سید جمال الدین اسد آبادی متوفای 1314 هجری قمری

چ, 12/18/1389 - 09:53
سید جمال الدین اسد آبادی متوفای 1314 هجری قمری

در هنگامه اي كه استعمار پير در حال بسط نفوذ خويش در كشورهاي مسلمان و حتي فراتر از آن در شرق قاره كهن بود، سيد جمال الدين اسدآبادي با آگاهي از عواقب شوم سيطره انگلستان ، منادي بيداري اسلامي شد و فرياد رساي اتحاد كشورهاي اسلامي و مبارزه با استعمار را سر داد.

 

18 اسفندماه كه به عنوان روز بزرگداشت سيدجمال الدين اسدآبادي نامگذاري شده؛ تجليل از يك جريان فكري است كه در روزهاي اخير و با اوج گيري نهضت هاي اسلامي، مسلمانان را به مبارزه عليه غرب و وابستگان آن فراخوانده و چشم انداز روشني را پيش روي جهان اسلام قرار داده است.
ايران در نيمه دوم قرن سيزدهم هجري (نوزدهم ميلادي) شاهد نضج گرفتن جنبش اصلاحي اسلامي بود كه بتدريج و با اندكي تقريب زماني به ساير كشورهاي همسايه همچون تركيه، افغانستان و حوزه شمال آفريقا نيز كشيده شد.
اين جنبش اصلاحي حاصل هجوم استعمار سياسي، فرهنگي و اقتصادي غرب بود كه با زمينه چيني هايي طي چند قرن پيش از آن، تمدن اصيل ملت هاي اسلامي را مخدوش كرده و به دنبال جايگزيني هويتي جعلي بود. اين وضعيت در شرايطي به اوج خود رسيد كه ايران عصر ناصري از يكسو با صدارت عظماي ميرزاتقي خان اميركبير برخي اصلاحات سياسي را تجربه مي كرد و از سوي ديگر سيد جمال الدين اسدآبادي با بهره جويي از معارف ديني پايه گذار رستاخيز فكري شد.
چهارمين شاه قاجار كه با كنار گذاشتن شيوه زندگي قبيله اي در تلاش بود ضعف مشروعيت خود را جبران كرده و قدرت خويش را تحكيم و تثبيت نمايد؛ در انديشه پديد آوردن بوروكراسي دولتي و ارتش دائمي برآمد كه اين امر مستلزم برخورداري از منابع مالي بود.
بر اين اساس آسان ترين راه، استمداد از قدرت هاي بزرگ و واگذاري برخي منافع ملي در قالب امتيازات بهره برداري به آنها بود. امپراتوري بريتانيا يكي از قدرت هايي بود كه پيوسته براي حفظ مهمترين مستعمره خود يعني هندوستان و پيگيري سياست هاي استعماري خويش در خاورميانه، حضور پررنگ و مؤثر در ايران را ضروري مي ديد.
كوشش هاي اميركبير صدراعظم عصر ناصري نيز نتوانست شاه قاجار را از اتكاء به بيگانگان رها ساخته و مسير دستيابي ايران به استقلال سياسي و اقتصادي بصورت كامل پيموده شود. در همين پيوند؛ قرار گرفتن ايران در شاهراه تجارت جهاني استعمار گران را بر آن مي داشت كه گوي رقابت را در عرصه چپاول اين سرزمين از يكديگر بربايند.
در چنين شرايطي سيد جمال الدين اسدآبادي كه از محضر دو مرجع عاليقدر زمان يعني شيخ مرتضي انصاري و ملاحسينقلي درجزيني همداني بهره برده بود و در هندوستان آشنايي هايي هم با علوم جديد پيدا كرده بود، به مقابله با استعمار انگليس برخاست و نداي رساي بيداري اسلامي سر داد.
سيد جمال به دليل سلطه همه جانبه انگليسي ها با كمتر از دو سال سكني در هند، عازم عثماني شد و در آنجا نيز با حسادت علماي بابعالي، ناگزير رحل اقامت در مصر افكند و توانست نهضت فكري ضداستعماري و ضدانگليسي را پايه گذاري كند؛ هرچند ديري نپاييد كه بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترك مصر شد اما خط سيري كه او ترسيم كرده بود توسط شاگردانش همچون شيخ محمد عبده پيگيري شد و سالها بعد زمينه را براي قيام مردم مصر عليه استعمار انگليس فراهم آورد.
