردي، محدود مي گردد.
برخي از مهمترين نظريات مديريتي
1- نظريه بوروكراسي: ماكس وبر،جامعه شناس آلماني در آغاز سده بيستم براي اعطاي ساختاري مناسب به يك سازمان،پنج محور را ضروري دانست:1. تقسيم كار و تخصص 2. جهت گيري غيرشخصي 3. سلسله مراتب اداري 4. قواعد ومقررات 5. جهت گيري شغلي(رضايي نژاد، 1375،ص 28)
2- مديريت علمي: صاحب اين نظريه، فردريك وينسلو تيلور است. مديريت تيلور مبتني برچهار اصل است: 1. براي يافتن بهترين راه حل مي توان مشاغل را مشاهده و تجربه و تحليل كرد.
2. براي هر شغل مي توان بهترين كاركن را به گونه اي علمي برگزيد و آموزش داد.
3.با پرداخت مزد تشويقي برپايه ميزان توليد مي توان بالاترين مقدار توليدممكن را بدست آورد.
4. مدير، مسئول برنامه ريزي،آماده سازي كار و كنترل است و كاركنان بايد تنها دستورات را انجام دهند.اين مديريت جنبه مكانيكي معيني دارد¬¬(همان،ص20)
3- نظريه مديريت اقتضايي: كاربرد نگرش اقتضايي نياز مند آن است كه مديران بتوانند، موقعيت هاي گوناگون را به درستي تشخيص داده، وضعيت كنوني سازمان را با آن هماهنگ كنند؛ به عبارت ديگر، هرآنچه مدير در عمل انجام مي دهد، به مجموعه شرايط موجود وابسته است.(همان)
4- نظريه اصول گرايان: در كشاكش جنگ جهاني اول، افرادي نظير هنري فايول فرانسوي، تجربيات خود را در كار مديريت ، اصول چهارده گانه ذيل دانستند:
1. تقسيم كار 2.اختيارات 3.انضباط 4.وحدت فرماندهي 5. وحدت مديريت 6.وابستگي منافع فردي به هدف كلي 7.جبران خدمات كاركنان 8. تمركز 9.سلسله مراتب 10. نظم 11.عدالت 12.ثبات 13.ابتكار عمل 14. احساس يگانگي.(همان،ص26)
5- نظريه نظام گرا: مديريت نظام گرا در بردارنده كاربرد نظريه سيستمي در اداره نظامهاي بزرگ و كوچك است كه با استفاده از كارهاي انجام شده، در ازاي كارهاي داده شده مأموريت كل سازمان را بر حسب مدل سيستمي داده، پردازش و بازده از ديدگاه بهبود بخشيدن به عملياتشان تحليل مي كند.( رضائيان ،1374،ص16)
اقسام مديريت
مديريت از نقطه نظرات مختلف به اقسام گوناگوني تقسيم مي شود و معاني گوناگون مي يابدكه برخي از مهمترين آن اجمالا ذكر شد؛ اما صرفنظر از معيارهاي مختلف و شرايط و ظرفيت هاي متفاوت، در يك نگاه كلي، مديريت ها را مي توان به دو قسم متفاوت تقسيم كرد:
1- مديريت نفساني
به طور كلي هر مديريتي كه مبتني بر اصول و مباني غير اخلاقي و ضد ارزشي باشد به طوري كه فقط به يك يا چند بعد نگريسته شود و ديگر ابعاد تحت الشعاع قرارگيرند و به آنان توجه كامل نشود،غير رحماني و به عبارتي ديگر،نفساني است.همانند مديريت فراعنه و بسياري از حكام طاغوت و مديران ستمگر.
در اين مديريت ها، ارزشهاي اخلاقي و ديني به فراموشي سپرده مي شود و منافع جامعه فداي منافع افرادي معدود قرار مي گيرد.
2- مديريت رحماني
بناي اين نوع مديريت بر رحمت و مغفرت استوار است كه در درجه اول از سوي خداوند نسبت به بندگانش اعمال مي شود: « إلا من رحم ربك و لذلك خلقهم(هود/119) مگر آن كس كه خدا به رحمت خاص خود او را هدايت كند و براي همين (رحمت) خلق شدند.
ورحمتي وسعت كل شيء(اعراف/53)رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است.
نمونه بارز فراگيري رحمت الهي در تمامي مخلوقات، آيه شريفه بسم الله الرحمن الرحيم است كه آغاز سور و همه امور است.
درسوره مباركه فاتحه ترتيب قرارگرفتن دو واژه رحمان ورحيم به اين صورت است:
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين الرحمن الرحيم، واژه رب العالمين كه بيانگر مديريت كامل خداوند است بين واژگان رحمان و رحيم قرار گرفته است كه نشان دهنده وسعت و شمولي رحمت بر مديريت الهي است.
مديريت رسول خدا، مصداقي از مديريت رحماني خداوند است چراكه پايه و اساس مديريت آنها، رحمت و مغفرت بوده است
خداوند در قرآن كريم خطاب به رسول اكرم(ص) مي فرمايد وماارسلناك الا رحمه للعالمين(انبياء/107)
فبما رحمه من الله لنت لهم فلو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم في الأمر..(آل عمران/159)
اصول و مباني مديريت رحماني
1- اصل رحمت براي نيل به سعادت،علاوه بر جريان اعمال و گامهايي كه خود انسان بر مي دارد، يك جريان ديگري نيز هميشه در جهان است و آن، جريان سابقه رحمت پروردگار است. درمتون ديني آمده است كه يا من سبقت رحمته غضبه(مطهري،عدل الهي،ص273)
2- اصل مغفرت مغفرت پروردگار و زايل ساختن عوارض گناه، يكي ديگر از شواهد تسلط رأفت و مهرباني او بر غضب و قهر او مي باشد.
3- اصل تطهير درنظام هستي، يكي از جلوه هاي رحمت الهي،نمود تطهير(همان)
4- اصل سلامت از شواهد غلبه رحمت برغضب ، درنظام هستي، اين است كه همواره در جهان،اصالت از آن سلامت و صحت است و مرضها و بيماري ها استثنايي و اتفاقي اند(همان ص 274)
مديريت علوي، پرتوي از مديريت رحماني
درتعاليم سياسي اجتماعي امام علي(ع)،خصوصا رهنمودهايي كه به پنج سال حكومت آن حضرت اختصاص دارد، انواع مديريت ها مطرح و جوانب گوناگون و ارزشها و ساختارها و شيوه هاي اجرائي آن دقيقا ارزيابي و معرفي شده است. چراكه امام علي(ع) در اداره حكومت و جامعه قديم كه هم اكنون به دهها كشور اسلامي تقسيم شده است، با به كارگيري انواع مديريت ها و شيوه هاي صحيح اداره كشور توانست با پديدآوردن مديريت دقيق و كامل اقتصادي و نظامي، عدالت را در اين زمينه ها جاري وساري سازد.(دشتي، 1379،ص42)
بيان زيربناي مديريت ها(مديريت خانواده)،مديريت سياسي،نظامي،دولتي،اقتصادي،اجتماعي و صفات و وظائف مديران در بيشتر خطبه ها ونامه هاي نهج البلاغه مشهود است.
