آثار سازنده فرهنگ عاشورا در جامعه

چ, 10/22/1389 - 07:19
آثار سازنده فرهنگ عاشورا در جامعه

آثار سازنده فرهنگ عاشورا در جامعه                        نويسنده اهل قلم بسيجي خواهر صديقه براتي از چهارمحال و بختياري

تقديم به :
تقديم به سرور و سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) و برادر بزرگوارش حضرت قمر بني هاشم (ع) و پيشگاه مقدس حضرت حجت و نايب بر حق ايشان مقام معظم رهبري .
« مقام معظم رهبر »
عهدي كنيم كه ياد حسين ، نام حسين ، و راه حسين را هرگز از زندگي خودمان جدا نكنيم .
مقدمه :
ای حسین مظلوم ای حسین شهید !شهادت تو ، جهادتو وایستادگی تو اسلام رارونق دادودین پیامبرراجان تازه بخشید اگرآن شهادت نبود ازدین پیغمبر چیزی باقی نمی ماند امروزه دل های ماهم مشتاق حسین بن علی وآن ضریح شش گوشه وآن قبر مطهر است . ماهم گرچه دوریم ولی به یاد حسین بن علی (ع) وبه عشق اوسخن می گوییم ما باخودمان عهدکرده ایم وعهد می کنیم که یاد حسین ، نام حسین و راه حسین را هرگز اززندگی مان جدا نکنیم همه کشور ما و همه ملت ما همه شیعیان عالم و بلکه همه ی آزادگان درسرتاسرجهان یک چنین احساسی نسبت به حسین بن علی (ع) دارند .
مهم ترین چیزی که باعث شد قیام امام حسین (ع) نشانه آشکاری ازعزت وافتخار باشد ، ایستادگی دربرابر باطل بود . امام حسین (ع) نمی خواست بایزید بیعت کند ؛ تنها به این دلیل که بیعت بایزید اعمال ورفتارناشایست اوراتایید می کرد . بیعت نکردن امام وایستادگی ایشان دربرابر زورگویی حکومت یزید به این دلیل که انگیزه امام حسین (ع) مبارزه بافساد وظلم بودایشان رابه عنوان الگوی عزت وافتخار معرفی نمود. شرایطی که امام حسین (ع) در آن قرارگرفته بود به نوعی دیگر برای جامعه ماوجوددارد . آمریکا باتهدید وارعاب ازما می خواهد تاازاقدامات اوبه عنوان مبارزه باتروریسم حمایت کنیم وازمردم فلسطین حمایت نکنیم . این در حالی است که اوکسانی راکه با منافع نامشروع آمریکا مقابله می کنند وحتی گروه های فلسطینی را که برای بیرون راندن اشغالگران می جنگند تروریست می نامند .
اگر بخواهیم به عزت وافتخاری که امام حسین (ع) آموزگار آن است دست یابیم ، می بایست دربرابر اقدامات مستکبرانه ی آمریکا ایستادگی کنیم ودراین راه از خود سستی نشان ندهیم ناگفته پیداست که ساکت ماندن دربرابر اقدامات آمریکا ویادر پیش گرفتن مذاکره باتوجه به اینکه آمریکا در مذاکره نیز دست از زور گویی برنخواهد داشت پشت کردن به عزت وشرافت وپذیرفتن ذلت وخواری در برابر زوراست .
همه می دانیم که کشور وفرهنگ ما مورد تهاجم فرهنگی دشمن که همان جنگ نرم است قرار گرفته است ودشمن سعی دارد با گسترش فساد وگناه ، استواری جوانان دراخلاق اسلامی ودینی راسست نماید تبلیغات ضد فرهنگی دشمن با اقداماتی مانند وارد کردن ابزار فساد ، مثل مشروبات و مواد مخدر وتوزیع بسیار ارزان وحتی رایگان آن همراه است که این خون بیان گر عزم دشمن در ضربه زدن ایمان امت اسلامی وخدشه دار نمودن چهره معنوی جوانان ماست .
عزت جوانان مسلمان ما دراین است که باپای بندی به اصول اخلاقی وعمل نمودن به دستورات دینی ، وجود گرانقدر خویش را از آلوده شدن به انواع ناپاکی ها دور نگه دارند .
بهترین الگو دراین زمینه نیز رفتار ائمه معصومین وپیروان ایشان به ویژه یاران امام حسین (ع) است که با دوری جستن ازگناه وظلم ، گرد امام خویش جمع شدند وتا پای جان از ایشان دفاع نمودند .
اگر جوانان برومند کشور اسلامی باالهام گرفتن ازمنش ورفتار حسین بن علی (ع) به وظیفه خویش یعنی ایستادگی دربرابر تهاجم فرهنگی دشمن عمل نمایند .
ازنوای غریبانه استغاثه امام حسین (ع) سال ها وقرن ها می گذرد اما انعکاس آن را می توان در لحظه لحظه تاریخ به گوش جان شنید . این فریاد نه تنها رو به خاموشی وافول نگذاشته بلکه هرروز رساتر و پر صلابت تر ، خروش وجوشش آزادگان عالم را افزوده است .
عاشورا ، حادثه ای نبود که دریک نیم روز درسال 61 هجری اتفاق بیفتد وازقبل وبعد خود جد باشد هم ریشه در حوادث پیشین وتحولات اجتماعی مسلمانان از زمان رحلت پیامبر اکرم (ص) تاسال 60 هجری دشت هم پیامد های آن وآثاری که در فکر و عمل مسلمانان داشته ،تا امروز گسترده شده وتادامنه قیامت نیز امتداد خواهد داشت .
عاشورا برای همه وهمیشه ، پیام دارد وشایسته وبایسته است که همواره پای درس های این کلاس ابدی زانو زنیم وبه مراتب بالاتری از ایمان ، معرفت ، دین شناسی ، شناخت تکلیف وعمل به وظیفه صعود کنیم .
آثار سازنده فرهنگ عاشورا در جامعه :
1- عزت
عزت به عنوان خصلت فردی ویا روحیه جمعی به معنی مقهور عوامل بیرونی نشدن ، شکست ناپذیری ، صلابت نفس ، کرامت والایی روح انسانی وحفظ شخصیت است . آنان که ازعزت برخوردارند تن به سستی ودنائت نمی دهند چرا که ستم پذیری ، تحمل سلطه باطل وسکوت دربرابر تعدی و زير بار منت انسان های پست رفتن وتسلیم فرومایگان شدن همه وهمه از ذلت نفس وزبونی وحقارت روح سرچشمه می گیرد . انسان های عزت مند ، برای حفظ کرامت خود گاهی جان می بازند .
حسین (ع) که آموزگار چنین عزتی است همچون پدر ، مرگ با عزت رازندگی می دید وزندگی با ذلت راعین مرگ می دانست :
«من از مرگ باکی ندارم . مرگ راحت ترین راه برای رسیدن به عزت است مرگ درراه عزت، زندگی جاودانه است وزندگی باذلت بار ، مرگ بی حیات است . مراازمرگ می ترسانی ؟ چه گمان باطلی ! همتم بالاتر ازاین است که از ترس مرگ ظلم را تحمل کنم » (امام حسین (ع))
وقتی حاکم مدینه بیعت بایزید رابا امام حسین (ع) مطرح کرد حضرت با ذلیلانه شمردن بیعت با یزيد آن را نفی کرد وبا برشمردن آلودگی یزید ، فرمود : کسی همچون من ، باشخصی چون او بیعت نمی کند .
