بازگشت فرق اسلامی به خط فکری شیعه

چ, 04/01/1390 - 18:01
بازگشت فرق اسلامی به خط فکری شیعه

 در مقالات گذشته ضرورت شناخت مسائل اسلامی وخط «اجتهاد وتقلید» روشن شد وگفتیم که رسول گرامی اسلام(ص)در حدیث ثقلین ضرورت وحی و امامت و قرآن وعترت را تذکر دادند و با استدلال هائی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که:برای درک و شناخت احکام الهی در قرآن کریم , به عترت رسول اکرم(ص) و روایات و احادیث و فقه و فقاهت نیازمندیم . حال ببینیم آیا کسانی که شعار «حسبنا کتاب الله» را مطرح می کردند در چهارچوب قرآن بدون عترت باقی ماندند ؟ وتوانستند از روایات واحادیث فراوان واجتهاد وتقلید بی نیاز باشند؟

       اول:سرگردانی وبازگشت به روایات

«مرحله اول بازگشت»

گروههای سیاسی وفرق اسلامی واهل سنت که می گفتند تنها قرآن کافی است .عملا دچار مشکلات فراوان شده وعلل نیازمندی به حدیث و روایات دامنگیر آنان شد.نمی دانستند چه باید بکنند؟ودر برابر نیازهای جدید وحوادث ومشکلات روز «اما الحوادث الواقعه»چگونه پاسخگو باشند؟ آیا برای شناخت وتفسیر قرآن به سنت وروایات روی بیاورند؟ که به این زودی ها ممکن نبود,زیرا با روح غرور وطغیان وانکارشان سازگاری نداشت . اینها همه جا فریادمی زدند .

·        قرآن کافی است

·        سراغ چیز دیگری نروید  

وخلیفه دوم در این خط فکری از جمع آوری احادیث وروایات منع می کرد(1) وکسانی که حدیث وروایات حفظ کرده بودند مجازات نمود و به اعتراف نویسندگان اهل سنت ,راویان معروف از قبیل عبدالله بن مسعود را کتک زد و گروهی از آنان را زندانی نمود.(2) وبسیاری از احادیث جمع آوری شده را یکجا سوزاند.(3)

 

 

 

1) طبقات ابن سعد   ج5   ص140                               2) الغدیر علامه امینی    ج6    ص260

3) کتاب طبقات ابن سعد  متوفای 230 هجری

                                                                                (1)

 

و گروههای سیاسی زمان ما هم به این سادگی  نمی توانستند از شعارها وادعاهایشان دست بر دارند چه باید کرد ؟ در قرآن همه مسائل ونیازمندی های جدید,وحل مسائل روز به ظاهر نیامده است ,که برای درک این گونه مسائل , به تخصص فقهاء واحادیث و روایات رسول خدا محتاجیم .

سرگردانی طرفداران شعار (حسبنا کتاب الله)آنان را ناچار به خط فکری شیعه نزدیک کرد دست از آن همه مخالفتها بردارند واعتراف کنند که برای تفسیر وتحلیل قرآن به روایات پیامبر اسلام(ص) وعترت رسول خدا (ص) نیازمندیم(1)

·        گروهی به سنت پیامبر (ص)روی آوردند

·        گروهی به مکتبهای دیگر روی آوردند (منافقین ومکتبهای التقاطی در فلسفه وکلام)

·         گروهی به اظهار نظر وتحلیل وتفسیر شورائی روی آوردند وخواستند از مغزهای دانشمندان جهان واز علم روز کمک بگیرند

·        وگروهی اهل طریقت شدند وگفتند: (همین مقدار می فهمیم کافی است)                       

طرفدارانشان از قطب و مرشد و پیر طریقت می پرسیدند و نیازهای خود را دفع می کردند که نوعی دست بر داشتن از شعار ابتدائی بود وباور کردند که با دو چیز باید حرکت کنند.(قرآن وطریقت)

در برابر که شیعه می گفت:

قرآن واهل بیت (ع)قرآن وفقهاءپیکارگر.

دانشمندان اهل سنت با روی آوردن به سنت پیامبر (ص)لقب سنی گرفتند وشیعه چون می گفت تنها سنت رسول خدا(ص)نیز در شناخت قرآن کافی نیست وباید طبق سفارش پیامبر اکرم(ص)حدیث ثقلین از احادیث وروایات اهل بیت وامامان راستین(ع) بهرمند شد,لقب شیعه (پیرو) شیعه علی (ع) و شیعیان (پیروان ائمه معصومین (ع)) گرفتند .