به ديگربيان: امام علي(ع)، به عنوان يك انسان كامل و يك مدير، بهترين اسوه براي مردم و مسئولين يك كشور است. الگوهاي كلامي و رفتاري آن امام همام،جلوه اي از مديريت رحماني است كه كام تشنگان عدالت معرفت را سيراب مي كند و در واقع نسخه شفابخش ناهماهنگي هاي سيستم هاي مديريتي است.

بخش دوم: الگوهاي مديريتي حكومت امام علي(ع)
الف) اصول و ارزشهاي اخلاقي
1. پرهيزگاري
مهمترين ويژگي يك مدير نمونه، تقوا و پرهيزگاري است.
تقواي يك مدير، عبارتست از: توجه مدير به نظارت كامل پروردگار و عملكرد قانوني وشرعي او در برابر مردم و در حيطه مسئوليت وي.
امام علي(ع)، به عنوان يك معصوم، نمونه كامل يك مدير ومدبر پرهيزگار است. درهيچ حالتي از حالات زندگي از اين خصوصيت فاصله نمي گيرد و در خلال سخنان ارزشمند خويش، در ظروف و كيفيات متفاوت، مكررا بر لزوم پرهيزگاري تأكيد مي كند:
«اوصيكم بتقوي الله الذي اعذر بما انذر و احتج بما نهج...»:شما را اندرز مي دهم تا از خدا بترسيد كه با بيم هايي كه داده،جاي عذري باقي ننهاده است و با راهي كه پيش پا نهاده، حجت بر بندگان گمارده است.( خطبه 83)
امام(ع) اصول مديريتي، را در نامه خويش به مالك اشتر،از تقوا و خدامحوري آغاز مي كند و مي
فرمايد:أمره بتقوي الله و ايثارطاعته واتباع ماأمر به في كتابه: من فرائضه و سننه التي لا يسعد أحد إلا باتباعها و لا يشقي إلا مع جحودها و إضاعته وأن ينصر الله سبحانه بقلبه و يده ولسانه؛ فإنه جل اسمه قد تكفل بنصر من نصره و إعزاز من أعزه و أمره أن يكسره نفسه من الشهوات و يزعها عند الجمحات فإن النفس أماره بالسوء إلا ما رحم الله:
او را به ترس از خدا فرمان مي دهد و اينكه اطاعت خدا را بر ديگر كارها مقدم دارد و آنچه در كتاب خدا آمده از واجبات و سنتها را پيروي كند، دستوراتي كه جز با پيروي آن زستگار نخواهد شد و جز با نشناختن و ضايع كردن آن جنايتكار نخواهد گرديد به او فرمان مي دهد كه خدا را با دل و دست وزبان ياري كند، زيرا خداوند پيروزي كسي را تضمين مي كند كه او را ياري دهد و بزرگ دارد و آن كس كه او را بزرگ شمارد و به او فرمان مي دهد تا نفس خود را از پيروي آرزوها باز دارد و به هنگام سركشي رام اش نمايد كه:« همانا نفس همواره به بدي وا مي دارد جز آنكه خدا رحمت آورد(يوسف/53)
در اين ديدگاه امام علي(ع) به يكي از بزرگترين و لايق ترين مديران كشور اسلامي سفارش
مي كند كه اداره صحيح جامعه اسلامي را با تقوا گرايي وبندگي سازمان دهد
اگر يك مديرآگاه، همه عالم را محضر حق بداند و خدا را دررأس همه مديريت ها ناظر بر كار مديران بشناسد، مي تواند به خوبي بدرخشد و در مديران، عشق ايجاد كند.
( دشتي1379،ص101)

2. زهد وپارسايي و عدم حب رياست
از مهمترين ويژگي هاي يك مدير نمونه، زهد و به اعتنايي به دنيا و تعلقات دنيوي است.
«زاهد»، كسي است كه توجهش از ماديات دنيا به عنوان كمال مطلوب و بالاترين خواسته،عبور مي كند. بي رغبتي زاهد دراصل، بي رغبتي در انديشه و آمال و ايده وآرزو است نه بي رغبتي از ناحيه طبيعت (مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص225)
امام(ع) در دو مورد زهد را تعريف مي نمايد:
1- خطبه 80
ايها الناس الزهاده قصر الأمل والشكر عند النعم والورع عند المحارم
اي مردم! زهد عبارتست از كوتاهي آرزو و سپاسگزاري هنگام نعمت و پارسايي نسبت به نبايستني ها
2- حكمت 439
الزهد كله بين كلمتين من القرآن قال الله سبحانه:« لكيلا تأسوا علي ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم» و من لم يأس علي الماضي و لم يفرح بالآتي فقدأخذ الزهد بطرفيه
زهد در دوجمله قرآن خلاصه شده است:« براي اينكه متأسف نشويد بر آنچه(از ماديات دنيا) از شما فوت مي شود و شاد نگرديد برآنچه خدا به شما مي دهد»هركس برگذشته اندوه نخورد و براي آينده شادمان نشود بر هر دوجانب زهد دست يافته است
برخلاف برخي مديران كه به محض دستيابي به مقام و منصب، به تعويض وضعيت ظاهري زندگي خويش اقدام مي كنند و به ثروت اندوزي و افزايش املاك مي پردازند، اميرالمؤمنين(ع) پس از رسيدن به خلافت، پيراهن و كفش هاي وصله دار برتن مي كند و برخي از شبها را گرسنه، سر بر بالين مي نهد وحاصل دسترنج خويش را وقف مستمندان و يتيمان و نوعروسان مي نمايد.بنا براين حضرت،به عنوان يك مدير كامل، عملا از تنعم وتجمل و لذت گرايي مي پرهيزد و اين،خود، والاترين مرتبه زهد است.