«لا اُعطيكُم بِيَدي اِعطاءَ الذَّليلِ » همچون ذلیلان دست بیعت باشما نخواهد داد. (امام حسین (ع))
این روحیه عزت مداری دریاران آن حضرت نیز متبلور بود . ردکردن امان نامه ابن زیاد ، ازسوی عباس بن علی وبرادرانش نمونه بارز عزتمندی است بنابراین یکی ازمهم ترین درس هایی که از دانشگاه وفرهنگ عاشورا باید آموخت درس عزتمندی وکرامت است که در مقابل دشمنان ودر راس آنها استکبار جهانی سر فرود نیاوریم ودل به مذاکره ومرابطه با آنان خوش نکنیم بلکه امام از نهضت حسینی ، همواره باعزت وکرامت زندگی کنیم .
2- حفظ اسلام
ازاهداف اساسی و از درس های ماندگار نهضت حسینی پاسداری از حریم اسلام و ارزش های والای آن است حضرت سیدالشهدا (ع) می فرماید :
اگردین جدم پیامبر (ص) جز به کشته شدن من استوار نمی ماند پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید .
ونیز در سخن دیگر می فرماید :
«مردم ! پیامبر خدا(ص) فرمود : هرمسلمانی باسلطان زور گویی روبه رو شود که حرام خدا را حلال می کند وپیمان الهی را در هم می شکند و با قانون پیامبر مخالفت می کند و راه گناه و دشمنی را در پیش می گیرد اگر باعمل یاگفتار با او (سلطان جائر) مخالفت نکند برخداوند است که اورا در آتش جهنم داخل کند .»
ازاین رو امام علی (ع) ویارانش تمام توان خود را در پاسداشت مکتب وارزش های اصیل آن گسیل داشتند ودرس نحوه پاسداری ازدین را به تمام مسلمانان وآزادگان جهان آموختند.
آن گاه که دست ابوالفضل العباس قطع می شود می فرماید : به خدا سوگند گرچه دست راست مرا قطع کردید ولی تا زنده هستم از آین خود و از امام و پیشوایم که در ایمان فردی صادق است و فرزند پیامبر و پاک و امین است دفاع می کنم .
3- ولایت پذیری
ازدیگر درس ها ی عاشورا ولایت پذیری یاران امام حسین است . در جریان عاشورا اصحاب با وفای امام (ع) با اطاعت همه جانبه از رهبری وفرماندهی خود ولایت پذیری خود تاسر حد جان را به اثبات رساندند در شب عاشورا که امام مسئله شهادت را مطرح کرد و بیان داشت هرکس بماند به شهادت خواهد رسید و هرکس می خواهد می تواند برود نه تنها هیچ کس ازامام جدا نشد بلکه همه ی یاران در شب عاشورا با بیعت مجدد خود اعلام وفاداری کردند .
4- اهتما م به نماز
ترویج فرهنگ نماز ازاساسي ترين درس های دانشگاه عاشورا است . امام حسین (ع) به نماز اهتمام خاصی داشت وحتی در ظهر عاشورا در گرما گرم کارزار نماز اول وقت ایشان ترک نشد .
امام (ع) در میدان رزم بدون اعتنا به تیر باران دشمن نماز ظهر را به جا آورد ودوتن از یاران ایشان حماسه ی والای عرفان و وفاداری آفریدند وجان خود را سپر بلا کردند تا امام نماز خود را به پایان برساند . این درس و پیام را به ارمغان نهادند که نماز اول وقت در اندیشه و عملکرد انسان آثار سازنده و ارزنده به جای می گذارد .
5- توبه وبازگشت
حربن یزید ریاحی نماد توبه و بازگشت به خوبی ها در حادثه عاشورا است اوبه همه انسان های آزاده وجویای عزتمندی ، درس تدبر وتفکر وتوبه آموخت . حر نه تنها توبه کرد واز کردار ناشایست خود پشیمان شد بلکه در رکاب ولایت و برای دفاع از رهبری به شهادت رسید .
6- رضای الهی
اخلاص ، خدا محوری ، رضای خدا وبه طور کلی الهی شدن و رنگ الهی به خود گرفتن از آموزه های برجسته فرهنگ عاشورا است .
امام حسین (ع) اگر قیام می کند ، خونش را نثار می کند سخت ترین مصیبت ترین هارا به جان می خرد ، فرزندانش به شهادت می رسند خاندان وعزیزانش به اسارت می روند هدفی جز خوشنودی ورضای خدا ندارد .
وقتی همه یارانش را از دست می دهد وخود با بدنی مجروح و قطعه قطعه شده در گودال قتلگاه می افتد دل به معشوق می سپارد ومی گوید:
خداوندا به حکم و قضای تو راضی ام و در برابر توتسلیم هستم وجز تو معبودی ندارم ای پناه بی پناهان این همان عشق و فنای فی الله است که با وجود آن انسان جز خدا را نمی بیند و جز او نمی شناسد .
امام حسین (ع) به عالی ترین درجه این عشق ورزی و در اوج عرفان و اخلاص قرار دارد و نهضتش برای رضایت خدای متعال نداشته باشد .
عبرت های عاشورا
باتوجه به تاکید فراوان مقام معظم رهبری به بحث عبرت های عاشورا واهمیت این موضوع نسبت به درس های عاشورا ، ما نیز با تاسی از رهبر فرزانه ی انقلاب این بحث مقدم داشته و در ابتدا به عنوان مقدمه به بحث عبرت آموزی در قرآن اشاره نموده وسپس به مباحثی همچون عوامل زمینه ساز حادثه ی عاشورا ، شیوه و روش های دشمن ، راز و رمز پیروزی و شکست به طور اختصار می پردازیم .
عبرت آموزی در قرآن
بینش تاریخی قرآن کریم در خصوص حوادث ، بینش« عبرت آموزی» است . قرآن کریم تاریخ را آیینه ای می داند که در آن می توان تمامی حوادث زشت و زیبا را دید و از این حوادث الهام گرفت و سرنوشت زندگی آینده را با الهام از این آیینه گویا انتخاب کرد . ستمگران ، طاغوتیان و سرنوشت آنها را دید و از انتخاب راه آنان ، که سرنوشتی جز نابودی وهلاکت ابدی در پی ندارد ؛ خودداری ورزید وصالحان و برگزیدگان حضرت حق وسرنوشت موفق آنان رادید وبا گزینش راه آنان ، سعادت خویش را تامین کرد .