بنابراین طرفداران شعار معروف , یک قدم عقب نشینی کرده و گفتند که :

با قرآن تنها نمی شود به نیازها پاسخ داد و شعار (حسبنا کتاب الله) یک توطئه سیاسی بیش نیست .

 

 

 

1)       طبقات الحضاظ ج 1 ص 5

صحیح بخاری ج 1 ص 399

طبقات ابن سعد ج 3 ص 206

                                                                                         (2)

 

 *  تحریف گرایی

پس از رحلت پیامبر (ص) رهبران سقیفه بر سر یک دو راهی سرنوشت سازی قرار گرفتند .اگر مردم را در تفسیر قرآن و نقل روایات آزاد می گذاشتند حکومت ابابکر در خطر بود , زیرا مسلمانان حافظ قرآن و روایات نبوی , ده ها آیه و هزاران روایات مستدل را در فضیلت اهل بیت (ع) و فاطمه زهرا (س) و علی (ع) می دانستند و سالها آنها را تکرار می کردند , که نقل اینگونه روایات و تفسیر قرآن , حکومت خلفا را به زیر سوال می برد که مورد پسند آنان نبود .

در نتیجه راه دوم را انتخاب کردند , که روایات را جمع آوری کرده و سوزاندند و یا انحرافی تفسیر کردند . و واقعیت را تحریف نمودند . که تفسیرهای غلط و دروغین , دامنگیر برادران اهل سنت شد در اینجا توجه به مراحل آن ضروری است .

1)      ابتدا شعار دادند حسبنا کتاب الله «قرآن ما را بس است» و خود به جمع آوری قرآن پرداختند و تفسیرهای ناروا و نادرست را در آن گنجاندند و قرآن که علی (ع) نوشته بود و ارائه فرمود نپذیرفتند

2)     عمر دستور داد : «کسی حق ندارد حدیث یا روایت بخواند و یا نقل کند و روایتهای موجود را جمع آوری نموده و سوزاند (1) و کسانی را که از این بخشنامه سرپیچی نمودند شلاق زد مانند , عبدالله بن مسعود (2) »

3)    وقتی حکومتشان مستحکم گردید و احساس خطر از بین رفت و دیدند که بدون حدیث و روایات نمی شود همه احکام و مسائل ضروری را از قرآن استخراج کنند متاسفانه سیاست جعل روایات را پذیرفتند و سرانجام با پول و امتیاز و پست دادنها , هزاران روایت ساختگی به بازار آمد (3) و انواع تحریف و انحراف , قرآن کریم و اسلام را مورد تهدید قرار می داد . اما اهل بیت عصمت و طهارت (ع) مقاومت کردند گرچه همه آنها به شهادت رسیدند , ولی سلامت و اصالت اسلام و قرآن را بیمه کردند که علی (ع) در رابطه با تحریف گرایی و انحراف فرمود که : «شخص منافقی که اظهار ایمان کند و نقاب اسلام را بر چهره دارد نه از گناه با کی دارد و نه از آن دوری می کند و نسبت دروغ به رسول خدا (ص) می دهد و عمدا دروغهای خود را با نام آن حضرت به مردم عرضه می دارد . اگر مردم می دانستند که این شخص منافق و دروغگو است از او قبول نمی کردند و تصدیقش نمی نمودند .»(4)

 

 

 

1)       طبقات ابن سعد ج 5 ص 140

2)      الغدیر ج 6 ص 260 که در این رابطه از 12 کتاب معتبر سند و مدرک ارائه می دهد.کنز الاعمال ج 5 ص 237

3)     کتاب صد و پنجاه صحابی دروغین نوشته علامه عسگری

4)      خطبه 210/3 نهج البلاغه

                                                                                             (3)

 

* ره آورد شوم تحریف گرایی

در این قسمت از بحث جهت رعایت اختصار , به معنی بعضی از آثار غم بار «تحریف گرایی» اشاره می کنیم .

1)      با شعار (حسبنا کتاب الله ) و طرد و دفن و سوزاندن روایات , از نعمت بسیار ارزشمند هزاران حدیث  و روایات صحیح و سرنوشت ساز محروم ماندند .

2)     با از صحنه خارج کردن روایات , از تفسیر قرآن و تحلیل درست مسائل اسلامی , در مانده شده , و چاره ای جز غرض و رزیهای سیاسی نداشتند .