مقام مديريت،امانتي الهي است كه به مدير سپرده شده است و او بايد از اين امانت الهي با تمام توان خويش ، محافظت نمايد. امام علي(ع) در اين مورد مي فرمايد:«...و ان عملك ليس لك طعمه ولكنه في عنقك امانه و انت مستدعي لمن فوقك. ليس لك ان تقتات في رعيه و لا تخاطر الا بوثيقه و في يديك مال من مال الله عزوجل و انت من خزانه حتي تسلمه إلي ولعلي ان لا اكون شرولاتك لك والسلام:مديريت و حكمراني براي تو طعمه نيست بلكه امانتي بر گردن تو است و كسي كه از تو بالاتر است از تو خواسته تا نگهبان آن باشي. وظيفه نداري كه در كار مردم به ميل و خواسته شخصي خود عمل كني، يا بدون ملاك معتبر وفرمان قانوني،به كار بزرگي دست بزني،اموالي كه در دست توست از آن خداوند مي باشد و تو خزانه دار هستي تا آن را به من بسپاري. اميدوارم كه براي تو بدترين فرمانروا ها نباشم. والسلام»(نهج البلاغه،نامه5،خطاب به اشعث بن قيس،فرماندار امام در آذربايجان)
در نتيجه، قبول مناصب مديريتي درواقع نوعي تكليف و وظيفه و امتحاني الهي است نه حق يا وسيله سودجستن.
3. سعه صدر
سعه صدر يا به عبارتي ديگر، شرح صدر به معناي توسعه و گستردگي سينه است. سينه انسان همانند ظرفي است كه در انسانهاي با شخصيت هاي متفاوت گسترده و يا تنگ است. امام علي(ع) دراين مورد مي فرمايد:
إن هذه القلوب اوعيه فخيرها اوعاها للخير(الآمدي، ج1ص217) به درستي كه اين دلها ظرفهايي هستند كه بهترين آنها دلي است كه ظرفيت و گنجايش آن براي خوبي ها بيشتر باشد.
ظرفيت هر انساني در برخورد با حالات و حوادث زندگي، متفاوت است.كساني كه از سعه صدر برخوردار نيستند با اندك مشكلاتي ، غمگين و پژمرده و با كوچكترين موفقيتي سرمست مي شوند.
سعه صدر يكي از مهمترين خصوصيات يك مدير است. كسي كه از اين موهبت الهي برخوردار نباشد، مدير موفقي نخواهد بود.
امام علي(ع)، سعه صدر را از لوازم ضروري رياست،مي داند و مي فرمايد: آله الرئاسه الصدر:ابزار رياست، سعه صدر است(نهج البلاغه،حكمت176)
اهميت سعه صدر به اندازه اي است كه حضرت موسي(ع) براي موفقيت در انجام رسالت خويش، از خداوند درخواست آن را دارد(رب اشرح لي صدري( طه/25) و رسول اكرم(ص) نيز به گواهي قرآن از اين نعمت عظيم، برخوردار است: «ألم نشرح لك صدرك»( انشراح/1)
و امام علي(ع) نيز نمونه ي زيباي شرح صدر است. نحوه برخورد صبورانه حضرت با مردم حتي با قاتل خويش،قدرت تحمل فراوان حضرت در برابر افكار مخالف و شنيدن سخنان آنان،چشم پوشي از اشتباهات افراد و حفظ اسرار زيردستان، و ايجاد فضايي آزاد و مطمئن در جامعه،گواه بر اين امر است.
به گواهي تاريخ، فضاي مجلس عمومي دوران امام علي(ع) آكنده از صميميت و آزادي بود به طوري كه افراد دردمند و معترض به سهولت مي توانستند مطالب خويش را مطرح سازند( قوامي،1383، ص147)
4. آگاهي و تجربه كافي:
آگاهي وتجربه، دو عامل اساسي براي شكوفايي استعداد و مديريت و رهبري است و نياز مدير به اين دو عنصر، قطعي و غيرقابل ترديد است.
مديراني كه در امور مربوط به مديريت خود، داراي دانش و تجربه بيشتري باشند، در ميان نيروها، از مقبوليت بيشتري برخوردارند و قدرت شخصي بيشتري بدست مي آورند.
به طور كلي،نيروهاي يك مجموعه، مديراني را كه از نظر دانش و تجربه در سطحي بالاتر ببينند، بهتر مي پذيرند و اطاعت بيشتري از او دارند. قرآن مجيد در توصيف طالوت، مي فرمايد:«إن الله اصطفيه عليكم و زاده بسطه في العلم و الجسم والله يؤتي ملكه من يشاء والله واسع عليم»(247/ بقره)
« خداوند، (طالوت) را برشما برگزيده وعلم و جسم(قدرت) او را وسعت بخشيد. و خداوند، ملكش را به هركس بخواهد مي بخشد و احسان خداوند وسيع و آگاه( از شايستگي افراد براي مناصب) است.»
اين آيه نشان مي دهد كه افرادي قادر به مديريت صحيح و رهبري شايسته اند كه تا حدودي از نظر دانش و قدرت بر زيردستان برتر باشند.
امام علي(ع) مي فرمايد: وتوخٍّ منهم أهل التجربه والحياء:از ميان آنها افرادي را كه با تجربه و پاك تر اند، برگزين( نامه53)
و مي فرمايد:« من قلت تجربته خدع من كثرت تجربته قلت غرته»(مجلسي، ج68ص321): كسي كه تجربه او كم باشد، فريب مي خورد و كسي كه تجربه اش زياد باشد، لغزشهايش كم مي گردد.
امروزه نيز مديران، بايد به تناسب مسئوليت خود، از علوم زمان و اطلاعات لازم و تجربه كافي برخوردار باشند.
خلاصه اينكه:آگاهي و تجربه يك مدير، نسبت به سه مورد مهم ضروري است:
1- آگاهي نسبت به مباني و اصول فعاليت هاي سازمان مربوطه: يعني مسائلي كه مستقيما در مديريت تأثير گذار است. مانند: برنامه ريزي، سازماندهي، كنترل و نظارت
2- آگاهي نسبت به مسير اصلي: يعني استراتژي و خط مشي سازمان مربوطه
3- آگاهي نسبت به موانع و مشكلات: تا رويارويي با موانع،آسان تر و بهتر انجام گيرد.
5. عاقبت انديشي
عاقبت نگري در كارها كه در واقع، نگرشي عميق به آينده است، از اصل«آينده نگري» سرچشمه مي گيرد و اين اصل از اهميت فوق العاده اي برخوردار است.
« المؤمنون هم الذين عرفوا ما امامهم»: مؤمنان كساني هستند كه آينده خويش را مي شناسند.(مجلسي،ج78،ص25)
سيره مديريتي امام علي(ع) اين گونه بود كه در تمامي تصميمات خويش به عواقب و جوانب امر مي انديشيد و نتايج آن را لحاظ مي كرد. آن حضرت مي فرمايد:
وناظرقلب اللبيب به يبصر امده ويعرف غوره و نجده(نهج البلاغه خطبه153)
« از چشم دل انسان خردمند پايان كارش را مي بيند و نشيب و فراز خويش را مي شناسد
و مي فرمايد:« اعقل الناس انظرهم في العواقب»: دانا ترين مردم كسي است كه آينده را بهتر ببيند (الآمدي،ج1،ص211)
6. خيرخواهي و نصيحت
بدون اقدامات خيرخواهانه،زمينه لازم براي موفقيت يك مدير، ميسر نمي شود. يك مدير لايق و نمونه كسي است كه در سازمان خود به گونه اي عمل كند كه زيرمجموعه هاي آن سازمان،روحيه و نشاط يابند.و در مسير اهداف سازمان حركت كنند.