قرآن در آیات زیادی انسانها را به سیر در زمین ترغیب وتشویق می کند . البته نه به عنوان جهان گردی بی هدف ؛ بلکه برای مشاهده ملک برتاراج رفته فراعنه ، کاخ ویران شده کسراها ، قصر های درهم ریخته قیصر ها و استخوان های پوسیده و خاک شده ی نمرودیان و سرزمین های بلا دیده ی قوم لوط و ثمود و شنیدن خروش خفتگان در دل خاک وعبرت گرفتن ازسرنوشت آنان .
تفسیر عبرت آموزی وحادثه عاشورا در نگاه مقام معظم رهبری

...«اولین عبرتی که مارا متوجه خود می کند این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از در گذشت پیغمبر «ص» جامعه اسلامی به آن حد رسید که کسی مثل امام حسن «ع» ناچار شد برای نجات جامعه این چنین فداکاری کند . این که حسین بن علی «ع» در مرکز اسلام ، در مدینه و مکه با وضعیتی مواجه شود ، به طوری که هرچه نگاه کند چاره ای جز فداکاری نیست ؛ آن هم چنین فداکاری خونین و با عظمتی ، این قابل تامل است .
مگرچه وضعی بود که حسین بن علی «ع» احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده می ماند والا از دست می رود ؛ ما باید نگاه کنیم و ببینیم که چه شد فردی مثل یزید برجامعه ی اسلامی حاکم شد ؟ باید ببینیم آن جامعه اسلامی چه افتی پیداکرد که کارش به یزید رسید ؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیر المومنین «ع» در همان شهری که حکومت می کرد، سرهای پسر های امیرالمومنین«ع» را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند...؟ چه شد که ظرف بیست سال به اینجا رسید ؟ ... باید بفهمیم چه بلایی برسر آن جامعه آمده که سر حسین بن علی «ع» آقازاده اول دنیای اسلام و پسر خلیفه مسلمین علی بن ابی طالب«ع» است . درهمان شهری که پدر او برمسند خلافت نشسته ؛ گردانده شد وآب هم از آب تکان نخورد ؟!»
جهت بحث در عبرت های عاشورا این است که جه عواملی دست به دست هم داد تا بعد از حدود نیم قرن از هجرت نبی مکرم «ص» آن چنان فاجعه ای برای اسلام رخ داد تا امام حسین «ع» راهی جز فداکردن خود و عزیزانش ندید ؟!
باید بررسی این عوامل مایه عبرتی برای حکومت نوپای جان گذفته جمهوری اسلامی باشد. چرا که وقتی انقلاب بزرگ پیامبر «ص» را آن عوامل به فاجعه ای بزرگ همچون کشته شدن امام حسین «ع»این اسوه بزرگ صالحان تاریخ ، کشانید ، بی تردید اگر خدای ناکرده به جان انقلاب ما بیفتد همان برسر انقلاب ما خواهد آمد که بر انقلاب بزرگ پیامبر رفت ؟
روح سخن این است که چه کنیم تادیگر شاهد حادثه جانگداز عاشورای دیگر نباشیم ؟! اگر عبرت های عاشورا را درست درک کنیم وعبرت آموز باشیم قطعا شاهد آن حوادث نخواهیم بود ، وگرنه دچار همان حوادث خواهیم شد .
خطر بزرگی که پیوسته همه انقلاب های آزادی بخش و از جمله انقلاب بزرگ پیامبر «ص» را که قرآن از آن به «بعثت » یاد می کند ، تهدید کرده و می کند «ارتجاع» است . ارتجاع یعنی بازگشت به بینش ها و ارزش ها و اعمال جاهلی ؛ ارتجاع یعنی احیای جاهلیت ؛ ارتجاع یعنی پشت پا زدن به ارزش های اصیل اسلامی و احیای دوباره ارزش هخای طاغوتی و انحرافات سیاسی ، انحرافات فرهنگی ، دنیا طلبی ، توسعه گناهان و معاصی ، بازگشت مطرودین پیامبر «ص» در سطوح حاکمیت و طرد نخبگان وچهره های مورد تایید پیامبر «ص» به عنوان مصادیق ارتجاع تا آن جا ادامه یافت که امام حسین «ع» را به این باور رسانید که اگر دست به قیام نزند وجان خود وعزیزانش را فدای مکتب نکند ؛ چه بسا دیگر نامی از اسلام باقی نماند .
اینک سخن این است که چه عواملی سبب شد تااین ارتجاع جا بگیرد وچگونه این عوامل حادثه ساز شدند و فاجعه جانگداز عاشورا را آفریدند . به نظر می رسد چند عامل نقش اساسی در تکوین حادثه عاشورا داشت که عبارتنداز :
1- کنار گذاشتن وصایای پیامبر اکرم «ص» به ویژه در مورد رهبری است پس از خود ؛
2- رنگ باختن معنویت ؛
3- افول غیرت دینی ؛
4- کوتاهی خواص ازادای رسالت خود ؛

الف ) کنار گذاشتن وصایای نبی مکرم اسلام «ص»

پیامبر بزرگ اسلام به عنوان رهبر تیز بین وبصیر امت به خوبی ، حوادث درد ناک پس از خویش را پیش بینی می کرد وبه عنوان ناصح ودلسوز امت راه نجات را پیش روی امت گذارد [و دو عنصر گرانبها و نجات بخش را ] که عبارت بودند از تمسک به قرآن و عترت برای فلاح و رستگاری آنها معرفی نمود :
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ، ماان تمسکتم بهما لن تضلو ابدا وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض »
همانا من دو یادگار گرانبها را بین شما باقی می گذارم ، یکی کتاب خداست وآن دیگر عترت من است ، تا زمانی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو تا قیامت تفکیک ناپذیرند .
در این روایت شریف راه رهایی امت از فتنه ها ، تمسک به کتاب وعترت معرفی شده است ؛ یعنی صرف دم زدن ازکتاب یا عترت کافی نیست ، آن چه مهم است عمل به کتاب خدا و پذیرش رهبری و ولایت عترت است .»
تمسک یعنی چنگ زدن عملی به این دو یادگار پیامبر ؛
تمسک یعنی پیروی از رهنمود های کتاب وعترت ؛
ارتجاع از آنجا شروع شد که به جای تمسک به احکام بلند و نورانی قرآن ، تمسک به جلد و ظاهر آن نموده و با کنار گذاشته شدن روح قرآن از امت اسلامی ، عترت او نیز خانه نشین شد و برسر آل الله آن آمد که حتی ذکر آن نیز دل انسانهای آزاد اندیش را به درد می آورد . و این بود مزد رسالت ( مودت فی القربی)
قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالمودة فی القربی
« بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم در خواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم .» آری ؛ مزد رسالت پیامبر «ص» [با دسیسه عناصر معاند] چنین می شود که پاره تن او صدیقه طاهره سلام علیها مورد آزار و اذیت قرار می گیرد . علی «ع» خانه نشین می شود ، خوبان امت مطرود می شوند و فرصت طلبان در عالی ترین سطوح حاکمیت نفوذ می کنند و سر انجام گل خوشبوی رسول الله «ص» سالار شهیدان ابی عبدالله «ع» راهی جز فداکردن خود و عزیزانش نمی بیند . و این عترتی بزرگ است بزرگ برای تمام دوستان و عاشقان حسینی «ع».