3)    با طرد روایات , مفسران واقعی قرآن و شاگردان رسول خدا (ص) را به انزوا کشاندند و اجازه نداند که حدیث نقل نمایند و تفسیر واقعی آیات قرآن را مطرح کنند و از آن محروم ماندند .

4)     وقتی اهل بیت (ع) واصحاب رسول خدا(ص) را منزوی کردند و روایات فراوانی را که در تفسیر وتحلیل وتوضیح آیات خدا واحکام الهی بود کنار زدند بناچار به رای وگمان خود پناه بردند وتفسیر به رای را اولین بار در جامعه سر خورده صدر اسلام مطرح نمودند که تحریف گرائی وانواع مسخ وجعل دامنگیرشان گردید.

5)     وبا انکار ارزشهای اسلامی در نقل روایات که راوی هر کس باشد وهر حدیثی را بیان کند باید پذیرفت مخصوصا اگر جمعی از ناقلان اتفاق نظر داشته باشند انواع دروغ پردازیها ,جعل روایات , استبداد در رای , اصالت اسلام را مورد تهدید جدی قرار دادند .

6)     وبا عدم اگاهی نسبت به معیارهای حدیث شناسی ,وعلم اصول وجرح وتعدیل روایات,به قیاس واستحسان واستصلاح پناه بردند که در نتیجه دچار تضاد گوئی وصدور احکام متناقض وحرام نمودن حلال الهی وحلال نمودن حرام الهی شدند واسلام وسنت رسول خدا (ص) را دگرگون کردند وبه جاهلیت اول بازگشتند وارزشهای جاهلی را زنده نمودند واین حرکت حزن آور وخونین چهره ,در همان روزهای اول خلافت ابابکر ,بر جامعه اسلامی تحمیل گردید (1)گرچه شیعیان اهل بیت (ع) با داشتن نعمت وجود امامان معصوم از این خطر بسیار بزرگ جان سالم به در بردند, اما ره آورد شوم تحریف گرائی را هرگز نمی شود از یاد برد.

7)     نفوذ انواع تحریفات ودروغپردازیها در اصول وفروع اعتقادی فرق اسلامی ,که یکی دیگر از ره آوردهای شوم تحریف گرائی بود.

 

 

 

 

 

1)      کتاب نقش ائمه (ع) در احیاء دین , علامه عسگری

                                                                                                (4)

 

وقتي اباذر غفاري ها را تبعيد مي كردند و كعب الاحبار يهودي زاده اسلام شناس شده بود و اهل بيت (ع) و اصحاب واقعي رسول خدا (ص) را منزوي نمودند وابو هريره ها با جعل حديث و روايات تجارت مي كردند و سرمايه كلاني را به جيب مي زدند وآنگاه عمار ياسرها و حجربن عدي ها و مالك اشتر ها طرد مي شدند و در مقابل معاويه ها ومروان ها در كادر رهبري ، همه كاره خلفاء بودند ره آوردي بهتر از جعل ومسخ اسلام ،انتظار نمي رفت .وكار نفوذ منافقان ومشركان وتغيير سنت رسول خدا (ص) بدان جا كشيد كه ابن ابي العوجا بگويد : (مرا رها كنيد زيرا مرا در حالي اعدام مي كنيد كه چهار هزار حديث در كتب روائي شما جعل كرده ونوشته ام وشما مي توانيد آنها را شناسايي كنيد )(1) وروشن است كه ابن ابي العوجاها ،اين همه روايات دروغ را به نام رسول خدا (ص) واسلام وقرآن ثبت كرده اند . امام علي (ع) در اين رابطه مي فرمايد     : «وتحابوا علي الكذب وتباغضوا علي الصدق........ ولبس الاسلام لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا » (براي دروغ گفتن پيمان دوستي بستند ودر راه صداقت ودرستي دشمني ورزيده اند ..... واسلام را همچون وارونه پوشيده اند )(2)  دانشمندان اهل سنت ، بدون ارزشها ومعيارهاي خط امامت وعلوم ابزاري وكليدي شيعه ، هرگز          نمي توانند آنها را بشناسند و از قداست وطهارت اسلام دفاع نمايند . بد نيست كه به يك مقايسه توجه كنيم . پس از وفات پيامبر اكرم (ص) وايجاد اختلاف وتفرقه از طرف رهبران سقيفه ، دو خط در برابر هم قرار گرفت وهمچنان تداوم يافت « خط اهل سقيفه در برابر خط ولايت و اهل بيت (ع) »

·        الف –آنها مي گفتند راي ونظر ما اين است ، امام علي (ع) مي فرمود : نظر خدا و قرآن ورسول خدا چنين است .