امام علي(ع) درباره «خير» مي فرمايد: ليس الخير أن يكثر مالك و ولدك ولكن الخير أن يكثر علمك ويعظم حلمك...( كلمات قصار94)
«خير آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود بلكه خير آن است كه دانش ات فراوان گردد و بردباري ات بزرگ شود...»
ابوحمزه ثمالي از امام سجاد(ع) روايت كرده كه آن حضرت همواره اين سخن را مي فرمود:
« ياابن آدم لاتزال بخير ما كان لك واعظ من نفسك و ما كانت المعاسبه من همك و ما كان الخوف لك شعارا و الحزن ثبارا. ابن آدم انك ميت و مبعوث بين يدي الله عزوجل ومسئول فاعد جوابا(الحرالعاملي ج16،ص96،)
اي فرزند آدم پيوسته در سايه خير هستي مادامي كه چهار بهره را داشته باشي: پند دهنده اي از درون،كه براي تو خيرخواهي كند،همت در حسابگري خويشتن ، خوف و حزن، اي فرزند آدم تو خواهي مرد و در پيشگاه حق برانگيخته خواهي شد پس بكوش كه خود را براي پاسخ گويي آماده كني.
در اين سخنان، امام(ع)، يكي از عوامل مهم استمرار خير در وجود انسان را ، پند دهنده اي كه خيرخواه انسان باشد معرفي مي كند. بي ترديد، مديران نمونه مسلمان، به تأسي از پيشوايان خود،بايد عناصري خيرخواه و خير انديش كه مقام خود را وسيله آسايش و نيل به اهداف الهي، قرار مي دهند، باشند.
نصيحت زير دستان از سوي مدير به معناي دادن پند و اندرز به آنان و خيرخواهي آنان ، از وظايف مهم يك مدير نمونه است.
امام صادق(ع) مي فرمايد: يجب للمؤمن علي المؤمن أن يناصحه(كليني، اصول كافي،ج2، باب 90، ص216) بر مؤمن واجب است كه نسبت به مؤمن خيرخواهي كند.
قرآن كريم نيز پيامبر اكرم(ص) را ناصح مي داند:
« ابلغكم رسالات ربي و أنصح لكم..(اعراف/62)رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي كنم و خيرخواه شما هستم.
« ابلغكم رسالات ربي و أنا لكم ناصح أمين(اعراف/68) رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي كنم و خيرخواه اميني براي شما هستم
امام علي(ع) در مورد اين ويژگي رسول اكرم مي فرمايد:
«فبالغ صلي الله عليه و آله في النصيحه و مضي علي الطريقه و دعا إلي الحكمه و الموعظه الحسنه(نهج البلاغه،خطبه 95): در اين هنگام، پيامبر(ص) در نصيحت و اندرز آنان كوشش كرده و آنان را به راه راست رهنمون شد و به سوي حكمت و دانش و موعظه ي نيكو دعوت كرد.
و مي فرمايد:
- « مناصحك شفيق عليك محسن إليك ناظر في عواقبك مستدرك فوارطك ففي طاعته رشادك و في مخالفته فسادك: نصيحت كننده تو، دلسوز تو است، به تو احسان مي كند، سرانجام كار تو را مي نگرد، او جبران تقصيرهاي تو را در نظر دارد و از اين رو،صلاح و رشد تو در اطاعت و فرمانبرداري اوست و تباهي تو در نافرماني او خواهد بود.( الآمدي ،ج2، 1410ه ق ،ص285)
- « من بصرك عيبك فقد نصحك(همان ص155)كسي كه تو را به عيب خود بينا كند، براي تو خيرخواهي كرده است.
- «إمحض أخاك النصيحه حسنه كانت او قبيحه»(همان،ج1،ص140)نصيحت را براي برادرت خالص كن، خواه(نحوه سخن گفتن) زيبا باشد خواه زشت
- « فول من جنودك أنصحهم في نفسك لله و لرسوله و لإمامك(نامه 53) فرمانده سپاهت را كسي قرار ده كه در پيش تو، نسبت به خدا و پيامبر و امام تو، خيرخواه تر باشد.
امام(ع) دليل اصلي اين انتخاب را خيرخواه بودن فرمانده نسبت به خداوند و مردم مي داند.
نصيحت و خير خواهي امام علي(ع) در تمامي سخنان ايشان و نسبه به همه اقشار جامعه، جريان دارد، در گفتگو با عامه مردم، در خطبه ها و نامه هايي كه به مديرانش در نواحي مختلف مي فرستاد، در گزينش كارگزاران حكومتي و مسئولين در عرصه هاي مختلف، حتي نسبت به دشمنان اسلام.
7. تواضع
يك مدير نمونه هرگز دچارغرور و خودبزرگ بيني نمي شود و در برابر ديگران متواضع است. خداوند در تبيين اين ويژگي خطاب به رسول اكرم(ص) مي فرمايد:« واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين»(شعرا/214):اي پيامبر! در مسند مديريت و رهبري، بالت را براي مؤمنان و پيروانت فرود آور
يعني باوجود مرتبه والايي كه در پيشگاه خدا داري و بهترين انسان در روي زمين هستي، جانب فروتني را رعايت كن.امام علي(ع)درمورد اين اصل اخلاقي مي فرمايد:
«التواضع زينه الحسب»:زينت بزرگواري، تواضع وفروتني است(مجلسي،ج78،ص80)
«عليك بالتواضع فإنه من أعظم العباده»: بر تو باد فروتني! همانا فروتني از بزرگترين عبادتهاست(همان،ج75،ص119)


8. انتقاد پذيري
انتقاد، مصدر باب افتعال از ريشه نقد به معناي «آشكار كردن عيب شعر،بحث كردن درباره مقاله ياكتاب به طوري كه خوبي ها و بدي هايش،آشكار شود»( عميدج1ص239)
«نقد الكلام:نقاط قوت و ضعف سخن را مشخص و بيان كرد ؛انتقد الكلام: عيوب و محاسن كلام را اظهار كرد»( مألوف،1364،ص830)
درفرهنگ اسلام،انتقاد سالم و به جا، هديه اي است كه ممكن است از سوي دوست و موافق يا دشمن و مخالف ،‌دريافت شود. داشتن روحيه انتقادپذيري، مقدمه رفع عيوب و نواقص است، رهبران معصوم با وجود كامل وعاري بودن از هرگونه عيب و اشتباه، به انتقاد ها گوش مي سپردند و از مردم مي خواستند كه از ارائه نظر و رأي خود، دريغ نورزند.( مصباح يزدي،1378،ص399)
امام علي(ع) مي فرمايد: فلا تكفوا عن مقاله بحق از گفتن سخن حق،خودداري نكنيد.