بُعد فكري اتحاد اسلامي با حضور سيدجمال الدين اسدآبادي در اروپا و با انتشار روزنامه 'عروه الوثقي' دنبال شد؛ آن هنگام كه 'ارنست رنان' مقالاتي عليه اسلام مي نوشت، سيد جمال به پاسخگويي بر شبهات اين فيلسوف فرانسوي پرداخت.
وي در يكي از نامه هاي خود به رنان نوشت: «پيامبران از ميان جامعه بشري برخاستند و كوشيدند آدميزادگان را به پيروي از فرمان عقل فراخوانند ... و در پرتو همين تربيت ديني بود كه همه ملت ها خواه مسلمان و خواه مسيحي از درنده خويي رستند و به سوي مدنيتي پيشرفته تر شتافتند» (1)
برهان قاطع و ادله روشن سيدجمال در دفاع از حقيقت و حقانيت اسلام ناصرالدين شاه قاجار را بر آن داشت تا از وي براي حضور در ايران دعوت كند. اين دعوت باعث نشد كه سيد جمال الدين اسدآبادي انديشه هاي اصلاح طلبانه خود را متوقف كند بلكه آشكارا در سخنراني ها و خطابه هاي خويش شاه را عامل بدبختي مردم معرفي مي كرد و همين روشنگري ها كه با طبع شاهانه در تضاد بود، منجر به اخراج وي از ايران گشت.
سيد جمال كه در زمان حضور در ايران از نزديك شاهد ظلم استبداد داخلي و فساد استعمار خارجي بود؛ پس از اين اخراج به بصره رفت و در نامه اي به آيت الله سيد حسن شيرازي مرجع عاليقدر جهان تشيع از ستم و جور شاه ايران نگاشت: «پيشواي‌ بزرگ‌ ! پادشاه‌ ايران‌ سست‌ عنصر و بدسيرت‌ گشته‌، مشاعرش‌ ضعيف‌ شده‌، بدرفتاري‌ را پيش‌ گرفته‌، خودش‌ از اداره‌ كشور و حفظ‌ منافع‌ عمومي‌ عاجز است از اروپا كه‌ برگشته‌، پرده‌ شرم‌ را پاره‌ كرده‌ و خودسري‌ را پيش‌ گرفته‌ بي‌ پرده‌ باده‌ گساري‌ مي نمايد، با كفار دوستي‌ مي ورزد، با مردم ‌نيكوكار دشمني‌ مي‌كند ... آنچه‌ به زيان‌ مسلمانان‌ انجام‌ داده‌ اين‌ است‌ كه‌ قسمت‌ عمده‌ كشور و درآمد آن‌ را به‌ دشمنان‌ فروخته‌؛ تو اي‌ پيشواي‌ دين‌، اگر به‌ كمك‌ ملت‌ برنخيزي‌ و آنها را جمع‌ نكني‌ و كشور را با قدرت‌ خود از چنگ‌ اين‌ گناهكار بيرون‌ نياوري‌، طولي‌ نخواهد كشيد كه‌ مملكت‌ اسلامي‌ زير اقتدار بيگانگان‌ درمي‌آيد، آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ هرچه‌ مي خواهند مي‌كنند و هر حكمي‌ دلشان‌ خواست‌ مي دهند»(2)؛ همين مرقومه در صدور فتواي مشهور تحريم تنباكو و لغو قرارداد استعماري رژي كه موجب تضعيف توان اقتصادي انگليس در ايران شد، تأثير بسياري داشت.
سيدجمال انديشه هاي استعمارستيزانه خود را اين بار در افغانستان پي مي گيرد و امراي حاكم هرات را به مبارزه و طرد استعمار انگليس از آن ديار تشويق مي كند ولي باز هم از افغانستان رانده مي شود.
رزمجويي و بيگانه ستيزي سيدجمال الدين اين بار در دربار خلافت عثماني در دوره سلطان عبدالحميد دنبال مي شود؛ برنامه نجات ملل مسلمان و پيشرفت و ترقي آنان از طريق وحدت مسلمانان و تقريب بين مذاهب اسلامي كه از سوي سيدجمال الدين اسدآبادي در بابعالي طرح ريزي شد با دسيسه ايادي استعمار انگلستان در استانبول با شكست مواجه مي شود.
وي در نامه اي به عبدالحميد عثماني ضمن ابراز ناخرسندي از «توهين‌ها و تحقيرها» اعلام مي دارد كه «همه فكر و انديشه من مشغول‌ تسبيب‌ اسباب ايجاد وحدت‌ نيرومند در جهان‌ اسلام » بوده كه «به علت ‌سياهكاري هاي‌ اهل‌ باطل‌» نتوانست به ثمر نشيند.