·        ب –آنها مي گفتند ما اين طور مي فهميم ، امام علي (ع) مي فرمود : خدا و رسول خدا اينچنين دستوري     داده اند .

·        ج –آنها مي گفتند احاديث را بسوزانيد ، امام علي (ع) مي فرمود : احاديث را جمع آوري كنيد .

·        د –آنها مي گفتند قياس واستحسان ، امام علي (ع) مي فرمود : برهان و استدلال كتاب خدا

·        ه –آنها مي گفتند مصلحت ، امام علي (ع) مي فرمود : حقيقت

·        و –آنها مي گفتند ما در خطريم ، امام علي (ع) مي فرمود : اسلام در خطر است

·        ز –آنها مي گفتند بايد چنين كرد ، امام علي (ع) مي فرمود : خدا فرمود چنين كاري را بكنيد .

·        ح –آنها مي گفتند فقط قرآن ، امام علي (ع) مي فرمود : قرآن وسنت وعترت

گرچه در اين مرحله ، از شعار « حسبنا كتاب الله » دست كشيدند و به يك ضرورت تفسيري آشنا شدند واعتراف كردند

 

 

 

1)      تاريخ طبري ، ج3  ص376 وكامل ابن اثير  ج5   ص38

2)      خطبه 108تا 117 نهج البلاغه المعجم المفهرس

                                                                                  (5)

 

«سیاست حدیث سوزان» که به امر خلیفه اول و دوم صورت گرفت اشتباه بود و به فکر جمع آوری روایات افتادند . اما چون از عترت پیامبر (ص) فاصله گرفتند و از معیارهای حدیث شناسی از دیدگاه پیامبر (ص) و عترت رسول خدا (ص) بی اطلاع بودند , و یا دست به جعل و تحریف روایات زدند .

یا روایات دروغین فراوانی را جمع آوری نمودند که هیچ گونه ارزش و واقعیتی نداشت و از طرف سیاستمداران بی تقوی و عالم نمایان جیره خوار درباری , پیدا شده بود , بگونه ای که امام بخاری در عصر خود (194-256 هجری) 600 هزار حدیث و مسلم بن حجاج قشیری (متوفای 261 هجری) حدود 300 هزار حدیث و احمد بن حنبل (متوفای 241 هجری) یک میلیون حدیث را شناسایی کردند .

و با تحقیقات فراوان خود اعتراف نمودند که همه آنها بجز چند هزار حدیث دروغ و افتراء و جعل شده است . انسان را به یاد مثل معروف می اندازد که «عزا , چه عزایی است مرده شور هم گریه می کند» !!

و روشن است که حدیث درست و نا درست , صحیح و خطا , اصیل و جعل شده , بدون نظارت اهل بیت (ع) ممکن نیست . (1) و با توجه به اوج دروغپردازی سیاست بازان به رمز حدیث ثقلین رسول خدا (ص) آشنا می گردیم که فرمود : (پس از من از قرآن و عترت فاصله نگیرید .)

دوم : اعتراف به ضرورت تخصص دانشمندان

«مرحله دوم بازگشت»

پس از آنکه طرفداران شعار معروف «حسبنا کتاب الله» به سنت رسول اکرم (ص) روی آوردند , با واقعیتهای فراوانی روبرو و باور کردند که سنت رسول اکرم (ص) نیز به تنهایی کافی نیست زیرا :

1)      همه مسائل و هر گونه راه حلی در سنت رسول اکرم (ص) نیامده است

2)     در رابطه با نیازهای جدید جامعه چه باید کرد ؟

3)    احادیث و روایات رسول اکرم (ص) بسیار کم و پاسخگوی همه نیازهای نوین نمی باشد .

4)     تنها با روی آوردن به سنت رسول اکرم (ص) ضمانت اجرایی قوانین درست نمی شود که به حضور عالمان آگاه نیازمند است .

5)     برای پاسداری از مکتب و ملت به فقهای آگاه نیازمند است .