و خطاب به مالك مي فرمايد:أطلق عن الناس عقده كل حقد واقطع عنك سبب كل وتر(نامه 53،ص26)
شهيد مطهري در مورد انتقادپذيري امام علي(ع) مي فرمايد: خودش با آنكه امام است و قدرتهاي مادي ومعنوي را در اختيار دارد، به مردم پر و بال مي دهد،آنان را بر انتقاد و اعتراض تشجيع مي كند.البته اين نكته هم هست كه هر اعتراضي حق نيست.انتقادهاي جاهلانه واحمقانه بسيار زيان آور است…( مطهري حكمت ها و اندرزها 1373،ص122.)
امام(ع) خطاب به مردم مي فرمايد: كسي كه شنيدن حق يا عرضه عدالت به او، برايش مشكل باشد، عمل به آن براي وي مشكل تر است.با توجه به اين، از گفتن سخن حق يا مشورت عدالت آميز،خودداري نكنيد زيرا من،خويشتن را مافوق آنكه اشتباه كنم نمي دانم و از آن در كارهايم، ايمن نيستم. مگر اينكه خداوند مرا حفظ كند.( خطبه 216)
ب) الگوهاي عملي
1. عدالت محوري
امام علي(ع)حتي در تقسيم نگاه و خيره شدن به مخاطبين ، عدالت را به طور كامل رعايت مي كند ورعايت اين عدالت را در نامه 37،خطاب به استاندار مصر، محمدبن ابي بكر، فرمان مي دهد.
از نظر امام، عدالت حتي از بخشش(جود) نيز ارزشمندتر است. امام به دو دليل، عدالت را از بخشش بالاتر مي داند:
نخست اينكه:العدل يضع الامور مواضعها والجود يخرجها عن جهتها:
عدل،امور[ و جريان ها] را در مسير[و مجراي طبيعي] خود قرار مي دهد؛ اما جود،آنها را از مجراي[طبيعي] خود خارج مي كند.
ديگر اينكه: العدل سائس عامّ و الجود عارض خاصّ : عدالت،قانوني است عام [ كه همه اجتماع را در بر مي گيرد] اما بخشش يك حالت عارضي و خاصي است كه اگر جنبه قانوني و عام پيدا كند و كليت يابد ديگر جود نيست.
آنگاه امام(ع) نتيجه مي گيرد:« فالعدل أشرفهما و أفضلهما: پس از ميان آن دو(عدالت و جود)،عدالت، اشرف و افضل است. آن اصلي كه توان حفظ اجتماع را دارد و به پيكر اجتماع، سلامت و به روح اجتماع، آرامش بدهد،عدالت است.( مبلغان،ش119، ياسر جهاني پور ،ص10)
درصحنه عمل، هنگامي كه مدير در موضع قدرت قرار بگيرد،عمل به عدالت، كارچندان آساني نيست. هنگامي كه امام با اصرار مردم،حكومت را پذيرفت،به آنان تأكيد كرد كه: بدانيد اگر من خواسته شما را اجابت كردم، با شما به گونه اي كه مصلحت بدانم،عمل مي كنم و به گفتار يا ملامت كسي گوش نمي دهم(جمعي از نويسندگان، 1372،ص365)
از همين رو امام علي(ع) برقراري عدالت را از حقوق مسلم زيردستان مي شمارد و صراحتا عنوان مي كند: فأما حقكم علي...توفر فيئكم عليكم: اما حق شما بر من اين است كه بيت المال را براي شما صرف كنم.
نمونه هايي از عدالت محوري امام علي(ع):
1- زماني كه امام در مدينه به خلافت رسيد،عمار ياسر را خازن بيت المال كرد و براي او نوشت كه عرب،عجم، قرشي و انصاري نزد من يكسان است و هيچ مسلماني را بر ديگري فضيلت نيست، سهل بن حنيف به همراه غلامي سياه پوست آمد و گفت:به اين غلام سياه چه اندازه مي دهي؟امام فرمود: شما چقدر گرفته اي؟گفت:سه دينار فرمود: به غلامش هم سه دينار بدهيد.( عطاردي قوچاني،1379،ص383)
2- نقل شده كه روزي امام هنگامي كه مشك هاي عسل و روغن را به پيشگاهش مي آوردند، احساس كرد كم شده است و چون جويا شد، به عرضش رساندند. ام كلثوم فرستاد و قدحي عسل گرفت امام وي را احضار و سرزنش كرد. آنگاه كاستي عسل را به پنج درهم قيمت نهاد و آن را از ام كلثوم گرفت و فرمود:اين، از آن مسلمين است(معروف الحسني، ص280)
2. فرهنگ سازي از طريق تعليم و تربيت
اسلام، ديني است كه نخستين آيه نازل شده بر رسولش را با خواندن و نوشتن و قلم و علم و تعليم آغاز مي كند.: إقرا باسم ربك الذي خلق خلق الإنسان من علق إقرا و ربك الأكرم الذي علم بالقلم علم الإنسان ما لم يعلم»(قلم/5-1)
تعليم وفراگيري دانش وپيشرفت علوم وفنون، از نظر اسلام،براي رشد وتعالي جامعه ضروري و لازم است. يكي از وظائف حكومت در برابر مردم، فرهنگ سازي از راه تعليم و تربيت است.
(آل عمران 164): خداوند ب مؤمنان منت نهاد كه در ميان آنان پيامبري از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مي خواند و آنان را پاك مي كند و كتاب و حكمت مي آموزد.
تربيت اقشار مختلف و جلوگيري از مفاسد، از وظايف مهم مسئولان است.
امام علي(ع) نيز اين امر را از حقوق زيردستان بر حاكم مي داند: فأما حقكم علي...تأديبم لكيلا تجهلوا(خطبه 34) و اما حق شما بر من اين است كه... شما را تعليم دهم تا از جهل و ناداني نجات يابيد.