ب ) دوری از معنویت وذکر خدا
از عوامل مهم زمینه ساز حادثه عاشورا کم رنگ شدن معنویت در جامعه آن روز مسلمانان بود . مقام معظم رهبری در این زمینه می فرماید :
دوعامل از عوامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است :
1- عامل اول : دور شدن از ذکر خدا که مظهر ان صلاهونماز است ؛ یعنی فراموش کردن خدا ومعنویت از زندگی و فراموش کردن خدا وجدا کردن حساب معنویت از زندگی و فراموش کردن توبه و ذکر و دعا و توسل و طلب توفیق از خدای متعال و توکل برخدا وکنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی .
2- عامل دوم : اتبعوا الشهوات است : یعنی دنبال شهوترانی ها و هوس ها و در یک جمله دنیا طلبی رفتن و به فکر جمع آوری ثروت و مال بودن و التذاد و به دام شهوات دنیا افتاده و اصل دانستن این ها و فراموش کردن آرمان ها ، این درد اساسی و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم .
پیام اصلی دعوت انبیا دعوت مردم به خدا و بریدن از طاغوت بود ، در واقع هم پیامبران آمده اند تابشر بریده از حضرت حق را با خداوند آشتی دهند وبه سوی او هدایت کند ، هیچ پیامبری با وعده نان ، مسکن ، آزادی مردم را دعوت به مکتب نکرده است . بلی بی تردید پیامبران در پی ساختن یک جامعه آباد به معنی دقیق کلمه ، یعنی جامعه ای که سیاستش ، فرهنگش ، اعتقادش ، و... آباد باشد ، بودند .
آن ها بی تردید در پی آن بودند که انسان ها را به گونه ای بسازند که خود عدالت گستر باشند . انبیا با دلایل روشن ، کتاب و میزان و سلاح ، در چی آن بودند که مردم را به گونه ای بسازند که خود مجری عدالت گشته و این راه را با پای خویش بپویند .
بنابراین ، ساختن جامعه اسلامی براساس قسط ، هدف بعثت انبیا است اما نه هدف نهایی ، آن چنان که تعلیم وتذکر وگشودن زنجیرها از پای مردم نیز هدف بعثت انبیا است اما نه هدف نهايي. هدف نهایی «دعوت الی الله » است وآشتی مردم با خدا و انس با او و عشق به او .
جلوه های ایثار ومعنویت در انقلاب پیامبر «ص»

پیامبر بزرگ با تحول در بینش ها وارزش ها انسان هایی را تربیت نمود که بحق اسوه پاکی ، ایثار و همه خوبی ها شدند . او از مردمی که تمام ارزش آنها نژاد و قبیله و ثروت بود ، انسان هایی ساخت که حاضر شدند برای دفاع از مکتب از جان و مال و ثروت خویش بگذرند و در میدان جهاد و شهادت آن چنان پیشگام شوند که از شدت اشتیاق گاه کار به قرعه می کشید ، در جنگ بدر شوق شهادت آن چنان بود که گاه پدر وپسر هردو خواستار شرکت در جهاد مقدس می شدند ولی چون ضرورت حضور یکی از آنها در خانه بود کار به قرعه می کشید به عنوان نمونه این کار بین خثیمه وفرزندش صورت گرفت وقرعه به نام فرزندش افتاد ودر جنگ بدر به شهادت رسید .
برخی از جوانان روی پنجه پای خود می ایستادند تا قدشان را بلند تر نشان داده تا اجازه حضور بیابند وگاه وقتی نوجوانی اجازه می یافت ، نوجوان دیگری می آمد وبا اصرار می گفت :«من هم توانایی او را دارم وحاضرم با او کشتی بگیرم تااین مدعا ثابت شود » و بدین ترتیب با اصرار اجازه جهاد می گرفتند . و از این نمونه ها در تاریخ اسلام فراوان است .
پیامبر گرامی از مردمی که تمام همتشان «من» و تامین نیاز های حیوانی بود ، انسان هایی هم چون حنظله پرورش داد که از حجله عروسی به سرعت به سوی شهادت رفت ، او فرزند فردی به نام ابو عامر بود که از دشمنان سر سخت اسلام بود . ولی فرزندش که تربیت شده مکتب پیامبر «ص» بود آن چنان شیفته و عاشق فداکاری در راه دین بود که در شب جنگ احد که شب زفاف او بود از پیامبر اجازه گرفت و فردا صبح از فرط شوقی که به شهادت داشت غسل نکرده به میدان جنگ آمد و به شهادت رسید .
پیامبر اکرم فرمود : من مشاهده کردم که فرشتگان حنظله را غسل می دادند واز آن زمان او «غسیل الملائکه » نام گرفت .
آری پیامبر از مردمانی که قبیله ونژاد خورا هم چون بت می پرستیدند وگاه بر سر هیچ جنگ های صد ساله به راه می انداختند آن چنان انسان های ایثارگری پرورید که در حساس ترین لحظات ایثار وگذشت راه و منش آنان شد.
رنگ باختن معنویت پس از پیامبر «ص»

متاسفانه پس از پیامبر گرامی اسلام «ص» به دلیل انحراف سیاسی وفرهنگی به تدریج معنویت از جامعه رنگ باخت .
پاسداران ارزش های جاهلی مجددا به احیای آن پرداختند و ارزش های الهی جای خود را به ارزش های مادی داد . در زمان پیامبر «ص» مسابقه به سوی جهاد و شهادت بود ، اما بعد از حضرت مسابقه به سوی دنیا و متاع ناچیز آن بازار گرمی پیدا کرد . تادیروز خواص «امیر بردنیا » بودند و دنیا به هیچ می انگاشتند ، اما بعد از حضرت «اسیر دنیا » شدند و جلوه های دنیا برایشان همچون بت شد . و این درد بی درمانی بود که تا دوره حکومت عدل علوی ادامه یافت و مشکل اساسی حکومت حضرت همین دنیا پرستان بودند و مواعظ حضرت نیز هیچ گونه تاثیری بر روی قلوب سیاه آنان نگذاشت .
مقام معظم رهبری می فرمایند :
غمگینانه باید گفت که حتی عدل علوی و زهد علوی هم نتوانست موج مخرب دنیا طلبی را در آن دوران مهار کند و در نهایت شد آن چه شد .
زمینه وعلل کاهش معنویت در جامعه اسلامی

عوامل و زمینه های متعددی باعث کاهش معنویت وکم رنگ شدن آن در جامعه دینی پس از پیامبر «ص» شد که در اینجا به سه عامل مهم تر اشاره خواهد شد.
1- انحرافات سیاسی
یکی از مسایل و زمینه های بسیار موثر در انحراف جامعه اسلامی ، انحرافات سیاسی بعد از رحلت پیامبر «ص» بود . که میان امت اسلام جای گرفت . بی تردید اگر سایه امامت عدل و زهد علوی از آغاز بعد از رحلت پیامبر برسر مردم سایه گستر بود ، همان جو ایمان و ایثار و فداکاری ادامه می یافت . بی تردید حاکمیت نقش مهم و موثری در تعالی یا سقوط یک جامعه دارد ، حضرت علی «ع» می فرمایند : الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم ؛ مردم به حاکمانشان شبیه ترند تا به پدرانشان این سخن نقش مهم وکلیدی حکومت و حاکمیت را در تربیت مردم بیان می کند .