6)     اخبار دروغ و جعل شده فراوان به پیامبر (ص) نسبت داده شد که شناسایی آنها و درک روایات صحیح کار هر کس نبوده و به علوم مقدماتی فقه و اجتهاد مجتهدان بیدار ارتباط دارد .

 

 

1)      امام شافعی –کتاب الخلاف شیخ طوسی

                                                                            (6)

 

با توجه به این واقعیتها , سرگردانی و بلا تکلیفی ادامه یافت که چه باید کرد ؟

و قرآن و سنت را چگونه باید تفسیر نمود ؟

آیا همه مردم به قرآن و سنت مراجعه کنند ؟

بسیاری از مردم قرآن را نمی شناسند . و نمی توانند مسائل اسلامی را استخراج کنند .

وتازه بسیاری از مسائل جدید و جزئیات احکام الهی در قرآن و سنت , بظاهر یافت نمی شود .

این مشکلات را چگونه باید حل کرد ؟

آیا باید به «تخصص و اجتهاد» روی بیاورند ؟

که عده ای از علما اهل فن و متخصص , در مسائل اسلامی اظهار نظر کنند ؟

و آیا این خط فکری همان «فلسفه اجتهاد و تقلید» شیعه نیست ؟

بهر حال چاره ای جز این وجود نداشت . که واقعیتها را بپذیرند .

طرفداران شعار معروف «حسبنا کتاب الله» به سوی علما و صاحب نظران خود شتافتند .

·        اهل سنت و دیگر فرق اسلامی به علما و صاحب نظران خود , روی آوردند .

·        گروههای التقاطی به دانشمندان مسلمان و مارکسیست و کوچ گرای شرق و غرب توجه کردند .

·        و روشنفکران علم زده , در معبد ساکت علم , به صاحبان فرضیه ها , تئوریها ایمان آوردند .

·        و دراویش و عرفای متصوفه , به قطب و مرشد و پیر طریقت  خود گرایش پیدا کردند وگفتند : ما اهل شریعت نیستیم .

اما بینش توحیدی شیعه روشن بود . در زمان رسول خدا (ص) قرآن را واحکام اسلامی را از پیامبر گرامی وپس از رحلت آن جاودانه پیامبر تمام نیازمندی های علمی وفلسفی ودینی خود را از عترت رسول خدا وامامان معصوم (ع) در طول (11تا 329 هجری ) در میان می گذاشتند وهیچ کمبودی وضعفی نداشتند , که «قرآن وعترت » این دو بال پرواز در ملکوت وعلوم اسلامی , هر گونه توقف وانحراف و سرگردانی را  ریشه کن می کند .

سوم : اعتراف به ضرورت تقلید

« مرحله سوم بازگشت »  حال که همه فرق اسلامی و گروههای سیاسی به ضرورت روایات وضرورت اجتهاد پی برده و به علما , دانشمندان وصاحب نظران خود روی آوردند , خیال می کردند دیگر مشکلی نخواهند داشت و تزلزل وانحراف و بن بستی بر سر راهشان قرار ندارد .

                                                                                     (7)

 

اما ناگهان اعتراف عجز آلود دانشمندان و صاحب نظران را شنیدیم و دانستیم که در چه مشکلاتی دست و پا می زنند . از طرفی باید جوابگوی مسائل امت باشند و از طرفی منابع پر بار و غنی در اختیار ندارند. و عقلها و مغزهایشان بیش از این توان پاسخگویی به مسائل را ندارد . زیرا :

1)      بسیاری از مسائل را در قرآن و سنت نمی شود یافت .

2)     بسیاری از فرضیه ها و تئوریها هرروز مردود می گردد , و کاخ علم فرو می ریزد .

3)    بسیاری از نظریه ها و تفسیرهای به ظاهر علمی توسط مغزهای آگاه نقد و رد می گردد .

4)     بسیاری از مکتب ها و دانشمندان چپ و راست دارند افشا می شوند و دروغین بودن مکتب و راهشان ثابت می گردد .

5)     بسیاری از مسائل اسلامی را مرشد و پیر طریقت نمی فهمد و انکار می کند و بسیاری از آنان را در قرآن نمی تواند بیابد , که در خلسه دود و دم خانقاه سرگردان مانده است .

راستی چه باید کرد ؟ و به چه کسی باید روی آورد ؟ آیا به رهبران راستین و معصوم شیعه روی بیاوریم ؟ به مکتب علی (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) توجه کنیم ؟

یا تفسیرها و تحلیلهای امام معصوم (ع) را بکار گیریم ؟

 که پذیرش مکتب اهل بیت (ع) و فقه شیعه , و قانونی شمردن اجتهاد و تقلید و حوزه های علمیه شیعه و قبول خط ولایت فقیه است .

