امر به معروف و نهی از منکر ،انسان وجامعه

چ, 10/22/1389 - 07:21
امر به معروف و نهی از منکر ،انسان وجامعه

نویسنده اهل قلم پاسدار حجت الاسلام علی اکبر دلدار مقاله ای را با عنوان " امر به معروف و نهی از منکر ،انسان وجامعه " به رشته تحریر در آورده و به دفتر باشگاه خبرنگاران بسیج استان چهارمحال وبختیاری ارسال کرده که با هم مرور می کنیم ...
کنتُم خَیرَ اُمَهٍ اُخرجَت لِلنَّاسِ تَامُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَتَنهَونَ عَنِ المُنکَر
نیکو ترین امتی هستید که قیام کردند ( خلق را سعادت بخشید )مردم را به نیکو کاری دستور دهید و از بد کاری باز دارید

مقدمه
دستورات عبادی و توصیه های دین چه فروع دین و چه فضایل اخلاقی ، با توجه به جهت تاثیر گذاری و میزان سازندگی در مراتب مختلفی هستند که از کمیت و کیفیت توصیه های شارع، می توان این درجه بندی را فهمید . یکی در جهت فردی، دیگری در جهت اجتماعی ، برخی تعالی بخش ارتباط انسان با خدا و برخی از آنها در ارتباط انسان با خلق و ... نسبت به سایر دستورات دینی نقش بیشتری در تربیت بشر دارند.
گروهی از دستورات نقش اصلی و کلیدی دارند مانند : نماز ، امر به معروف و نهی از منکر و تولی که بیش از سایرامورموردعنایت هستند. که در این جا می توان بنا به میزان و جهات اثر گذاری آنها را به دو بخش تقسیم کرد:1-اصالت معنوی 2 – اصالت ساختاری
مثلآ نماز اصالت معنوی دارد و رموز عرفانی و رابطه عابد با خدا را در دل خود دارد و مبنای محاسبه اعمال در روز قیامت بود. ( کافی : 3/0268/4) " بدون نمازدین چهره ندارد" ( غررالحکم /2212 ) و موجب تقرب هر پرهیزگاری است . ( خصال / 620/10).
اصالت ساختاری مانند امر به معروف و نهی از منکر که موضوع این نوشتار است .
پایداری نظام های ارزشی یا هر نظامی با هر گونه ساختار فرهنگی یا ایمانی، برای حفظ بقا و شکل خود محتاج امر به معروف و نهی از منکر است . به عبارت دیگر،چه در مرحله اجراء، وچه برای تداوم جامعه انسانی که مراتبی هر چند کم از ارزش های انسانی داراباشد، امر ونهی ضامن تداوم آن است .چه آن جامعه لائیک باشد چه مذهبی و مکتبی .
هرچند مبنای ایدئولوژیکی در آنها متفاوت است مثلا مبنا در جوامع لائیک ، قرارداد اجتماعی و تحقق آزادی برای همه در حد حفظ آزادی دیگران است و برای کسی تعالی عرفانی و رنگ خدایی گرفتن ، اهمیتی ندارد. به این معنا که : " سرم را نشکن تا سرت را نشکنم" ،" اگر به من آسیب بزنی به تو آسیب می زنم" ، اما مبنا در جوامع مذهبی اجرای امر الهی و ارزشهای اخلاقی و انسانی است.
از نظر شکل اجرا نیز متفاوت هستند . در جوامع لائیک گروه ویژه مانند پلیس و سازمان های اطلاعاتی این کار را انجام می دهند اما در جوامع مکتبی ، تک تک افراد جامعه مسئولیت دارند . در میزان اجرا نیز متفاوتند: در جوامع غیر مکتبی امر به معروف به شکل خنثی و منفی معنا دارد یعنی نفس عدم تخلف معروف است . و پرداختن به امور ممدوح و فضایل انسانی مورد سفارش و امر نمی باشد اما در جامعه مذهبی نهی از منکر مقدمه تعالی به معروف است " آل عمران / 110"
فارغ از این تفاوت ها ،این دو اصل ساختاری مورد پذیرش همه جوامع هستند، حتی در زندگی حیوانات بشکل غریزه این دو اصل برای حفظ بقا و زندگی اجتماعی در نهاد آنها قرار داده شده است که قرآن به عکس العمل دوحیوان در ملک سلیمان اشاره دارد هدهد ( نمل / 24) و مورچه (نمل/ 18).
دوفریضه ضامن حفظ اصول وفروع دین
اگر امر و نهی در جامعه نباشد اصل توحید، نبوت و امامت فرو می ریزند.
و اما توحید : اگرمحصول کلمه لا اله الا الله فلاح است ، زمانی رستگاری تحقق می یابد که امر ونهی الهی اجرا شود اما بدون امر و نهی در جامعه انسانی که پیوسته گرفتار غفلت است و احزاب شیطان در کمین تصرف قدرت هستند ، این شعار اصیل ، تحقیر خواهد شد کما اینکه در کلمات مبارک پیامبر اسلام (ص) به این امر اشاره گردیده :
(کلمه لا اله الا الله عذاب الهی را از انسان دور می کند بشرط آنکه این کلمه مبارک مورد تحقیر و استخفاف قرار نگیرد .عرض شد :چگونه ممکن است کلمه توحید مورد استخفاف قرار گیرد ؟ فرمود : "اگر گناهان علنی انجام گیرد و کسی گناهکار را نهی نکند") ( میزان الحکمه ج -6 ص 266)
و اما نبوت : فلسفه نبوت امر به عبادت خدا و نهی از اطاعت طاغوت است و خود انبیاء مصداق ولایت الهی هستند و نبوت اصل دین است ( ان اعبدواالله و اجتنبوا الطاغوت نحل / 36 )
امامت و ولایت فقیه نیز در طول نبوت ، رسالتشان همان رسالت انبیاء است که وجود مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) قیام خود را در راستای تحقق اصل امر یه معروف و نهی از منکر معرفی می کند. ( الا ترون ان الحق لا بعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه ) تحف العقول/245
همچنین بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) نیز برای تحقق امر الهی قیام کرد و فلسفه قیام خود را آیه شریفه قرآن بیان فرمود ( انا اعظمکم بواحد ان تقدمواالیه مثنی و فردی سبا/46 ) و با الهام از حادثه کربلا و قیام عاشورا به نصیحت عمال متکبر پرداخت و بر خلاف انتظار فرصت طلبان که بعداز پیروزی بهتر است ایشان به قم بروند دنبال درس و بحث خود ، بعنوان مصداق ولایت الهی سکان دار حکومت اسلامی شدند و از تحقق طاغوت جلو گیری کردند.
با تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر اصل معاد نیز سازندگی خود را از دست خواهد داد چون انسان ها با اندیشیدن به آمال و آینده در پی انجام وظایف خود خواهند بود .اما بی مبالاتی به گناه در جامعه و ضایع ساختن عمر گرانمایه که آتش آن دامن دیگران را نیز خواهد گرفت اصل معاد را مورد بی اعتقادی قرار خواهد داد و نسل های بعد به پوچی زندگی معتقد خواهند شد.
در بیان اهل بیت علیهم السلام ،اصالت این دو فریضه مورد توجه قرار گرفته است که روایات ذیل نمونه هایی از آنهاست :
1- امام علی (ع) : قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر .... غررالحکم : 6817
پایندگی شریعت به امر به معروف و نهی از منکر و .... است .
2 - امام باقر (ع) : .... فریضه عظمه بها تقام الفرائض و تامن المذاهب و تحل المکاسب و ترد المظالم و تعمرالارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر کافی 5/56/1 ( فریضه بزرگی که دیگر فرایض به واسطه آن برپا می شود و راه ها امن می گردد و در آمد ها حلال می شود و حقوق و اموال به زور گرفته شده، به صاحبان برگردد و زمین آبادان می شود و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کارها سامان می پذیرد .)
از آنچه ذکر شده اصالت ساختاری دو فریضه امر ونهی ثابت گردید . بر این اساس چنین نتیجه گرفتیم که هر تصمیمی که بشکل عمومی در جامعه اتخاذ شود، فرهنگی باشد یا قضایی یا امنیتی ، اگر به شکل مستقیم یا غیر مستقیم امر به معروف م نهی از منکر را تعطیل یا تضعیف نماید، نباید شک کرد که جامعه رو به موت است و آرام آرام اژدهای ستم و شرارت در حال بیداری و سرکشی است .آن وقت انتظار اعجاز از توسلات و دعاها و نماز و روزه و حج و... خیالی باطل و انتظار تبدیل سنت خدا خواهد بود (وسنت خداتغییرنمی کند). .
ضرورت انسان شناسی درامرونهی
فلسفه وجودی هر چیزی با هویت او گره خورده است . هویت یک ساعت دیواری به داشتن اجزاء تنظیم ونمایش زمان است . و همانگونه که بدون ساعت از زمان دقیق اطلاعی نیست ، با ساعت بدون هویت نیز فلسفه ارائه وقت منتفی است .
امر به معروف ونهی از منکر صرفا یک دستور ساده نیست که با یک اراده امر یا نهی جریان یابد. بلکه عوامل گوناگوتی از برنامه ریزی علمی و توانایی متعارف مومنان گرفته تا عوامل معنوی در تاثیر آن نقش دارند که بدون ملاحظه آنها نمیتوان منتظربروزبرکات آن درجامعه انسانی بود. مخصوصا زمانی که جامعه در سایه تمدن ، شکل اجتماعی پیچیده به خود بگیرد .
در امر به معروف و نهی از منکر سخن از احیای انسان است . وقتی موضوع ، انسان باشد تحلیل کاری بس دشوار است که نمونه آن تحلیل فلاسفه غرب در علوم انسانی است که بسیاری از متفکران آنها به جای رسیدن به کرامت انسان ها سر از میمون در آورده اندوسالهابافته هاوتخیلات خودرابه متون درسی ما تزریق کردند.
انسان شناسی جز با استمداد از علم خالق ابوالبشر و تعلم در محضر شاگردان مباشر و واسطه های او امکان پذیر نیست .
امر ونهی انسان ها قواعد طبیعت حیوانی را ندارد چرا که جامعه حیوانات مسخر انسان است که با اراده ای ضعیف و اصوات مخصوص به هر سوی رانده می شوند .حتی شیر های درنده در سیرکها مامور سرگرمی انسان ها هستند و آنها هرگز نپرسیده اند و نخواهند پرسید : این فردی که با علائم مخصوص چوبدستی خود ، ما را می راند ، پسر کیست ؟ فاضل است یا رذل ؟ ظالم است یا عادل ؟ و ...
محور زندگی انسان ها حفظ حیات و نوع نیست . وضعیت ایده آل او در حدود ( لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض بقره / 251) نیست .
نوع نگاه به انسان متاثر از مکاتب فلسفی متفاوت است. گروهی بر اساس ایدئولوژی عقل پسند جامعه انسانی را معماری می کنند و اولین سخن آنها این است که ( قولوا لا اله الا الله تفلحوا بحار/ج18ص 202) و رستگاری را بر اساس توحید ، شایسته اندام او می دانند و جز به کرامت انسان نمی اندیشند.
و در مقابل، جوامعی مقهور حکومت قاهر قوی ترین و خشن ترین و فریبکار ترین اعضای قوم یا کشور می شوند که مبتنی بردیدگاه فلسفی غرب است بدون توجه به کرامت انسان .
انسان موجودی است مختار و انتخابگر با ظرافت ها و لطافت های روحی و عمل ها و عکس العمل های گوناگون که نه تابع هر امری می گردد و نه سرسپرده هر نهیی.
شاید به مرحله ای رسیده باشد که با این که می داند به سرعت بسوی جهنم می شتابد،اما همان راه را برگزیده است و نصیحت سودی ندارد .و شاید جاهلانه در راه باطلی که گمان می برد حق است حتی جان خود را هم فدا کند و گاهی معلول عقده هایی که جامعه به او وارد کرده است به قیمت آبرو و جان خود و تنها به بهانه اعتراض به بی توجهی اطرافیان دست به قتل نفس بزند .