2- موج گسترده فتوحات
فتوحات اسلامی توسط خلفا گر چه برجغرافیای کشور اسلامی افزود لیکن به دلیل عدم کارهای فرهنگی و هدایت مردم به سرعت جامعه اسلامی را به سوی مادی گرایی و دنیا پرستی سوق داد . زیرا که غنایم این جنگ ها از آن فاتحان بود و شرکت در یکی از فتوحات بزرگ همراه با غنایم فراوانی بود که کافی بود یک رزمنده با حضور در یکی از نبردها به اوج رفاه برسد .
3- حاتم بخشی از بیت المال
علاوه بر دو عامل یاد شده ، عامل دیگری بررنگ باختن معنویت وگرم شدن تنور دنیا گرایی نقش موثری داشت وآن عبارت بود از حاتم بخشی های فراوان از بیت المال به بستگان و نزدیکان بدون حساب وکتاب و استحقاق افراد پر واضح است که این گونه حاتم بخشی ها حریصان بر دنیا را حریص تر کرده و تمام معنویت را تحت الشعاع قرار می دهد .
آری آن گاه که معنویت و ارزش های الهی رنگ باخت «خانه آنچنانی ، مرکب طاغوتی ، لباس فاخر ، زمین وثروت » بعنوان ارزش مسلط در جامعه جایگزین آن می شود .
جالب اینجاست که در روایتی پیامبر اکرم «ص» به صراحت همین وضعیت را برای امت اسلام پیش بینی کرده است . این حدیث در بسیاری از کتب دانشمندان اهل سنت آمده است .
تکون خلف من بعد ستین اضاعوا الصلاة واتبعوا الشهوات ، فسوف یلقون غیا ثم یکون خلف یقرون الصلوة لا یعد وتراقیهم .
بعد از شصت افرادی روی کار می آیند که نماز را ضایع می کنند و در شهوات غوطه ور می شوند و به زودی نتیجه گمراهی را خواهند دید و بعد از آن ها گروه دیگری روی کار می آیند که قر آن را با آب و تاب می خوانند ولی از شانه ها ی آنها بالا نمی رود .
قابل توجه اینکه اگر مبدأ شصت سال را هجرت پیامبر «ص» بگیریم ، درست منطبق برزمانی می شود که « یزید» برای اریکه قدرت نشست و سالار شهیدان امام حسین «ع» و یارانش شربت شهادت نوشیدند .
ج) افول غیرت دینی
سومین عامل زمینه ساز عاشورا «افول غیرت دینی » بود . غیرت یعنی دفاع از محبوب در برابر متجاوز ، جلوه شناخته شده غیرت ، غیرت ناموسی است که نشانه انسانیت انسان است و پیش از آنکه ارزش الهی باشد یک ارزش انسانی است یعنی آنکه این خصیصه حتی در کافر نیز ارزشمند است و خداوند انسان غیرتمند را دوست دارد . و آنان که از این خصلت والا محرومند به کلی از ساحت قدس حضرتش مطرودند .
جلوه دیگر این غیرت ، غیرت دینی ، یعنی دین را به عنوان محبوب ترین دیدن و مدافع حریم آن بودن غیرت دینی ، یعنی اجازه تجاوز به حریم دین به هیچ کس ندادن ؛
غیرت دینی ، یعنی داشتن خشم مقدس در برابر متجاوزان به حریم دین ؛ غیرت دینی یعنی تلاش گسترده در راه نشردین غیرت دینی ، یعنی امربه معروف و نهی از منکر و تولی و تبری ؛ غیرت دینی ، یعنی داشتن روحیه دفاع از دین وآماده فداکردن همه هستی در راه آن .
غیرت دینی راز عظمت اسلام و ضامن گسترش ایمان و اجرای همه قوانین فردی و اجتماعی اسلام است . در روایات ، غیرت دینی که نوعا از آن با امر به معروف ونهی از منکر یاد شده است ، مایه قوام دین ، برترین اعمال ، مایه استحکام جبهه ایمان ، مایه ذلت دشمنان دین ، مبنای برپایی احکام دین ، مایه آبادانی زمین و... معرفی شده است .
« غیرت دینی » فریضه ای است که در هیچ شرایطی ترک شدنی نیست ، حتی اگر انسان نتواند عملا جلو متجاوزان به حریم دین رابگیرد موظف است قلبا از آنان نفرت داشته باشد که این هم جلوه ای از غیرت دینی است .
«خشم مقدس» از جلوه های برجسته غیرت دینی است . به همان اندازه که در قرآن و روایات دعوت به مهر در برابر خودی ها شده دعوت به خشم مقدس در برابر کفار شده است و این جلوه برجسته غیرت دینی است . مهرو محبت بجا و خشم بجا ازصفات برجسته حضرت حق است ، آن چنان که خداوند «ارحم الراحمین » است ولی در مورد کسانی که پرده دری و هتاکی را به اوج برسانند «اشد المعاقبین» است ، همان گونه که خداوند «غفور و رحیم » است «شدید العقاب » نیز هست .
تساهل و تسامح در دین

نقطه مقابل غیرت دینی « تساهل و تسامح » در دین به معنای معامله گری برسر دین است (چه اصول و چه فروع) که با مبانی اسلامی به شدت در تضاد می باشد . مبانی و ارزش های دینی چیزی نیست که بتوان برسر آن معامله کرد ، از جلوه های برجسته تساهل و تسامح در دین ، بی تفاوتی در برابر منکر است . معامله گران برسر دین و طرفداران آزادی بی حد و مرز هم با گفتار و هم با رفتار خویش مروج این نوع تساهل وتسامحند .
مصادیق بی تفاوتی در برابر منکرات :
1- بی تفاوتی قلبی دربرابر منکر ؛
2- عدم ابراز تنفر از منکر ؛
3- توجیه گناه ؛
4- معروف را منکر دیدن و منکر را معروف دیدن ؛
5- هجه به غیرتمندان؛
توضیح وتشریح مصادیق بی تفاوتی دربرابر منکرات باعث اطاله کلام می شود ولی در مورد هجمه به غیرتمندان باید گفته شود. معتقدان به تئوری تساهل و تسامح و افرادی که غیرت دینی ندارند ، غیرتمندان دینی را با تعابیری همچون خشک سر خواندن آنان ، فضول نامیدن آنها ، فالانژ و خشونت طلب خواندن آنها و... سعی دارند با این خدمتگزاران پرشور و غیرتمند آنچنان رفتاربرخورد نمایند که کسی دیگر جرأت خروش و فریاد علیه بی دینی ها و منکرات نداشته باشد . ولی غیرتمندان دینی باید با نشاط ، استوار و محکم همچنان به راه خود ادامه داده و به تکلیف خود عمل کنند.