پيامبر(ص) درضمن دستور حكومتي كه به معاذبن جبل در راه يمن مي فرستد، مي فرمايد:
وأحسن أدبهم علي الأخلاق الصالحه(الحراني،1394،ص25) آنان را بر اخلاق شايسته، نيكو تربيت كن
امام علي(ع) به دنبال تربيت يك ملت بود،تا آنان راه خدا را،راه خود بدانند و در مسير حق هيچ گونه انحرافي نداشته باشند. حاكم و رهبر جامعه اسلامي، به عنوان يك مدير، وظيفه تربيت فرد و جامعه را برعهده دارد و به عنوان الگو براي تربيت ديگران مطرح است(كريمي تبار1381 ،ص107)
امام(ع) خطاب به جوانان، مي فرمايد:« اي گروه جوانان! شرف انساني و سجاياي اخلاقي خود را با ادب آموزي و تربيت، محافظت نمائيد و سرمايه گرانبهاي دين خود را با نيروي علم و دانش، از دستبرد ناپاكان و خطرات گوناگون بركنار داريد.( ماهنامه ياس،شماره 11، معاونت فرهنگي تربيتي حوزه هاي علميه خواهران،خرداد1381، به نقل از كتاب حديث تربيت جوان، ص165)
3. سبقت در عملكرد و ايجاد انگيزه:
يك مدير نمونه بايد در عمل به دستورات الهي و مقررات، از زيرمجموعه خود سبقت گيرد.
امام علي(ع) يكي از ويژگي هاي امامت را كه مظهر مديريت و تربيت براي انسانها است، سبقت در عمل ميداند و مي فرمايد:
«من نصب نفسه للناس اماما فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليكن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه(نامه 6) كسي كه خود را در مقام پيشوايي و امام مردم قرار مي دهد بايد پيش از آنكه به تعليم ديگران بپردازد، به تعليم خويش بپردازد و بايد تأديب كردن او به عملش پيش از تأديب كردن او به زبان اش باشد. امام، به عنوان يك مدير ومدبر در تبيين شخصيت خويش مي فرمايد:
« أيها الناس- إني والله– ماأحثكم علي طاعه إلا و أسبقكم إليها و لا أنهاكم عن معصيه إلا و أتناهي قبلكم عنها(خطبه175)
اي مردم! به خدا سوگند من شما را به هيچ طاعتي وادار نمي كنم مگر اينكه پيش از شما،خودم به آن عمل مي كنم و شما را از معصيتي نهي نمي كنم مگر اينكه خودم پيش از شما از آن كناره گيري مي كنم.
ومي فرمايد: آنگاه كه حكومت و زمامداري به من رسيد، من در كتاب خدا نظر انداختم. هر دستوري كه داده بود و هر امري كه فرموده بود،اطاعت كردم و به سنت و روش پيامبر(ص) توجه و به آن اقتدا كردم.(خطبه 205) بنابراين يكي از اصول مهم مديريتي حضرت،سابق بودن مدير در كردار و الگودهي اوست.


4. برنامه ريزي و دقت كامل
برنامه ريزي يعني« انتخاب مأموريت ها، هدف ها و اقداماتي براي نيل به آنها، كه مستلزم تصميم گيري و انتخاب از ميان بديل ها براي اقدام آينده سازمان است.»( قوامي، 1383،ص343)
به عبارتي ساده تر: برنامه ريزي به معناي مشخص كردن طرح و نقشه كار براي اقدامات بعدي است و اين از مهمترين اركان و مباني مديريت و اساسي ترين وظيفه يك مدير محسوب مي شود.
برخي از مديران بدون دقت و تأني كافي و با عجله اقدام مي كنند در نتيجه در بيشتر مواقع با شكست مواجه مي شوند. اما برخي ديگر از مديران، با دقت فراوان و تأمل و تأني و برنامه ريزي منظم، اقدامات لازم را به عمل مي آورند. اين گروه از مديران، به اهداف مورد نظر، نائل مي شوند.
امام علي(ع) در بيان اهميت برنامه ريزي مي فرمايد:
أمارات الدول إنشاء الحيل بقاي مناصب و دولت ها مربوط به برنامه ريزي و چاره انديشي در امور است (،محمدي ري شهري ،ج2،ص551)
رسول اكرم(ص) به ابن مسعود مي فرمايد: إذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل وإياك أن تعمل عملا بغير تدبير وعلم...»(مجلسي،ج74،ص110) هرگاه كاري را انجام دادي، از روي علم و عقل انجام ده و برحذر باش از اينكه كاري را بدون آينده نگري و آگاهي انجام دهي
منظور حضرت از آينده نگري و آگاهي، برنامه ريزي و مشخص كردن نقشه و برنامه كار است چرا كه فقط در اين صورت است كه مي توان امكانات و شرايط را پيش بيني كرد و نسبت به آن آگاهي نسبي پيدا كرد.
مهمترين فوايد برنامه ريزي عبارتست از:
1- استفاده بهينه از منابع و امكانات: امام علي(ع) مي فرمايد: التلطف في الحيله أجدي من الوسيله ظرافت و دقت در برنامه ريزي بهتر از امكانات است(الآمدي، ج1ص 107)
2- ايمني از پشيماني: امام علي(ع) مي فرمايد: التدبير قبل العمل يؤمنك من الندم: چاره انديشي قبل از شروع كار تو را از پشيماني ايمن مي سازد.(همان،ج2 ص206)
5. سازماندهي
سازمان:« مجموعه مركبي از واحد هاي جزئي است كه هر يك به سود بقيه عهده دار انجام كار معين مي باشند.( پرهيزگار، ص15)
سازمان دهي فرآيندي مديريتي است كه در آن تعيين مي شود كه واحدهاي زيرمجموعه، چه عمل و شيوه هايي را انجام دهند تا به هدف تعيين شده دست يابند.
مراحل سازمان دهي:
1- ابتدا هر يك از فعاليت ها را شناسايي و تعريف مي كنيم
2- در مرحله بعد به تناسب توانايي افراد مجموعه،هر يك از اختيارات و مسئوليت ها را به افراد داراي شايستگي لازم، محول مي نمائيم. امام علي(ع) مي فرمايد:
«واجعل لكل انسان من خدمك عملا تأخذ به فإنه احري الايتواكلو في خدمتك(نامه 31): براي هر يك از كاركنان خود، كاري تعيين كن تا او را نسبت به همان كار مؤاخذه و بازپرسي كني، زيرا اين روش سزاوارتر است تا اينكه كارهايت را به يكديگر وانگذارند.
امام در نامه خود به مالك اشتر مي فرمايد:
« واجعل لرأس كل أمر من أمورك رأسا منهم لايقهره كبيرها و لايتشتت عليه كثيرها(نامه53)
[اي مالك] بايد براي هرنوع كاري از كارهايت، يك رئيس انتخاب كني، رئيسي كه كارهاي مهم، وي را مغلوب نسازد و كثرت كارها او را پريشان وخسته نكند.
در سخنان امام، تقسيم كارها و مسئوليت ها و سازماندهي پس از برنامه ريزي كه از اصول مديريت منظم است به وضوح نشان داده شده است.