تاریخ تجربه هایی خلاف این ها را نیز فراوان سراغ دارد .کسانی که در اوج ضلالت و شرارت تبدیل به سرچشمه مهر گشتند.
امروز علومی با موضوع روان انسان ها به وجود آمده اند که زوایای گوناگون شخصیت انسان ها را در سنین مختلف کاوش می کند که البته دست اسلام عزیز در این موضوعات کاملا پر است .
این است که باید مقتضیات او کاملا شناخته شود ، سپس امر یا نهی گردد . باید شرایط ایمانی و فرهنگی وهمچنین حال و هوای زندگی فردی او منظور گردد.
در زوایای وجودی انسان ها گاهی تنها یک پنجره باز است و همه در ها بسته شده که قرآن از آن به قساوت یاد می کند. باید از همان یک پنجره وارد شد بشرط این که آن را پیدا کنیم .گاهی تمام باب های ایمان مسدود است و تنها از دریچه فرهنگ و عادات اجتماعی او می توان او را کنترل نمود و با گذشت زمان های طولانی او را بازیابی نمود .
وقتی دستگاه های نظارتی و ضبط و ثبت ملکوت را از اخبار وحیانی می شناسیم متوجه اسراری می شویم که تمام تجربه های مربیان آگاه به این امور از ابتدا تاکنون موفق به کشف همه آن ها نشده اند جز معصومین (ع) که معلم به علم لدنی و الهی هستند.
اگر امر به معروف و نهی از منکر فریضه هایی هستند که نسبت همه کارهای خوب دیگر به آنها چون آب دهان به دریاست ( نهج البلاغه حکمت 374)، به نظر می رسد این فریضه به دست آگاهان جامعه انجام نمی شود . کسانی که آگاه به شان انسان ها و دراک شخصیت آنها در حالات گوناگون باشند.
حتی انبیا عظام نیازمندآموزش لازم هستند. خداوند عالم به حضرت موسی (ع) آموزش می دهد که ابتدا سراغ چه کسی برود؟ با چه ادبیاتی ؟ چه میزان از تلاش موسی سهم مردم است ؟ اگر فرعون طغیان کرد چه کند؟و....
بدون انسان شناسی و ملاحظه حال تارکین معروف و مرتکبین منکر و معلنین معصیت اجرای اثر بخش این دو فریضه خصوصا اگر جامعه با امواج مخالف روبرو باشد ، غیر ممکن یا بسیار کند خواهد بود .
اراده ما بر امر و نهی انسانی است که به عنوان محرم ترین و مقرب ترین شخص نزد فرعون بر خلاف اراده او عمل می کند.( تحریم/11 ) و ساحران اجیر شده دستگاه حکومتش به او کافر می شوند ( شعرا/47 ) و حال آنکه همسر پیامبری مثال تاریخی در کفر و شرک می شود ( تحریم/10 ) .
امروزه کلاس های آموزشی فراوانی با عناوین گوناگون توسط سازمانها و نهاد های دولتی و ... اجرا می شود با ضعف های محتوایی بزرگ و آموزش های غیر ضروری همراه با انگیزه های رفع تکلیف سازمانی .درحالیکه درمقابل، دشمنان ما کلاس های موثر برای ایجاد ناهنجاری همراه با رعایت قواعد روانشناسی به شکل مستمر اجرا می نماید.
افرادی با معلومات محدود بدون محبوبیت و نفوذ لازم و شاید دلخوش به حمایت های اجرایی که آن نیز خود بحث جدایی است . جذاب ترین مباحث این دوره ها مباحث مصداقی و عینی است که با فرض مبحث ما بر لزوم شناخت انسان ها از نظر اخلاقی ، روحی و روانی ، کافی نیست .
اگر ما در یک کلاس آموزشی ، درباره یک نفر انسان خطا کار هزار فرض مطرح کنیم : فرد مومن است یا نه ؟ عالم است یا جاهل ؟ بار اول است یا چندم ؟ انگیزه اعتراض دارد یا غافل است ؟ عاقل است یا دیوانه ؟ خانواده دارد یا نه ؟ و .....، شاید اولین موردی که بعد از کلاس آموزشی با آن برخورد می کنیم ، هیچکدام از این فرضیات به کار نیاید.
هدف اسلام از امر ونهی صرفا کنترل نیست بلکه هدف تربیت است . نه فقط تربیت مرتکبین منکرات بلکه در هر امر و نهی فرد آمر و ناهی هم درجاتی از معنویت و تکامل را طی می کند. امام صادق (ع) فرمود : برای عزت مومن همین کافی است که هرگاه منکری را ببیند ، خداوند بداند که در دل آن انکار می کند ( الکافی ج 5 ص 59 )
بدون شناخت کافی چگونه می توان به این تربیت رسید؟ چه بسیار کسانی که به اندک دلجویی یا اندرز یا آموزشی اقناع و اصلاح می شوند اما خود را در چنگال سخت قانون یافتند و باری را بیش از توان خود تحمل کرده اند.
انسان گاهی تشنه استدلال و منطق است و گاهی تشنه احساس و محبت و شاید هم کوه قساوت و گاهی یتیمانی که ظاهرا پدر هم دارند.
تحقق شناخت ابعاد گوناگون وجود انسان ها نیازمند برنامه ای است دقیق و گسترده که بر دو پایه محکم و ضمانت شده استوار است و آنچه تاکنون حاصل شده نیز از برکت آنهاست.
1- استفاده از شور حرکت به خونخواهی سید الشهداء که در عالم به راه افتاده است .
2- کلام قرآن که کسی قادر به ممانعت از نفوذ آن به دلها نیست .
تاثیرجامعه درامربه معروف ونهی...