در پایان این بحث باید گفت بی تفاوتی در برابر دین و تساهل و تسامح به تدریج انسان را به جدایی کامل از دین می کشاند . و سرانجام راه بی تفاوت ها و بی دینان یکی است . ممکن است ابتدا سخن از پیرایش و اصلاح دین باشد . اما ذره ذره دین ساخته و پرداخته آنها دینی خواهد بود که به همه چیز می ماند جز دین و می شود هم چون شیر بی سر و هم یال و دم و اشکم .
حادثه عاشورا پیامد تلخ تساهل و تسامح
بارزترین نمونه زیان عظیم بی تفاوتی و تساهل ، حادثه جانگداز عاشورا است . بی تردید اگر از آغاز در برابر منکرات عظیمی که در جهان اسلام صورت می گرفت مسلمانان به نهی از منکر بر می خاستند و دنیا را به دین معامله نمی کردند و چند روز زندگی زود گذر دنیا را بر رضای خدا ترجیح نمی دادند قطعا کار به جایی نمی رسید که امام حسین «ع» برای حفظ اساس اسلام عزیزجان خود و عزیزان و فرزندان یارانش را فداکند و این عبرتی بزرگ از حادثه عاشورا است . پیام صریح این عبرت این است که : بی تفاوتی در برابر منکراست (سیاسی ، اجتماعی ، اخلاقی ، اقتصادی و...) خوره انقلاب اسلامی است . و آنچه این انقلاب شکوهمند اسلامی که در تداوم قیام خونین عاشورا است را از خطر ها بیمه می کند . احیای «غیرت دینی» است . دقیقا همان که امروز لبه تیز روزنامه بر آنند تا فروغ غیرت دینی را خاموش کنند و با دعوت به تساهل وتسامح در اصول در پی خاکوش ساختن چراغ پر فروغ دین اند . ولی هرگز نخواهند توانست که نور حق را خاموش کنند .
د ) کوتاهی خواص از ادای وظیفه
مقام معظم رهبری ، کوتاهی خواص در ادای وظیفه خود و حمایت به موقع از حق را از عوامل مهم زمینه ساز حادثه عاشورا برشمرده اند ، ابتدا باید دید عوام و خواص چه کسانی هستند .
معظم له در یک تقسیم بندی جامعه ظشناسانه عموم مردم در تمامی جوامع را به دو بخش تقسیم کرده اند :
1- خواص
2- عوام.
خواص : كساني هستند كه موضعگيري هايشان براساس بصيرت و آگاهي است ، خود تصميم گيرنده اند نه آن كه ديگري آن ها را به تصميم برسانند .
عوام : کسانی هستند که قدرت و تجربه و تحلیل مسایل را ندارند و حرکتشان براساس بصیرت نیست . اینها پیرو موجند ، مرعوب جوند ، برای آنها در هر موضعی این مسأله است که :
«تا ببینم جو و موج عمومی در کدام سو قرار دارد؟»
مرز مشخص کننده عوام از خواص «بصیرت» است ، هرکس از این ویژگی برخوردار باشد از «خواص» است ، و هر كس فاقد بود عوام است . بنابراين بايد اين دو گروه را با اين ميزان تفكيك كرد نه با سواد و صنف و ... . مقام معظم رهبري در اين خصوص مي فرمايند :
در بين اينهايي كه ما مي گوييم « خواص » آدم هاي باسواد هست ، آدم هاي بي سواد هم هست ... گاهي كسي بي سواد است و جزء خواص است ، می فهمد که چه کار کند ، ازروی تصمیم گیری وتشخیص عمل می کند ، ولو درس نخوانده و مدرسه نرفته است ، مدرک ندارد ، لباس روحانی ندارد ، اما می فهمد که قضیه چیست ... خواص که می گوییم معنای آن یک لباس خاص نیست ممکن است مرد باشد ، ممکن است زن باشد ، ممکن است تحصیل کرده باشد ، ممکن است تحصیل نکرده باشد ، ممکن است ثروتمند باشد، ممکن است فقیر باشد .
آفت عوام زدگی وراه زدودن آن
از آفت یک جامعه زنده و با نشاط «عوام زدگی» است . عوام زدگی یعنی به جای معیار گرا بودن ، جوزده گردیدن ، عوام زدگی یعنی به جای حق جو بودن اسیر موج گشتن ، عوام زدگی یعنی بی بصیرتی و جهالت در مفهوم قرآنی آن ؛ جامعه مطلوب اسلام ، جامعه ای است که تک تک اعضای آن «خواص» باشند ، خود اهل تجزیه وتحلیل مسایل بوده وبر اساس بصیرت موضع گیری کنند.
اساسی ترین راه زدودن این آفت (عوام زدگی) ازجامعه «معیارگرایی» است . جامعه ای که معیار گرا شد و با میزان حق همه امور را سنجید و همه شخصیت ها وگروه ها و... را با حق محک زده این جامعه گمراه نخواهد شد . براین اساس است که دلسوزان جامعه باید پیوسته بکوشند تا «حق» و معیارهای آن را معرفی کنند و این از ارزشمند ترین کارهای فرهنگی است . مبارزه باتهاجم فرهنگی و دفاع فرهنگی یعنی همین!
ولی اگر در جامعه ای «حق» شناخته نشده و مردم با معیارهای آن آشنا نشده اند قهرا «اشخاص» محور می شوند و در این صورت است که باید منتظر گمراهی های فراوان بود . دراین صورت است که چه بسا اشتباه یا انحراف شخص که محور قرار گرفته است ، زمینه ساز ضلالت ده ها انسان گردد.
ویژگی های خواص
1- بصیرت : اولین ویژگی خواص آن است که اهل بصیرتند ، موضع گیری های آنان براساس بینش است . سخنان و رفتار و حرکت آنان براساس تحلیل و بررسی و بصیرت شخصی است نه اینکه دیگران برای او تصمیم بگیرند ، دیگران برای او انتخاب کنند و دیگران او را به این سو وآن سو ببرند . قطب نمای حرکت خواص را بصیرت تشکیل می دهد ، بصیرت یک ضرورت مهم در زندگی فردی و اجتماعی جامعه ای است که بخواهند از خواص باشند نه عوام .
«بی بصیرتی » مترادف است با عوام بودن ، و همراه است با پوک و بی وزن شدن و با هر بادی به هر طرف غلطیدن ولی بصیرت همچون چراغی است که در تاریکی ها روشنگر راه است و نجات بخش از گمراهی . بصیرت آدمی را ثابت قدم نگاه داشته و از سقوط در لغزش در لغزش گاه ها حفظ می کند . این بصیرت است که آدمی را قادر می سازد که حتی در تنهایی و غربت از صراط مستقیم سر بر نتابد و از کثرت طرفداران باطل وحشتی به خود راه ندهد .