6. قاطعيت در تصميم گيري ها
برخي تصور مي كنند، قاطعيت به معناي سختگيري بر زيرمجموعه و يا پافشاري زياد بر تصميمات مديريتي است.در حالي كه امام(ع) مخالف با سختگيري است
و مي فرمايد: العسر لؤم فشار و سختگيري، پستي است.(الآمدي ج1 ص14)
در حالي كه« قاطعيت در تصميم گيري به معناي قطع كردن و فيصله دادن به امور وحل مشكلات است نه سماجت و يكدندگي»(نبوي،1371،،ص370)
به اين معنا كه يك مدير در انتخاب تصميم، شك و ترديد زيادي نداشته باشد و دچار وسواس نشود.
امام علي(ع) بر لزوم دقت و قاطعيت در تصميم گيري يك مدير، سفارش فراون مي كند و مي فرمايد: إذا هممت بأمر فاجتنب ذميم العواقب فيه(الآمدي،ج1،ص283) هنگامي كه بر كاري تصميم گرفتي از عواقب ناپسند آن بپرهيز.
علل عدم قاطعيت:
1- شك وترديد امام علي(ع) مي فرمايد:
- روٍّ تحزًم، فإذا استوضحت فاجزم( مجلسي،ج68 ص341) در كارهايت فكر كن، به راه دقيق و صحيح دست خواهي يافت. پس هنگامي كه امور برايت روشن شد، تصميم بگير
- قدّر ثمًّ اقطع وفكٍّر ثم انطق وتبيّن ثم اعمل(الآمدي، ج2ص76) : اندازه بگير سپس قطع كن و فكر كن پس از آن سخن بگو و بشناس سپس عمل كن.
- الحزم بضاعه التواني إضاعه(همان ج1ص11) : دقت در امور، سرمايه است و انتظار كشيدن(بيجا) ضايع كردن است.
2- دلهره و ترس:
ألا إنّ اولياء الله لاخوف عليهم ولاهم يحزنون (يونس/62)آگاه باشيد اولياي خدا نه ترسي دارند و نه غمگين مي شوند
امام علي(ع) مي فرمايد: الجبن ذل ظاهر ترس، ذلتي آشكار است.(همان،ص32)
3- كسب رضايت ديگران:
امام علي(ع) مي فرمايد:
- و لا تسخط الله برضي أحد من خلقه فإنّ في الله خلفا من غيره و ليس من الله خلف في غيره(نامه27) وهرگز خداوند را براي رضايت احدي از مخلوقاتش به خشم نياور، چراكه خداوند جاي همه كس را مي گيرد و كسي نمي تواند جاي خداوند را بگيرد.
- و ألزم الحق من لزمه من القريب و البعيد و كن في ذلك صابرا محتسبا واقعا ذلك من قرابتك و خاصتك حيث وقع و ابتغ عاقبته بما يثقل عليك منه فإنّمغبه ذلك محموده(نامه53) حق را درباره آن كه شايسته است، چه خويشاوند و چه بيگانه رعايت كن و در اين باره صابر باش و به حساب خدا بگذار، هرچند اين كار موجب فشار بر ياران نزديكت شود و سنگيني اين راه را براي سرانجام ستوده آن تحمل كن.
- لا يسوئنك ما يقول الناس فيك فإنّه إن كان كما يقولون كان ذنبا عجلت عقوبته و إن كان علي خلاف ما قالوا كانت حسنه لم تعملها(الآمدي،ج2،ص335) سخناني كه مردم درباره تو مي گويند تو را ناراحت نسازد زيرا اگر همان گونه كه مي گويند گناهي باشد، در كيفر آن تعجيل شده است و اگر برخلاف آنچه مي گويند باشد، حسنه اي است(براي تو) در حالي كه آن حسنه را انجام نداده اي.
7. نظارت، كنترل و پيگيري مستمر
به طور كلي عمليات نظارت و كنترل در سه شيوه(نبوي، ص314) انجام مي شود:
1- نظارت آشكار: در اين نوع نظارت مدير مستقيما وارد عمل مي شود و بر امور نظارت مي كند يا نيروي مشخصي را براي نظارت معرفي مي نمايد.
2- نظارت دروني: اين نوع نظارت، غالبا در افراد با ايمان به طور قوي وجود دارد به اين معنا كه در وجود فرد كه او را به انجام وظايفش متمايل سازد،اين حالت ايجاد شود، بدون آنكه عاملي خارجي او را تحت كنترل خود داشته باشد.
3- نظارت پنهاني: در اين نوع نظارت، افرادي ناشناس عملكرد كارگزاران را تحت نظر قرارمي دهند
اين نوع كنترل از اهميت فراواني برخوردار است امام علي(ع) در نامه خود به مالك اشتر بر اين نوع نظارت تأكيد مي كند:
« ثمّ تفقد أعمالهم و ابعث العيون من أهل الصدق و الوفاء عليهم فإنّ تعاهدك في السرّ لأمورهم حدوه لهم علي استعمال الأمانه و الرفق بالرعيه(نهج البلاغه نامه 53)
سپس با فرستادن مأموران مخفي، راستگو و باوفا، كارهاي آنان را زيرنظر بگيري، زيرا بازرسي مداوم پنهاني سبب مي شود كه آنها به امانت داري و مدارا كردن با زيردستان ترغيب شوند.
8. تلاش در اصلاح امور مردم
امام علي(ع) مي فرمايد:
- من كمال السعاده السعي في اصلاح الجمهور (الآمدي، ج2 ص254) كوشش بر اصلاح امور مردم از كمال سعادت است
- آفه القدره منع الاحسان(همان ج1 ص 274) خودداري از نيكي به ديگران آفت قدرت است.
- من وثق بإحسانك أشفق علي سلطانك(همان ج2ص170) كسي كه به نيكي تو مطمئن شد بر حكومتت علاقه مند مي گردد.
- و اجعل لذوي الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك و تجلس لهم مجلسا عاما فتواضع فيه لله الذيي خلقك ...(نامه53) براي مراجعان خود وقتي مقرر كن كه به نياز آنها شخصا رسيدگي كني، مجلس عمومي و همگاني براي آنها تشكيل ده و درهاي آن را به روي هيچ كس نبند و براي خداوندي كه تو را آفريده تواضع كن...
9. اطلاع رساني و بهره گيري از مشاورين
خداوند متعال به رسول اكرم كه كاملترين انسان است دستور مشاوره با مردم مي دهد:
و شاورهم في الأمر(آل عمران159) با آنان در كارها، مشورت كن
امام رضا(ع) مي فرمايد: إنّ رسول الله كان يستشير أصحابه ثمّ يعزم علي ما يريد(الحرالعاملي ج8ص428 باب 2)پيامبر اكرم(ص) با اصحابش مشورت مي كرد،سپس مطابق آنچه مي خواست تصميم مي گرفت
امام علي(ع) حق مشورت را از حقوق قطعي مردم مي داند و مي فرمايد:
- ألا وإن لكم عندي ألا احتجز دونكم سرا إلا في حرب و لاأطي دونكم أمرا إلا في حكم(نامه 50) آگاه باشيد حق شما بر من اين است كه جز اسرار جنگي سري را از شما پنهان نسازم و در اموري كه پيش مي آيد، جز حكم الهي، كاري بدون مشورت شما انجام ندهم.