در همين هنگام سيد جمال در سه شنبه 5 شوال 1314 / 9 مارس 1897 نامه اي به « هم‌ مسلك‌هاي‌ ايراني‌» خود مي نويسد و شرايط دشوار زندگي در عثماني را شرح مي دهد: «من‌ در موقعي‌ اين‌ نامه‌ را به‌ دوست‌ عزيز خود مي‌نويسم‌ كه‌ در محبس‌ محبوس‌ و از ملاقات‌ دوستان‌ خود محرومم‌، نه‌ انتظار نجات‌ دارم‌ و نه‌ اميد حيات‌، نه‌ از گرفتاري‌ متألم‌ و نه‌ از كشته‌شدن‌ متوحش‌، خوشم‌ بر اين‌ حبس‌ و خوشم‌ بر اين‌ كشته‌شدن‌. حبسم‌ براي‌ آزادي‌ نوع‌، كشته‌ مي‌شوم‌ براي‌ زندگي‌ قوم‌ ولي‌ افسوس‌ مي‌خورم‌ از اينكه‌ كشته‌هاي‌ خود را ندرويدم‌، به‌ آرزويي‌ كه‌ داشتم‌ كاملاً نائل‌ نگرديدم‌، شمشير شقاوت‌ نگذاشت‌ بيداري‌ ملل‌ مشرق‌ را ببينم‌، دست‌ جهالت‌ فرصت‌ نداد صداي‌ آزادي‌ را از حلقوم‌ امم‌ مشرق‌ بشنوم» وي با بيان اين حسرت كه «ايكاش تمام‌ تخم‌ افكار خود را در مزرعه‌ مستعد افكار ملت‌ كاشته‌ بودم نه در زمين شوره‌زار سلطنت‌ فاسد» يادآور مي شود: «در اين ‌مدت‌ هيچيك‌ از تكاليف‌ خيرخواهانه‌ من‌ به‌ گوش‌ سلاطين ‌مشرق‌ فرو نرفت‌، همه‌ را شهوت‌ و جهالت‌ مانع‌ از قبول‌ گشت ... با هزاران‌ وعد و وعيد به‌ تركيا احضارم‌ كردند، اين‌ نوع‌ مغلول‌ و مقهورم‌ نمودند غافل‌ از اينكه‌ انعدام‌ صاحب‌ نيت‌ اسباب‌ انعدام‌ نيت‌ نمي‌شود؛ صفحه‌ روزگار حرف‌ حق‌ را ضبط‌ مي‌كند»(3)
اما پيوستگي همه اين دشواري ها نه تنها سيد جمال را از استمرار تلاش ها براي به زمين زدن بيگانه نااميد نكرد بلكه وي با هوشمندي و با ابزار نويني چون 'مطبوعه' ، فعاليت ها و اقدامات خويش را در پاريس با مجله عروه ‌الوثقي از سر گرفت. سيدجمال الدين اسدآبادي محروميت ملل شرق را در نفوذ استعمار غربي، استبداد، تفرقه ميان مسلمانان و دور افتادن از كاروان علم و دانش مي ديد و در عين حال مسلمانان را به مبارزه با استعمار، استبداد، خودباختگي در برابر غرب تشويق و ترغيب مي كرد و بر اتحاد اسلام تأكيد داشت.
از اين انديشمند اسلامي آثاري چون رساله نيچريه، مقالات در روزنامه عروةالوثقي، مقاله در رد خطابه ارنست رنان، نامه‌ها، مقالات در نشريه ضياءالخافقين، تتمة البيان في تاريخ الافغان بر جاي مانده است.
بدون ترديد سيد جمال الدين اسدآبادي را بايد به تعبير استاد شهيد مرتضي مطهري «سلسله جنبان نهضت هاي اصلاحي» دانست كه «به عنوان اولين احياگر و نوانديش ديني در جهان اسلام» موجب «بيدارسازي در كشورهاي اسلامي» شد و با «نهضت فكري و اجتماعي خود هم رستاخيزي در انديشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگي آنها»(4)
تحولات كنوني كشورهاي عربي - اسلامي با بهره گيري از تجربه موفق انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) و متأثر از انديشه هاي فردي كه رهبر معظم انقلاب او را «مرد اسلام خواه، شجاع، مبارز» (5) خوانده اند، در حالي به پيش مي رود كه حكومت هاي فاسد و دست نشانده غرب يكي پس از ديگري رو به افول گذاشته و دست نشاندگان استعمار با ذلت و خواري از منطقه بيرون رانده شده اند.
گزارش از: اميرحسين كبيري

پانوشت ها ---------------------------------------------------------------------------
(1) : انديشه مطهر ؛ نشريه سياسي - اجتماعي پايگاه مقاومت شهيد مطهري دانشگاه فردوسي، شماره 42 ، اسفندماه 89
(2) : بيدارگر ؛ پيرامون شهيد سيدجمال الدين اسدآبادي ، ترجمه نامه سيدجمال الدين به ميرزاي شيرازي
(3) : همان
(4) : مرتضي مطهري ، جنبش هاي اسلامي معاصر در يكصد سال اخير، تهران، انتشارات صدرا، ص 23
(5) : تعبير رهبر معظم انقلاب از سيدجمال الدين اسدآبادي در نماز جمعه تهران، 15 بهمن 1389

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.