مهم ترین عامل کسب بصیرت
قرآن و روایات ، بندگی خدا ، اخلاص و تقوا را مهم ترین عامل کسب نور بصیرت می دانند . در سایه تقوا و ستیز با هوای نفس ، چراغ بصیرت در دل وجان انسان روشن می شود، در سایه تقواست که انسان به بصیرتی دست می یابد که در تمامی بحران ها راه ثواب وحق راگزینش می کند . در سایه تقوا انسان بصیرتی می یابد که در تمامی بحران ها راه ثواب وحق راگزینش می کند . در سایه تقوا انسان بصیرتی می یابد که نادیدنی ها را می بیند . آنچه برای دیگران در حجاب است برای او «عیان » می شود.
2- حمایت ازحق: دومین ویژگی «خواص» جانبداری پیوسته از حق وباطل گریزی است ؛ خواص هیچ گاه بی موضع نیستند گاه موضع آنها سکوت وبی طرفی است وگاه جانبداری وحمایت صریح ،توضیح آن که جریان های اجتماعی – سیاسی بردو گونه است . و به تبع آن ، موضع گیری خواص در این جریان ها نیز دو گونه متفاوت است .
الف ) موضع بی طرفی در فتنه ها
گاه جریانی «فتنه» است ، یعنی حق از باطل روشن نیست ویا اگر روشن است هیچ کدام از دوطرف نمی توانند حق بودن صد در صد خود باطل بودن طرف مقابل را ادعا کنند . ویا آنکه حق روشن است لیکن موضع گیری سبب سوء استفاده اهل باطل می گردد. این گونه جریان ها مصداق فتنه است . امام علی «ع» می فرمایند در این گونه بحران ها سیاسی اجتماعی باید موضع بی طرفی برگزید .
ب ) موضع به هنگام آشکار بودن حق
نوع دوم ، جریان هایی است که حق از باطل کاملا روشن است ، در این جریان ها مقتضای ایمان ، جانبداری صریح از حق وبرخورد منفی باباطل است . خواص آنجا که حق را ببینند ، می ایستند وحمایت می کنند . اینجا دیگر موضع بی طرفی معنایی ندارد ، ضربه ای که در طول تاریخ بی تفاوت ها در مقابل حق بر پیکره انسانیت وآزادگی و شرف زده اند کم نیست ، در تاریخ اسلام بیش ترین مسئولیت انحراف جامعه به عهده خواصی است که حق را شناختند اما از آن حمایت نکردند و متأسفانه به خاطر چند صباح دنیای مرفه وحیوانی خویش در جبهه مخالفت قرار گرفتند .
«خواص» حامی حقند اما به دقت ودر زمان مناسب ، چون که حمایت دیر هنگام از حق گاهی همانند حمایت نکردن است . چه بسا کسانی که در زمانی از حق حمایت کنند که دیگر کار از کار گذشته وحمایت نقش ندارد .
3- مقاومت برموضع حق:
سومین ویژگی خواص «مقاومت برموضع حق» است . حق مداری زمان و مکان نمی شناسد ، همیشه ارزش است ، خواص حامی حقند و تمام مشکلات را در این راه به جان می خرند و با آغوش باز به استقبال پیامد های دفاع از حق می روند . قرآن کریم آنان را «ربی» می نامد . «ربی» یعنی کسی که پیوندش با خداوند محکم باشد و ارتباط ناگسستنی با او داشته باشد :
وکاین من بنی قائل معه ربیون کثیر و...
خواص محکم با صلابت و شجاعانه بر موضع حق خویش استوارند و اضطراب وترس در قاموس زندگی آنان معنایی ندارد در برابر دشمن سر تسلیم و خضوع فرو نیاورده و برای دفاع از حق جان و مال وآبروی خود را نثار می کنند وخداوند نیز باران لطف و رحمتش را برآنان فرو می فرستد . ایمان و باورهای خواص مقطعی و موسمی نیست ، بلکه برخاسته از عمق جان است . و هیچ تردید ودودلی در آنها راه ندارد . ایمان آنها بلعم باعورائی ، طلحه وزبیری نیست ،آنها همچون کوه هستند .
«المومن کالجبل الراسخ»
4- خدامحوری وتکلیف گرایی : چهارمین ویژگی خواص اصل حق ، خدامحوری وتکلیف گرایی است . برای آنان آنچه مهم است ادای وظیفه است و بس و در تمام حرکات فردی ، سیاسی ، اجتماعی و... قبله آنان همین است . آنان در سلوک فردی به شدت مراقب وظایف الهی خویشند . سمبل فروع ، زهد ، تقوا و دیگر خصایل اخلاقی اند .
ملامت و سرزنش دیگران تکلیف مداران را از موضع شان پشیمان نمی کنند ، غوغا سالاری ، جوسازی آنها را از میدان به دور نمی کند .
مشکلات و سختی ها و موانع زندگی تأثیری در جهت گیری آنان ندارد . آنان فقط خدا را دیده و ملاحظات غیر خدایی ندارند ، آنها عشق به خدا را با هیچ چیز عوض نمی کنند ،آنها هیچ وقت به خاطر بستگان ، دوستان ، حزب ، دسته ، گروه و باندو... حق را زیر پا نمی گذارند.
5- ولایت پذیری :
پنجمین ویژگی خواص اصل حق «ولایت پذیری » است ، مقصود از ولایت پذیری یعنی پذیرش ولایت ولی حق است . که از پشتوانه مشروعیت الهی برخوردار است . بین ولایت پذیری و ولایت شعاری تفاوت فراوانی وجود دارد . فراوانند کسانی که از ولایت دم می زنند ولی ولایت پذیر نیستند .
ابعاد ولایت پذیری:
• - همراهی باولی درهمه صحنه های سیاسی ، اجتماعی و... .
• - جلو نیفتادن از ولی ، نه جلو افتادن و نه عقب قرار گرفتن از ولی .
• - پیوستگی پیوسته باولایت ؛ ولایت پذیران صادق دوره صادق دوره رسول الله کسانی بودند که پس از ارتحال آن حضرت بروصیت او عمل کردند ، ولایت پذیران صادق دوره حضرت امام خمینی «ره» کسانی بودند که پس ازارتحال باجانشین برحقش مقام معظم رهبری همراه شدند .
• - تطبیق خود با ولی ، بعد دیگر ولایت پذیری آن است که ما خودمان را باولی تطبیق دهیم نه آنکه دوست داشته باشیم ولی خود را باما منطبق کند ، ولازمه این امر پذیرفتن مجموعه فرامین رهبری است نه گزینشی عمل کردن .
علل چرخش خواص
بحث مهم در باب خواص این است که چه عواملی سبب عدول برخی خواص از موضع حق وچرخش به سوی بی تفاوتی ویا ضدیت باحق شده است . در تاریخ اسلام کم نیستند آنان که بصیرت داشته ، حق رااز باطل می شناختند ولی پشت پا به بصیرت خویش زدند ودر جبهه مخالفت قرار گرفتند ، مثل طلحه وزبیرو... ومثل بسیاری از کسانی که در کوفه حضرت مسلم را تنها گذاشتند ومثل کسانی که حضرت امام حسین «ع» رادعوت نموده و بعدا با او مقابله کردند و یا راه بی طرفی وسکوت را در پیش گرفتند.