آیا به سر گردانی و بلا تکلیفی ادامه دهیم ؟ که نتیجه آن ضلالت و گمراهی است ؟

متاسفانه با فاصله گرفتن از عترت پیامبر (ص) و با غرور علمی , و افکار خط ولایت , و فقاهت شیعه , راه انحراف پیمودند ؛ به تفسیر ها و تحلیلهای شخصی و تفسیر به رای روی آوردند .

و با مغز و فکر خود به تفسیر و تحلیل قرآن و سنت پرداختند .

و اظهار نظرهای علماء و دانشمندان خود را سند و مدرک قرار دادند و به آنها عمل کردند .

و روشنفکران غرب زده حلقه بندگی علم را به گردن آویختند .

و گروههای سیاسی به تطبیق اسلام با مارکسیسم پرداختند و معجون مارکسیسم را درست کردند

 

 

                                                                                       (8)

 

 

و گفتند : (مارکس حق می گفت و مارکسیسم و اسلام هر دو یک راه می روند و علی (ع) هم کمونیست بود و همه انبیاء ضد امپریالیسم و از ره آورد علمی مارکس باید بهره مند گردید .)(1)

و عارف صوفی , خرقه پیر طریقت بوسید و بندگی او را پذیرفت ومقلد وپیرو حلقه به گوش قطب ومرشد   شد . وحلال وحرام ,ممنوع وجایز را از او می پرسید که : (هر چه استاد ازل گفت بگو می گویم)

در این تقلید واطاعت کور کورانه , باید دست از هرگونه پرس وجو وکاوش و جستجو برداشت وقلم ودوات را به دور افکند که باید عاشق شد وبا عقل در افتاد وعلم را فراموش کرد وکورکورانه تقلد نمود .

و جالب این که تمام این گروهها وفرقه ها , مقلد کور وکر رهبران خود شدند و تا آنجا منحرف گشتند که نه تنها به قرآن روی نیاوردند , بلکه از قرآن دور شدند .

دیگر نشانی از شعار « حسبنا کتاب الله » به چشم نمی خورد . آنانکه فریاد می زدند .

·        تقلید نباید کرد .

·        و قرآن ما را کافی است .

اکنون به زشت ترین چهره تقلید وکورکورانه ترین اطاعت وپیروی روی آوردند(2)

جای بسی شگفتی است . آنها که مدعی بودند : تنها قرآن ما را کافی است .

وحاضر نشدند که از حضرت امیر المومنین (ع) وعترت پیامبر (ص) اطاعت کنند و می گفتند : نیازی به غیر قرآن نداریم وشیعیان را جهت پیروی واطاعت آگاهانه از خط ثقلین , به زیر سوال می بردند .

وتقلید از فقهاء را نقد می کردند .

و هر گونه تفسیر و تاویلی را انکار می نمودند .

در تداوم خط جدایی با ثقلین «قرآن وعترت» هر گونه تقلید کورکورانه را از هر کس می پذیرند .

تفسیر امام علی (ع) را طرد کردند اما در دام «تفسیر به رای » کعب الاحبارها وابن ابی العوجا ها و تئوریهای یهودی ویهودی زادگان منتظر فرصت , گرفتار آمدند .

 

 

1)        جزوه آموزشهائی درباره سازمان شماره 2 وجزوه پراگماتیسم , ص32 و44و59  ودفاعیات مهدی رضائی ,  ص27و 28و 29                                                                                                                                                                                                        

2)        کتاب جلوه حق آیه الله مکارم شیرازی وارمغان خانقاه

                                                                                               (9)

 

که به جای امام صادق(ع) روایات دروغین ابوهریره ها را بجان بخرند و همه ارزشها را یکجا فراموش کنند . در صورتی که تقلید در شیعه , اطاعت آگاهانه از فقه استدلالی و عترت معصوم (ع) است همه جا با بحث و بررسی , پرسش و پاسخ , با تجزیه و تحلیل یا اجتهاد و استنباط مستدل , در چهارچوب قرآن و رهنمودهای عترت (ع) به کشف احکام الهی            می انجامد .

 

                                                                                                                                           « ادامه دارد »                                        تهیه و نتظیم :علی اکبر رخصی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.