10. وفاي به عهد:
وفاي به عهد از مهمترين ويژگي مؤمنين است. امام علي (ع) در نامه مالك اشتر وفاي به عهد را از مهمترين فرائض خدايي مي داند و مي فرمايد:
«و إن عقدت بينك و بين عدوّ لك عقده او البسه منك ذمه فحط عهدك بالوفاء و ارع ذمك بالأمانه و اجعل نفسك جنه دون ما اعطيت فإنه ليس من فرائض الله شيء الناس اشد عليه اجتماعا مع تفرق اهوائهم و تشتت ارائهم من تعظيم الوفاء بالعهود:« اگر پيماني بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادي، به عهد خويش وفادار باش و بر آنچه به عهده گرفتي، امانت دار باش و جان خود را سپر پيمان خود گردان! زيرا هيچ يك از واجبات الهي همانند وفاي به عهد نيست همه مردم جهان با تمام اختلاف آرائي كه دارند حتي در زمان جاهليت به عهد خود وفادار بودند.(نامه 53)


يافته هاي پژوهش:
از آنچه كه گفته شد، اين نتايج به دست مي آيد:
1- براي پيشرفت و تعالي روابط انساني و نيل به سعادت و حفظ بنيان جامعه و پيش گيري از آسيب هاي ناشي ازتشتت سيستمي نيروهاي انساني، وجود مديريتي متكامل لازم است.
2- سيره علوي، در راستاي نفي بدعت ها و اقامه شريعت و تبعيت از خط راستين تعاليم اسلام،نمونه بارز يك مديريت متكامل است.
3- شناخت اين مديريت متكامل مي تواند از طرق مختلفي صورت پذيرد. از جمله با:
• تبيين مختصات سيره مديريتي علوي
• توجه و تفحص در عملكرد صريحانه امام علي(ع) در دفاع از حق، مقابله با مسامحه، اغماض و ناديده انگاري، حراست از اقامه حدود و احكام الهي و در يك كلام: جانبداري و جانبازي حضرت، در راه بيان حقيقت و اقامه عدالت.














فهرست منابع ومآخذ:

القرآن الكريم
• ابن منظور افريقي،محمد،لسان العرب،بيروت، دارالفكر،بي تا.
• اقتداري،علي محمد، سارمان و مديريت، چاپ25، تهران، انتشارات مولوي.
• الآمدي التميمي،عبدالواحدبن محمد، غررالحكم و دررالكلم، دارالكتب الاسلاميه، الطبعه الثانيه،قم،1410ه ق
• پرهيزگار،كمال، تئوري هاي مديريت، انتشارات اشراقي ،چاپ اول.
• جعفري لنگرودي، محمد جعفر،ترمينو لوژي حقوق، 1374.
• جمعي از نويسندگان،زندگاني چهارده معصوم، سازمان تبليغات اسلامي،1372.
• حسيني، مهدي،مديريت فعاليت هاي فرهنگي،قم، نشرهاجر،چاپ اول،1382.
• الحراني،ابومحمدالحسن بن علي بن الحسين،تحف العقول عن آل الرسول،مؤسسه الاعلمي للمطبوعات،الطبعه الخامسه، بيروت،1394ه ق
• الحر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه إلي تحصيل مسائل الشريعه،بيروت، دار احياء التراث العربي،الطبعه الرابعه،1391 ه ق.
• دشتي،محمد، امام علي(ع) و مديريت، قم، مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤمنين،1379.
• رضائيان،علي، اصول مديريت،تهران، انتشارات سمت،1374،چاپ ششم.
• رضايي نژاد،عبدالرضا، دانش مديريت امروز، تهران،مؤسسه رساء،1375،چاپ اول.
• عطاردي قوچاني،غديرالله،اميرالمؤمنين و نهج البلاغه، تهران،عطارد،1379.
• عميد زنجاني،عباسعلي، فقه سياسي،تهران، انتشارات اميركبير،1366 ه ش.
• عميد، حسن، فرهنگ فارسي عميد،تهران، انتشارات اميركبير،چاپ سوم،1360.
• قوامي، سيدصمصام الدين،مديريت از منظر كتاب و سنت،قم، دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري،چاپ دوم، 1383
• كريمي تبار، الله نور،حقوق متقابل مردم و حكومت از ديد امام علي(ع)،تهران، رضوان،1381،چاپ اول.
• كليني،محمدبن يعقوب، اصول كافي،تهران،دارالكتب الاسلاميه،چاپ پنجم، 1384.
• محمدي ري شهري،محمد،ميزان الحكمه،مكتب الاعلام الاسلامي، الطبعه الرابعه، بي جا،1372ه ش.
• مألوف لويس،المنجد،تهران، انتشارات اسماعيليان،چاپ دوم،1364ه ش.
• مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار،مؤسسه الوفاء، بيروت،1404 ه ق.
• مصباح يزدي،محمدتقي،جامعه وتاريخ از ديدگاه قرآن،تهران، شركت چاپ ونشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي،چاپ اول، 1378.
• مطهري، مرتضي،سيري در نهج البلاغه،تهران، انتشارات صدرا،چاپ هيجدهم،1378ه ش.
• همان، حكمت ها و اندرزها ،چاپ سوم، 1373ه ش.
• همان، عدل الهي،چاپ سوم،1373،ه ش.
• معروف الحسني، هاشم، زندگي نامه اميرالمؤمنين،ترجمه: علي شيخ الإسلامي، تهران، مؤسسه اهل البيت.
• الموسوي، ابوالحسن محمد الرضي بن الحسن،نهج البلاغه، تصحيح:محمددشتي،ترجمه:محمدرضاآشتياني- محمد جعفر امامي، نشرامام علي(ع)،چاپ دوم،قم،1369 ه ش.
• نبوي، محمدحسن، مديريت اسلامي، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم،چاپ پنجم،1371ه ش.
• هرسي،پل- كنت بلاچارد،مديريت رفتار سازماني كاربرد منابع انساني، مترجم: علي علاقه بند، تهران، انتشارات اميركبير،1371ه ش.
فهرست مجلات:
• معاونت تبليغ و آموزش هاي كاربردي حوزه علميه قم، ماهنامه مبلغان، شماره119.
• معاونت فرهنگي تربيتي حوزه هاي علميه خواهران، ماهنامه ياس،شماره 11،خرداد1381.
• فصل نامه مصباح،شماره 19

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.