در تحلیل عنصر جامعه ، برداشت ها و تحلیل های متفاوتی وجود دارد که نتیجه برخی از آنها خود باختگی ، تسلیم رای اکثریت شدن و بعضا بی تفاوتی است .نتیجه برخی از این تحلیل های غیر اسلامی ، عکس العمل تجدد گرایانه در مقابل پدیده های نوست .پدیده هایی که شکل تعاملات و فعالیت اجتماعی مردم را تغییر داده است .عکس العمل تجددگرایانه در مقابل پدیده های مدرن که نمایش تسلیم شدن انسان و غلبه ماشین بر انسان است یک تحجر به تمام معناست .
نباید واقعیت های تلخ و تجربه های اسلام گریزی را به نام حقیقت مکتب معرفی کرد. حقیقت غیر از واقعیت است . حق آن است که شعار اسلام بر خلاف تصورات جاهلانه است. بلکه این انسان است که با ملاک های وحیانی ، برگرفته از فقه و کلام اسلامی بر طبیعت و پدیده ها غلبه می کند. روح اجتهاد و فقه پویای اسلام شیعی منافی .با خود باختگی و تعطیلی حلال و حرام و بروز نبودن اسلام است .
اسلام حلال و حرام خود را بر تمام زوایای پدیده های مدرن حاکم می کند نه اینکه در میان آنها گم شود . مدرنیسم ثابت و مطلق نیست بلکه نسبی است . به تعبیرمرحوم شهید آوینی:(همه دوران مدرنیته یک دوران عبوراست نه استقرار) رستاخیز جان ص24
اگر انسان خوب تربیت نشده باشد گمان می برد که او نیز تغییر کرده و کنترل همه چیز حتی از دست خود هم خارج شده است و این تفکری است که نزدیک به سه قرن است که بر جهان حاکم شده است .
گرچه شاید به دلیل اعتیاد مردم ( از بعد فرهنگی نه ایمانی ) به پدیده های نو (ماشین و فضای مجازی ) مدتی طول بکشد تا مردم حکم حقیقتی را بیابند ( مثل بانکداری ، ذبح ، معاملات ، مسافرت های هوایی و ... ) اما فقه اسلام شیعی لحظه ای عاجزاز صدور حکم نبوده و نیست .
ازنظر اسلام ،این انسان است که تصمیم می گیرد با تشخیص الهی خود وارشاد ولایت ،از ابزارها استفاده کندیا نه؟ تاچه حد وچه زمانی؟موضوع آن رامنتفی کند(مثل بمب اتم)یا استفاده حلال نماید (انرژی اتمی جهت تولید برق ).اگر این نگاه قوی را از اسلام بگیریم وبه آن پایبند نباشیم پس باچه انگیزه وضمانت اجرایی سخن از فتح جهان و مبارزه با کفر سر دهیم . چراکه ما مخالف نو آوری های علمی و صنعتی نیستیم بلکه باید مدیریت انسانی در شان کرامت او اعمال شود .
در شرایط کنونی جهان، امپریالیسم اختاپوستی صهیونیزم به شکل پنهان اما قوی با تراکم بالای تبلیغات و حجم عظیم مصنوعات سمعی و بصری و همچنین طرح موضوعات جدید به شکلی که خودشان می پسندند و با اولویت بندی که منافع آنها اقتضا می کند، فرصت تفکر و تعقل را از جامعه گرفته اند که مهمترین جامعه هدف آنها اسلام شیعی است که موفقیت های آنها کم نبوده است .
با تحقق جامعه مطلوب صهیونیستی ،دو تفکر غلط بر عموم عوام ( عوام باسواد و عوام بی سواد ) غلبه می کند و در واقع دو تردید مهلک که اگر روشنگری نشود کار هدایت دل ها سخت تر و اجرای فرهنگ مبتنی بر ایمان با چالش روبرو می شود.:
1- اصل به روز بودن و ابدی و مطلق بودن ارزش های اخلاقی و انسانی
2- ضرورت امر به معروف و نهی از منکر که با انتفاء نسبی موضوع، حکم نیز منتفی می شود.
اصطلاح " بشر امروزی " یا " انسان قرن 21 " ،اگر ناظر به انسان جدید باشد که خواستگاه هایی غیر از خاستگاه های قرن اول تا پانزده دارد ، پس این کاربرد غلط و خلاف حق است. و اگر منظور احقاق حق او در یک شبکه جدید ، نظام مند و رساست ، به این معنا که امنیت و آگاهی دینی در قالب های جدید به او ارائه شود، کاربردی درست خواهد بود.
( الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف ) ، ایلاف/4 (خدایی که شکم آنها را سیر و از ترس امنشان می دارد)خداوند در کنار امنیت وسیر بودن شکمها از آنها عبادت می خواهد.
درعلت یابی موضوع باید گفت:در اصل فرهنگ دینی غالب نبوده ،که این دستپاچگی به گل سر سبد موجود ات که مفتخر به ( علم آدم السماء کلها(بقره/31)، گردیده ، دست داده نه اینکه خودباختگی موجود طبیعی باشد و بعد این نتیجه غلط گرفته شود که بعد از 1400سال بعد باید تصمیم جدیدی گرفت !!!
با استمرار همت مضاعف و کار مضاعف ، در آینده شاهد روزی خواهیم بود که برکت مدیریت فقهی به فرماندهی حاکم فقیه عادل ، قدرت اول نو آوری در جهان ، مسلمانان باشند که همه چیز را از خدا می دانند که در چشمان آنها پدیده های گوناگون به دست بشر که همه مخلوق و تکوین یافته خالق هستی است جلوه ای ندارد.
جامعه ای که در آن ابزار در هدف فانی منهضم اند نه هدف در ابزار. به تعبیر شهید آوینی:«وجود بشر تا آنجا در وجود این موجود انتزاعی (تکنولوژزی ) مستحیل گشته که توقف چرخهای آن را مساوی با نابودی خویش می انگارد و البته این توهمی بیش نیست »( رستاخیز جان ص 25).
