در آستانه بیست و دومین سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) به همت سازمان بسیج طلاب و روحانیون به منظور گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل عظیم الشأن طلاب و روحانیون بسیجی سراسر کشور روز پنج شنبه دوازدهم خردادماه با حضور در حرم مطهر آن پیر فرزانه ضمن اهدای تاج گل با آرمانهای ایشان تجدید بیعت کرده و با قرائت بیانه ای یاد و نام آن پیر سفر کرده را گرامی داشتند.
بیانیه قرائت شده در حرم مطهر امام خمینی (ره) بدین قرار بود:
بسم الله الر حمن الر حیم
السلام علیک یا روح الله
ای امام ما... ای روح خدا در کالبد زمان
در جاهليت قرن بيستم، نهضت تو بعثتي بود، براي كاشتن بذر ايمان، اعتماد، آزادي و استقلال در ذهن و دل امت اسلام.
صدايت، فريادي بود، عليه بتهايي جديد و مشركان اين روزگار!
و كلامت، «آيه»هايي كه در «حرا»ي خودسازي، بر دلت تابيده بود.
و پانزده خرداد، جلوه اي از «فاصدع بـِما تـُؤمر» كه خشم طاغوتها را برانگيخت.
زنداني شدنت، دوران تلخ «شعب ابي طالب» بود.
و تبعيد تو و يارانت، هجرت به حبشه!
سالي كه مصطفايت را دادي، «عام الحزن» تو بود.
و عزيمت به پاريس، هجرت مجددي بود كه در آنجا ياران مهاجر و انصارت در عقبههاي غربت، با تو بيعت كردند.
امت در ايران، انصار تو بودند كه نزول و آمدنت را به «يثرب انقلاب»، انتظار ميكشيدند.
انتظار به سر آمد.
از «ثنية الوداع»مهرآباد، بدر سيمايت در افق ايران تابيد و در «قـُبا» ي بهشت زهرا، نماز عشق خواندي و هفتاد هزار شهيد گلگون كفن در آن روز به تو اقتدا كردند.
و... بدينگونه ولايت تو برمؤمنان، در شكل نظام اسلامي تحقق يافت و پيامت نافذ، سخنت الفت آور و خانهات قبله دلها شد.
مدينه انقلاب، پيام تو را به خارج از مرزها صادر كرد.
قبايل و احزاب، براي خاموش ساختن اين نور، ائتلاف كردند. غزوات و سراياي تو آغاز شد. ده سال ازهجرت تا وفات، با منافقان درگير بودي، احبار و رهبان و اهل كتاب، كار شكني كردند. متحجران ِ بي درد، دلت را خون ساختند.
«پيام برائت ِ» تو، سوره توبه ي اين انقلاب بود و سالي كه آن «جام زهر» را دردمندانه سركشيدي و آخرين حرفهايت را در آن پيام شگفت گنجاندي، به ياد «حجة الوداع»افتاديم.
و... آه از آن «وصيتنامه» كه كاش هرگز گشوده و خوانده نميشد!
و درد از آن «رنجنامه» كه براي چندمين بار، ما را به ياد رنجهاي علي عليه السلام در «حكميت» و دردهاي امام مجتبي عليه السلام در صلح با معاويه انداخت و مظلوميت «عترت» را تجديد كرد.
اينك، ماييم و درد فراق و داغ هجران.
ماييم و رنج يتيمي و غم بي پناهي و اندوه بي پدري.
»حسينيه جماران»، مسجد مدينه انقلابمان بود و امت تو مهاجران و انصاري بودند كه بارها با تو بيعت رضوان كردند.
دريغا كه ديگر خطبههاي رسول انقلاب، به گوش نميرسد.
اينك، آن صندلي كه بر آن مينشستي و موعظه ميكردي و رهنمود ميدادي، در فراق تو همچون «ستون حنانه» ناله سر ميدهد.
ديگر «بلال» پس از تو اذان عشق نميگويد و سايه دستانت بر سر ما چتر نوراني نميشود.
ما شيفتگان، پنجه نياز به ضريح كلامت ميافكنديم. پاي پنجره ولايت تو، دخيل ميبستيم؛ و از كرامت تو، درد بي دردي خود را «شفا» ميگرفتيم.
حكومت اسلامي ما، زاييده «جهاد اكبر» تو بود. حوزهها را جان دادي و اسلام را در سطح جهان، آبرو بخشيدي.
اي عزيز! اي يوسف سفر كرده!
ما يعقوب وار، چشم انتظار «فرج» هستيم.
چه كنيم؟ پس از تو، غم، خانه اي جز دلهاي ما را سراغ نميگيرد.
اماما!... ما غريب و دل سوخته ايم و همه چيز برايت عزادار است.
دستي كه تو را شستشو داد و كفن كرد و به خاك سپرد، شاعري كه در سوگ تو شعر سرود، خطاطي كه نام تو را بر كتيبههاي عزا نوشت، خطيبي كه در «ياد تو» منبر رفت، صفحه روزنامهاي كه در سوگ تو«ويژه نامه» منتشر ساخت، چاپخانه اي كه «اعلاميه» مجالس تو را چاپ كرد، اسيراني كه در زندانهاي بغداد، به اميد ديدار تو«اسارت» را تحمل ميكردند، همه و همه... در سوگ تو داغدار و غمگيناند.
حتي، آن سجاده كه سحرگاهان، خود را به پاي تو ميافكند و بوسه ميزند، حسينيه جماران، جايگاه خالي تو، قلمي كه با آن، پيام مينوشتي، شمدي كه روي پا ميانداختي، چه غربت سوزناكي!...