سوال اساسی این است که راز این چرخش ها و عدول از مواضع چیست ؟
دنیا پرستی علت العلل تمامی مخالفت ها با حق است اساس همه فتنه ها و ریشه تمام مشکلات دنیا پرستی است . مقام معظم رهبری می فرماید :
وقتی که خواص طرفدار حق در یک جامعه – با اکثریت قاطعشان – آن چنان می شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می کند ، از ترس جان ، از ترس از دست دادن مال و دادن مقام و پست ، از ترس منفور شدن و تنها ماندن ، حاضر می شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمی ایستند و از حق طرفداری نمی کنند و جانشان را به خطر نمی اندازند... وقتی این محور شد ، اولش با شهادت حسین بن علی «ع» با آن وضع آغاز می شود و آخرش هم به بنی امیه و شاخه مروانی و بعد بنی عباس و بعد از بنی عباس هم سلسله سلاطین در دنیای اسلام تا امروز می رسد .
دنیا پرستی خطر ناکترین لغزشگاه «خواص» است که باید به شدت مراقب باشند که در آن سقوط نکنند . دنیا پرستی جلوه های بسیاری دارد که ما در اینجا به چهار جلوه آن اشاره می کنیم :
1- خود پرستی : خود پرستی یعنی خود و متعلقات خود را دیدن و بی چون و چرا و بدون منطق از آراء و نظریات خود دفاع کردن و آن را محور حب و بغض قراردادن . اولین پله شرک «خود محوری و خود پرستی» است و این آغاز انحراف بزرگی است انحرافی که دنیا آخرت را تباه کرده و قدرت درک حقایق را از انسان سلب می کند خود پرستی دارای جلوه هایی است که به بعضی از آنها اشاره می شود .
- کبر و خودپرستی : کبر ثمره خود پرستی است ، کبر یعنی خود را از دیگران برتر دیدن ، که خصلتی درونی است و جلوه های بیرونی آن همان تسلیم نشدن در برابر حق است . عمده ترین عامل مخالفت با انبیاء الهی همین صفت کبربوده است .
عجب وخود پرستی : از جلوه های دیگر خود پرستی عجب است . کبر و عجب هر دو نشانه های خود پرستی اند . با این تفاوت که کبر خود برتر بینی است ، یعنی در مقایسه با دیگران خود را برتر از آنها دیدن ولی عجب یعنی خود بزرگ بینی وکار خود را فوق العاده برجسته دیدن .
- ترس و خود پرستی : جلوه دیگر خود پرستی ،ترس است که در موارد زیادی عامل چرخش از موضع حق شده است . مردم کوفه به خاطر همین رذیله ، حضرت مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند . مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی سخن زیبا و خواندنی در نکوهش ترس دارد که به بعضی از فراز های آن اشاره می شود .
ترس است که پایه های استقلال کشور را سست می کند . ترس است که نفوس بشری را به پذیرفتن خواری وا می دارد . ترس است که تحمل یوغ بردگی را بر گردن مردم آسان جلوه می دهد . ترس است که جامه ننگ برتن انسان می پوشد.
- لجاجت وخود پرستی : لجاجت یعنی یک دندگی ویک پهلویی واینکه حرفی جز حرف من نباید برمسند بنشیند برای انسان لجوج محور «من» است نه خدا . آدم لجوج اگر حق را مثل آفتاب هم آشکار ببیند ، سر تسلیم در برابر آن فرو نمی آورد .
- حسد وخود پرستی : یکی دیگر از جلوه های خود پرستی حسد است . حسد عبارت است از آرزوی زوال نعمت از برادر دینی واقدام دراین جهت . حسد از رذایل بزرگی است که دین انسان را تباه می کند.
2- مال پرستی : از جلوه های بارز دنیا پرستی «مال پرستی » است . وقتی که محبت به مال به اوج خود رسید ، تبدیل به مال پرستی می شود . و عامل بسیاری از لغزش ها وسقوط ها خواهد شد ، امام علی «ع» چهار مستی رادربرابر انسان خطر ناک می داند .
«مستی شراب ؛ مستی مال ؛ مستی خواب ؛ مستی حکومت .»
عمده ترین مشکل برای مولا علی «ع» در دوره چهار سال واندی حکومت همین روحیه مال پرستی خواص بود .
3- ریاست طلبی : جلوه دیگر دنیا پرستی ریاست طلبی است که از عوامل مهم اعراض از حق محسوب می شود .آن کسی که ریاست طلب باشد ، می خواهد درهر شرایطی ریاستش حفظ شود . چنین ریاستی جز با دروغ یا معامله سیاسی حفظ نخواهد شد . چنین کسی ناچار است برای نگهداری حکومت چند روزه خود پشت پا به تمام ارزش های الهی بزند .
4- ملاحظات خویشاوندی ودوستی : از دیگر عوامل اعراض از حق که می توان آن را نیز به نحوی جلوه ای از دنیا پرستی نامید ، ملاحظات خویش و قومی و دوستی است . تربیت اسلامی می گوید که باید برای یک انسان مکتبی محورتمامی رفتار ها محبت خداوند باشد . و دیگر محبت ها باید در این شعاع تنظیم شود . انسان هایی که دین خود را به خاطر دنیای دیگران می فروشند شقی ترین انسان ها هستند . حضرت علی «ع» می فرمایند : آن کسی که دینش را به دنیای دیگران بفروشد بدبخت ترین و شقی ترین مردم است .
نتيجه گيري :
آثار سازنده ي فرهنگ عاشورا در درس آموزي افتخار آفرين يك واقعه ي تاريخي را الگو قرار مي دهيم و آن را سرمشق زندگي پاكيزه و خدا پسند معرفي مي كنيم . درس هايي كه مي تواند يك ملت را از ذلت به عزت برساند ، جبهه كفر و استكبار را شكست مي دهد و آن چنان كه ملت بزرگ ايران با الهام گرفتن از درس ها عزت بخش كربلا ، انقلاب عظيم به پا كردند و رژيم سر تا پا جنايت طاغوت را سرنگون و بر ويرانه هاي آن ، نظام مقتدر و الهي جمهوري اسلامي ايران را بر پا كردند .
منابع :
1- قرآن مجيد .
2- از حسين تا مهدي ، فواديان رضا .
3- انديشه بسيج ، سطح 1 ، فصلنامه ي 7 .
4- انديشه بسيج ، سطح 2 ، فصلنامه ي 8 .
5- انديشه ي بسيج سطح 2 و3 ، فصلنامه ي 12 .
6- بيانات مقام معظم رهبري ، 22/4/71 .
7- بيانات مقام معظم رهبري ، 20/3/75 .
8- بيدارگران اقاليم قبله ، محمد رضا حكيمي .
9- پرتوي ولايت ، معاونت فرهنگي بسيج .
10- تفسير الميزان ، ج 14 .
11- حماسه ي حسيني ، جلد 1 ، مطهري مرتضي .
12- رسالت خواص و عبرت هاي عاشورا ، سيد احمد خاتمي .
13- سفينه البحار ، ج 2 .
14- سيره ابن هشام ، ج 3 .
نهج البلاغه .

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.