سلسله دشمنان توحید و آزادگی ، با ابزار انسان ها را خریدند اما به نام آزادی. به آنها آموزش آزادی دادند تا امر به معروف و نهی از منکر نکنند. یعنی نه کسی به فکر آزاد ساختن کس دیگر باشد نه کسی لازم ببیند که دیگران، غل و زنجیر از دست و پای او باز کنند.
نتیجه آنکه فضاهای حاکم و متغیر، کار امر به معروف و نهی ازمنکر را مشکل می کند.چون روش های ارتباطی جدید رامی طلبد و توجیه اذهان به سوی ندای ملکوتی اسلام، اراده هایی قویتر و تلاشی مضاعف می خواهد.
امروز بار دیگر با شکل گیری اقتدار نظام ج. ا.ا ، به تعبیر برخی از کارشناسان غربی (جنگ جهانی) سوم اتفاق افتاد، اما به شکل نرم ومجازی. بار دیگر نفوذ اسب (تروا) تجربه گردیده با این تفاوت که همه می دانیم این اسب هدیه نیست بلکه حامل نیروهای دشمن است و با نیروی رانش دشمن واردمحیط زندگیها نشده است بلکه خودمان طالب او هستیم و پذیرای سربازان او.
اعضای جامعه اسلامی بعضاً با تحیر به امربه معروف و نهی از منکر می نگرند. به نظر می رسد یک اولویت مهم فراموش شده است، گویا چیزی از قلم افتاده و آن آموزش به موقع وصحیح است.
آموزش به انسانی که خواستگاه درونی و مطالبه پیامبر عقلانیش پرهیز از منکرو عمل به معروف است. خداوند عالم قومی را بدون اتمام حجت عذاب نمی کند و هیچ پیامبری، امت خود را قبل از آموزش و اتمام نصیحت نفرین نکرد.
آیا افراد جامعه امروز خوب آموزش دیده اند؟ آیا با قراردادهای فطری – شرعی ومذهبی آشنا هستند؟ یا اینکه علی الضروره تنها با قواعد مدنیت آگاهی دارند؟ آیادین زیبنده گروهی و زشتی گروه دیگر است؟ نکند سنت یهود ونصارا در تبدیل کردن منزل به قبرستان و آباد ساختن کلیسا و مسجد در ایام خاص در حال اجراست ومتدین زیستن را،درمکانهاواصناف محصور کرده باشیم؟ (اصول کافی جلد 4 ص )
نگاه دین اسلام به جامعه نگاه فرد جامعه ای است (من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاحا فکانما احیا الناس جمیعا مائده/ 32). احیای یک نفر، احیای جامعه بشریت است وشاهدنابودی یک نفربودن وبی تفاوت عبورکردن ،نابودساختن جامعه بشری است.
یک تربیت کننده خوب ،زمینه ساز انقلابی خواهد بود که تربیت شده او آن را به سرانجام خواهد رساند. نداشتن برنامه آموزشی اثربخش درزمینه معروف و منکر جامعه راگرفتارتحیرمیکند. چرا امر ؟ چرا نهی ؟امربه چه ونهی ازچه؟ آری کسی که لذت امر خدا را نچشیده و لذت نهی پیامبر (ص) را از کانون رحمت او باور نداشته ، ازامر ونهی های زمینی تعجب می کند .
سیستم های آموزش موجود در کشور ما که بهترین فرصتها را در طول تاریخ بدست آورده و وبال کفران آن گریبان خود پرستان را خواهد گرفت و اجر انتظار در انتظار زحمتکشان است ، قابل نقد است مگر اینکه با دلایل محکم منطقی و وجدانی ثابت شود که این وضع خیر الموجود است . و الا در حاشیه بودن قرآن و معارف در دوره های تحصیلی در کدام دادگاه قابل دفاع است .
به نظر می رسد باید منتظر ادامه این رویه بود چراکه گستردگی علوم و تخصص ها که ضروری همه افراد نیستند، برای خود در مقاطع پایین هم جایی پیدا کرده اندو معلوم است چه برسر قرآن و معارف خواهد آمد. مگر اینکه...
باظهورمشکلات موجود، معلوم شد که ما در اصل حرکت واولویت های سرمایه گذاری کوتاهی نموده ایم . اگر خوب فهمیده باشیم با یک فاصله زمانی و مکانی غیر قابل جبران متوجه خطای خود شده ایم .همانند فضای مجازی که امروز بخشی از رتق و فتق امور را به خود اختصاص داده و بحث اخلاق در این فضا مطرح شده که با همه منکراتی که به شکل امن در این فضا صورت گرفته ،اما این فضا به ما ثابت کرد اشکال از فضای مجازی نیست .بلکه ما در فضای واقعی مشکل داریم .کسی که دغدغه احیای حق ندارد فضای سنتی و مجازی هم برایش بی تفاوت است .
گرچه پشت صحنه فرهنگ ، سیاست و اقتصاد دنیای امروز ، کارگردانان مفسد صهیونیستی هستند اما ما نیز از سنگر خود خارج شده ایم و چه خوب از سرگردانی جامعه اسلامی استفاده می کنند و ما گرفتار دو انفصال مهلک شده ایم .
1- انفصال از خویشتن : قال علی (ع) :عجبت لمن ینشد ضاله فقد اضل نفسه فلا یطلبها ( دررو غررج4ص340) . تعجب میکنم ازکسی که دنبال گمشده خودمی گردد.پس بتحقیق که خودرا گم کرده اما پیدانمیکند
2- انفصال از برادران و خواهران که آنها خود ما هستند و ما خاد آنها.
برداشت انسان از جامعه و نوع تحلیل او، در فعالیت های او بسیار اثر گذار است . از سیر کردن شکم تا تولید، از عبادت فردی تا امر به معروف و نهی از منکر که یک فعالیت اجتماعی و دیگر پروری است .تحلیل ما از جامعه بنا بر درستی یا نادرستی اش می تواند منشاء سوءاستفاده و بهانه تراشی یامنشاء حرکت انقلابی و بیداری وجدان شود و نیز می تواند منشاء جبر گرایی یا آزادی های کاذب شود .