اماما!...اين داغ، داغ جدايي است كه بر دلمان نشسته، اين سوز، سوزعشق است كه به آتشمان كشيده و اين درد، درد فراق است كه بيتابمان كرده است. دلي كه در سوگ تو نسوزد، «دل» نيست.
چشمي كه در عزاي تو نگريد، چشم نيست، روزن بي روشنايي است.
اي روح قدسي!
اي جان جانها، اي جلوه آرمانها، اي عصاره پيدا و پنهانها!
سايه پرمهر الهي بودي كه بر سرمان سايه عزت افكندي!
نوحي بودي، منجي ما در طوفانها ؛
ايوبي بودي، صبر آموز امت در بالها ؛
يعقوبي بودي، الهام بخش شكيبايي در فراق يوسفهاي جهاد و شهادت ؛
ابراهيمي بودي كه ما را آيين «تبرداري» و «بت شكني» آموختي ؛ خود، تبرزن توحيد بودي، «خليل ِ» حادثه انقلاب و فدا كننده «اسماعيل» در قربانگاه رضاي حق
امامي بودي كه با «امت» عشقي متقابل داشتي،
رهبري بودي كه «راه» سعادت را به «رهروان» ميآموختي.
اي كوچ شبانه ات مصيبت عظمي! آيا به راستي براي هميشه رفته اي؟
خوشا به حال شهيدان كه در«بهشت زهرا»، همسايه ديوار به ديوار تواند.
اي امام!...اي نگين افتاده ازانگشتر امت، اي جان رفته از پيكر ايران، اي گوهر در خاك نهفته، اي پدر شهيدان و فرزندان شهدا، اي سالار بسيجيان عاشق!
دريغ از پرچم پر سخاوت دستانت كه ديگر از فراز جايگاهت در جماران، بر سرمان در اهتزاز نيست.
اينك مرقد پاك تو، پناهگاه دلهاي داغدار و جانهاي بي قرار و چشمهاي اشكبار است و سخنانت، نه تنها در«صحيفه نور»، بلكه «در صفحه جان» هر شيفته صادق و با معرفت است كه قدر آن گوهر تابناك را ميشناسد.
اي روح بلندخدايي!، اي منادي اسلام ناب محمدي!
رحلت جانگدازت، روز رحلت پيامبر را در ذهنها تداعي كرد و شور دلدادگانت، كربلايي مجدد آفريد و غم رفتنت، عاشورايي برپا ساخت.
چرا نسوزيم؟... كه هر سنگ سنگ اين سرزمين، هر برگ برگ درختان، هر ستاره و هر سپيده، تو را به ياد ما ميآورد.
اماما!... اي كلامت موزون، اي پيامت ميزان،
اي حاضر عصر غيبت، اي بار يافته به حضور!
بعد از تو، خاطره محزون است.
بعد از تو، خاطرمان خون است.
بعد از تو، واژه تهيدست است.
در سوگ تو، عقل، مجنون است.
عجيب نيست كه «خرداد» داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشيم و در فراق تو، كه معجون «عرفان و جهاد» و آميختهاي از«اشك و سلاح»بودي، همچنان غمي سنگين و جاني غمگين داشته باشيم!
اماما! از آن جهان، دلهاي داغدار ما را به دعاي خيري تسلا بخش.
آری ای پیر فرزانه! مردم وفادار این سرزمین پرافتخار چه در زمان حیات سرشار از برکت تو و چه در این بیست و دو سالی که از رحلت جانگدازت می گذرد ثابت کردهاند که مردمی وفادار به آرمانهای انقلاب اسلامی بوده و مانع تکرار تاریخ همانند آنچه در زمان رحلت پیامبر رخ داد و امت اسلام به جای مسیر اصلی بیراهه را در پیش گرفتند، شدهاند و بر بیعتی که با تو بستهاند همچنان ثابت قدم مانده و خواهد ماند.
و اینک ما طلاب و روحانیون بسیجی ایران اسلامی با گردهم آمدن در حرم مطهر آن امام عزیز ضمن اعلام تجدید عهد و پیمان با آرمانهای بلند ایشان و ابراز تبعیت کامل و محض خود از فرامین نائب بر حقش حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای(مدظله العالی) همه اقشار جامعه را به هوشیاری و درک صحیح از شرایط موجود جامعه فرا میخوانیم و به همه کسانی که عهد و پیمان خویش با امام راحل و نائب بر حق وی را از یاد بردهاند یادآور میشویم که همهی عزت، اقتدار، پیشرفت، سربلندی و آبروی ایران اسلامی نشأت گرفته از جایگاه منیع و رفیع ولایت فقیه بوده و حمایت ما از هر مسئولی و در هر پست و مقام و جایگاهی تا زمانی است که تابع بی چون و چرای ولی فقیه بوده و اطاعت محض خود را از ولی فقیه به صراحت اعلام و ابراز نموده و در عمل نیز بر این ادعا ثابت قدم بماند.
در پایان دست به دعا برداشته و از عمق جانمان سلامتی و طول عمر با عزت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای(مدظله العالی) را از درگاه خداوند مسئلت نموده و سربلندی و سرافرازی ملت بزرگ و هوشمند ایران اسلامی را در پرتو تبعیت کامل از فرامین سکاندار کشتی انقلاب اسلامی آرزومندیم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) از نهضت خمینی(ره) محافظت بفرما.
سازمان بسیج طلاب و روحانیون کشور
12 خردادماه 1390
دیدگاه ها