گرایش درونی افراد به ظاهر مومن هم معلوم است که برای ارضای هوای نفس خود به کدام تحلیل رو می آورد. به این نمونه ها توجه کنید :
- عده ای به جای احساس خطر و تاثر و دل نگرانی، از آنجا که در قلب های آنها مرض بود، از باب ( البلیه اذا عمت طابت : گرفتاری و بلا وقتی همه گیر شد از درد آن کم می شود )، فرصت را مناسب دیدند تا در این محنت سرای امن به کام خود برسند .
- عده ای خود را کنار کشیدند و گفتند باید منتظر ظهور امام زمان نشست .واعجبا که مجرمان و خطا کاران زودتر به نزد قاضی می شتابند.
- عده ای هم در این هیاهوی فریبنده دستی برافشاندند. هرچند تظاهر به توبه واستغفار نمودند.
- جامعه هم نمایشگر سیمای فرد فرد اعضای خود است و هم به شکل مستقیم یا غیر مستقیم ، تاثیر گذار در تربیت افراد .
- پس ما از جامعه جدا نیستیم و جامعه هم از ما جدا نیست . ما رسالت پیامبری داریم و مبعوث به رسالت عام هستیم .از جامعه به دو صورت می توان برای خویشتن بهره برد .
1- استفاده از جامعه و مردم به عنوان نردبان خود پرستی
2- نردبان خدا پرستی با هدایت و خدمت به عیال الله
با تحلیل درست ازجامعه میتوان برنامه ریزی بهتری دراجرای امربه معروف ونهی از منکر ارایه نمود.چراکه جامعه برای خود شاخص هایی دارد گاهی طفل گریز پایی است و گاهی حیوان وحشی و گاه چون دریا .
رسالت آمران وناهیان
آمر وناهی مهمترین و موثرترین عنصر در اجرای دو فریضه اصلی و حیاتی امر به معروف و نهی از منکر است . اما بحث ما بر سر علت فاعلی و اجرای آنها توسط یک مجری نیست . بلکه فارغ از علت فاعلی می خواهیم به ضرورت های دیگری برسیم .
تاثر به سرنوشت دیگران و جهد در نهی ایشان از منکرات و خرسندی به ائتمارآنها به معروفات ، یک رسالت است که عقلا و فطرتاثابت و شرع نیز دستوراتی در این باب ها صادر نموده است . که در مباحث جهاد ، دفاع ، امر به معروف و نهی از منکر و .... در مباحث فقهی و عملی به تفصیل به آنها پرداخته شده است .
اما اینها ظاهر تکلیفی موضوع است که عام و خاص ؛ جاهل و عاقل ، مجرم و مبری در برابر آن مساویند.حتی اگر یک نفر خودش در تمام موضوعات مرتکب منکرات باشد و فرضا چنین جرات و شجاعتی داشته باشد که سایرین را از آن کارها باز بدارد، کارش به جا و ماجور خواهد بود. هرچند شاید کار او هرگز اثری نداشته باشد.
جامعه اسلامی به دنبال این سطح ساده و کم اثر از امر و نهی نیست و بلکه این سطح مورد نقد متن اسلام است .
آیه شریفه قرآن ، این نوع امر ونهی را با یک استفهام استعجابی به نقد می کشد.( اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم بقره /44) آیا مردم را به کار خوب دعوت می کنید و خودتان را فراموش می کنید ؟ ( خودتان عمل نمی کنید )
البته نقد ها و سرزنش های موجوددر آیات ، به همین جا ختم نمی شود بلکه تبعات منفی و مجازات های سنگین نیز در پی دارد ( تفسیر نور ج 1 ص 119) .
حقیقت آن است که امر و نهی دیگران بدون عمل کاری است بی منطق و خنده دار. زیرا یا کم اثر است یا بی اثر یا اثر معکوس دارد که هرکدام از این سه حالت در مراتبی قابل تحقق هستند. هرقدر جایگاه آمر و ناهی بالاتر باشد نتیجه منفی تر می شود. اگر این جایگاه بالاتر با صبغه مذهبی و رهبری دین همراه باشد باز با شدت بیشتری همراه خواهد بود.
اگر مراتب مذکور با جهل شدید مردم همراه باشد ، آن وقت باید منتظر اثرات معکوس موضوع نیز بود .کسی که درجایگاه آمر و ناهی قرار می گیرد ، مختار است و آگاه . و چگونه با این آگاهی و آزادی به این نتیجه عقلانی نرسیده است که نباید قدم بسوی زیان برداشت و در حالی که گرفتار خودسوزی است مردم را از آتش نهی می کند؟
چگونه انسانی که خویشتن عضو یک جامعه است و خود او ریشه بی عدالتی است ، فارغ از نفس خود ، از دیگران دعوت به اعتدال می نماید؟( در فرهنگ اسلامی حتی زمانی که انسان می میرد و به جامعه اموات می پیوندد می تواند در مقاطعی در جامعه انسان های زنده ایفای نقش نموده ومنشا آثاری است.)
چگونه مادری که فرزندش از مهر او ننوشیده ، می تواند به فرزندان دیگر مهر بنوشاند؟ و چگونه نفسی که از همه نزدیکتر و ذیحق تر به او خود اوست و حق خود را ادا نکرده است ، نوبت را به دیگران داده است؟ نکند با امساک آب و نان و ایثار جان اشتباه گرفته است !؟
اگر آمر و ناهی بی عمل به یک سوال جواب دهد، چند سوال را بدون جواب گذاشته است و این خلاف عقل است
.تا اینجا وجوه مثبت تر و خوشبینانه تر موضوع را دیدیم یعنی در صورتی که آمر و ناهی بی عمل ، اراده امر و نهی می کنند و مردم را امر می کنند یا باز می دارند .
اما مسئله مهمتر این که انسان های بی عمل، انگیزه و شجاعت امر ونهی را از دست می دهند. زیرا آنها به برکات امور الهی و نواهی حق آگاهی ندارند. روشن شدن ارزش های دینی و انسانی به اجرای مستمر آنهاست تا خدا بواسطه آنها در های برکات را بروی انسان باز نماید و به هدایت او بیفزاید . آن وقت است که امر ونهی الهی تبدیل به ناموس قابل دفاع آنها می گردد. تا حدی که خون خویش را در راه احیای انسان ها و ارزشها فدا کنند.
در واقع آمران و ناهیان بی عمل، شجاعت ایستادگی در مقابل سوالات افکار عمومی را ندارند :که چگونه خودتان عمل نمی کنید؟ و چه بسا چنین محاسبه کنند که با امر ونهی دیگران و محدود ساختن آنها خودشان را محدود نمایندو لذا محدود ساختن دیگران ، محدود ساختن خود است!
براستی علت این قانون چیست ؟ چرا امر ونهی بدون عمل کم اثر یا بی اثر است ؟
علت این امر به شبکه ارتباطی انسان ها و خلقت آنها باز می گردد. یک شبکه نرم افزاری فرا مجازی که با هیچ یک از شبکه های مصنوعی بشر قابل قیاس نیست .شبکه ای که در آن اگر از یک نانوا دو نان با پول حلال و حرام بخریم و کنار هم قرار دهیم آتش موجود درنان حرام را مشاهده نمی کنیم . علوم امروز هم هنوز موفق به کشف این قانون نشده اند که چگونه آتش درون این نان ایمان درون فرد را می سوزاند.
درنفس عمل آمرین و ناهین گرچه به مرحله دستور نرسد و صرفا یک عمل کننده باشند هشت اثر مهم نهفته است .:
1- به مصداق آیه شریفه ( ان تنصراالله ینصرکم و یثبت اقدامکم ) (محمد /7)انسان عمل کننده نصرت و یاری حق را در حق خود ثابت کرده است و این وعده الهی است که کسی که از من بترسد تمام خلق را از او می ترسانم ( کافی جلد /2 ص 48 ) ، و چنین کسی که چشم و گوش و دست خدا شده چگونه بر دلها نفوذ نکند( مگر کسانی که گوش هایشان دیگر نمی شنود لهم اذانٌ لا یسمعون ًبه ) ( اعراف /179) ؟ و حال آنکه مرد بی عمل موعظه اش چون باران بر سنگ است . این سری است که جز با مومنان ، آن را نمی فهمند و چه بسیار کسانی که در جلالت امر بنیان گذارانقلاب حضرت امام (ره) جملاتی بیاد ماندنی گفتند ( کتاب عصر امام خمینی ، میر احمد حاجتی ) اما سر این موفقیت بزرگ را باید از زبان حضرت آیت الله جوادی آملی شنید که حضرت امام (ره) : به مردم نفرمود« برویم »یا« شما بروید من هم می آیم »بلکه فرمود« من می روم ، شما هم بیایید»( بنیان مرصوص ، آیت الله جوادی آملی )
2- بهترین شکل امر به معروف و نهی از منکر اجرای عملی آنهاست .زیرا امور الهی انسان را تربیت می کند . زمانی که طالبان رشد ،شکوفه دین را ملاحظه کردند به دنبال علت موفقیت او نیز خواهند گشت .
3- اگر انسان موفق به امر یا نهی هیچکس هم نشود، اما واقعا یک نفر که خود اوست ، احیا شده است و در نظر یک مسلمان وظیفه شناس یک غنیمت بزرگ و آرزویی عظیم است .
4- خداوند به خاطر یک نفر بنده عامل به امر و نهی او، قومی را نجات می بخشد که در تاریخ نمونه های فراوان ذکر گردیده و چه بسیار از مواردی که در حال تحقق است و ما نمی بینیم .
5- افرادی که در عمل بر دیگران پیشی می گیرند شایستگی رهبری دیگران را پیدا می کنند و این جایگاهی است که مورد آرزوی عارفان الهی است که پیامبر توحید ابراهیم (ع) آن را برای خود و فرزندانش مطالبه می کند (فرقان /74 وا جعلنا للمتقین اماما)
6- به ضعفای ایمانی و مبتدیان دینی قوت قلب می دهد تا بر مشکلات عمل به دستورات فایق آیند .کما اینکه سیره قرآن در آموزش دین و سیره اهل بیت (ع) درمورد بخشی از مردم همین است .
7- انسان عامل غیرت الهی و جرات نقد پیدا می کند و جامعه را به حرکت و عمل وادار می کند.
8- انسان عامل، بهانه را از بهانه جویانی که به فکر فرار از تکلیف هستند می گیرد . نا گفته نماند که بهانه جویی های مردم در امور دنیا و آخرت در طبقات گوناگون شکل های مختلف پیدا می کند که جای مبحثی جداگانه دارد .
بنابراین نفس عمل مومنان بهترین شکل امر و نهی است و اگر با امر و نهی دیگران نیز همراه شود برکات مضاعف و تاثیر فراوان خواهد داشت .
اگر انسان در ترک مناهی ( حرام یا مکروه ) نیز خودش برای خودش مقید به ترک و عدم ارتکاب نباشد آثاری خواهد داشت که او را در نهی دیگران ناموفق می سازدمانند:
- آلوده ساختن فضای سمعی و بصری جامعه
- از بین بردن قبح امور منهی عنه و مصدوم ساختن حریم حیا که در نتیجه تاثیر قلبی را از انسان می گیرد.
- تاثیر گناه ارتکاب معاصی در روح و جان انسان و سلب توفیق از انسان و جامعه
- شکسته شدن هیبت و شخصیت انسان در حریم خودش و مقابل دیگران و محضر الهی و در نتیجه بی توجهی مردم به او و ....
نکته پایانی:
به نظر می رسد با توجه به شرایط جدید جهانی و نفوذ رسانه ای نظام سلطه با داعیه کدخدایی در کل جهان و تلاش در جهت هماهنگی باسیاست های آنها و بعضا انفعال و به ندرت مقاومت ، نیازمند باز خوانی و باز نگری در وضعیت خودمان در اجرای اصل امر به معروف ونهی از منکر هستیم . زمانی این بازنگری لازمتر به نظر می رسد که در تاریخ حیات خود ( تاریخ شیعه) یک نقطه عطف به نام عاشورای حسینی و انقلاب خمینی است .
گویا تکرار بدون مطالعه وشورمستمراما بدون شعور،ارتباط ما با عاشورا ، علیرغم شان عظیم وحقی که برگردن بشریت دارد،کم رنگ مینمایدوبه نظرمیرسد، پیام های ابزاری و محتوایی عاشورا را باید مجددا مورد مطالعه و باز خوانی قرار دهیم .
قیام ابا عبدالله الحسین (ع) با هدف امر به معروف و نهی از منکر ، رسالت را بر ما سنگین تر کرده است گر چه می توان گفت : امام (ع) خاکریز دشمن را فتح و دیده بانهای آنها را به زیر کشیده و اریکه قدرت آنها را به لرزه در آورده و این ما هستیم که باید در رکابش با تاکتیک های که خمینی کبیر بر ملت ما آموخت به فرماندهی رهبر مقتدر انقلاب برای فتح کامل شتاب کنیم .
قیام امام حسین (ع) در زمان خودش با رعایت شرایط لازم و ملاحظه عناصرش صورت گرفت وتمام اعصاررادرنوردید ، نه با ادعا و مطالبه همراه با تنبلی و تسامح و مماشات با عناصر قدرت و مظاهر تجمل و هوا پرستی .
عاشورا ضعف مومنان جامعه را به رخشان کشید و آبروی بسیاری از مسلمانان توحید گوی موحد ستیز را برد و چنان صافی دقیقی برای اسلام حقیقی نصب نمود تا هر کس با ادای مسلمانی دم از خدا و ولایت نزند . چه صحنه شگفت انگیزی بود شب عاشورا که همراهان همگی رفتند جز عده ای قلیل که فردای آن روز بدست مسلمانانی که در هوای بهشت آمده بودند ، قطعه قطعه شدند.
با این نقطه عطف که از تاریخ شیعه و بشریت جدا نخواهد شد، شایسته است امر به معروف و نهی از منکر با عناصرش بازخوانی و احیا گردد .زمانی این توجه ضروری ترمینماید که ما ملاحظه میکنیم ازنظر ترکیب جمعیتی ،شکل زندگی وفرهنگ عمومی حاکم برجامعه تصورا ت نادرستی نیز بوجود آورده است وموجب کمرنگ شدن نقش مومنان درخیرخواهی نسبت به سایرین شده است.
با تغییراتی که در سیستم یک جامعه ایجاد می شود (امروزه فرهنگ زندگی انسان ها فارغ از ارزش یا ضد ارزش بودن ؛ در اکثر کشور ها دارای مشترکات زیادی است مانند : تحصیل ، خرید و تفریح که برای همه مردم اهمیت خاصی دارد ). نوع ارتباطات و نیازمندی ها چارچوب ها و ضوابط خاصی را در بین جامعه ایجاد می کند که بر اساس آن الگو ها اگر در جای خودشان نقش امر به معروف و نهی منکر را برای خود قایل نباشند، جامعه شبکه ی موثر و مدیریت قوی برای تربیت نخواهد داشت .
اگر مظهر خوبی ها و امور معنوی و الهی صرفا یک صنف خاصی در مکان خاصی مورد تلقی قرار گرفت و به عبارت دیگر جامعه به سمت کلیسایی شدن رفت نتیجه سوء آن امروز کاملا عیان و برهنه ، مقابل دیدگان همه ماست.
اگر اوقات گرانبهای ما در دانشگاه گذشت و آن استاد عزیز در نشر ارزش های ایمانی هیچ نقشی برای خود قایل نبود ....
اگر مجری محترم حکومت از وزارت تا فرمانداری و سازمان های گوناگون با حجم وسیع ارتباطات و مراجعات هیچ نقشی قایل نبود ...
اگر خادمان علم وادب و فرهنگ در مدارس ، دین را حیطه روحانیت دانستند و از نشر آن با رفتار و گفتار خود ابا کردند....
اگر مجری محترم دستورات قضا به همراه فرماندهان ارشد و نیروهای جزء ، در مراتب ماموریت خود بهره ای از دین نداشتند ،جای بسی نگرانی خواهد بود و قطعا مورد تایید معصومین (ع) نخواهد بود.
جامعه ای که سرمایه اش اجرای واجبات و مبارزه با محرمات و منکرات و ... نباشد، هیچ سرمایه ای ندارد گرچه جوانانی مستعد را به منصه رقابت با ملل دیگر بفرستد.
امیدوارم فضای موجود جامعه قبل از اینکه مسئولین و مردم را بسوی راه کارهای دستوری و طرح های اجرایی توجیه کند ایشان را به خویشتن و رسالت معنوی فردی آگاه نماید.
نتیجه :
اصالت دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر در هر ساختاری ثابت است اما در جامعه اسلامی که بهترین امت هستند جایگاه ویژه ای دارد . با پیچیده شده ساختار جامعه و ضرورت های ارتباطی جدید بین انسان ها و از طرفی هجمه شدید دشمن جهات اختلال در آموزش دین ، مقتضی است با سرعت مضاعف و تدبیر جمعی برنامه ریزی لازم برای دو هدف مهم انجام پذیرد:
1-حفظ ارزش های دینی که نردبان تعالی انسان به سوی معبود است
2-تقید و تدین مردم به ارزشها و نتیجه رشد روحی و معنوی
بدین جهت لازم است در سه عنصر اثربخش بازنگری لازم صورت پذیرد:1-انسان درمقام امر ونهی شدن
2-انسان درمقام امر ونهی شدن 3-جامعه
در این حرکت بهترین الگو و نقطه عطف که می تواند ما را یاری دهد انقلاب عاشوراست که ناگفته های فراوان دارد و می تواند به ما در شناخت و تاثیر گذاری این عناصر یاری دهد.

(( والسلام علی من اتبع الهدی ))

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.