آشفتگی فکری طبقات، پیامد شوم تبلیغات
تبلیغات بازرگانی صدا و سیما از نگاهی دیگر مروج فرهنگ طبقاتی شده است و موجب شده که هر طبقه برای رسیدن به طبقه بالاتر دچار آشفتگی فکری شود و به نوعی آرامش خود را از دست بدهد.
تبلغات یکی از راههایی است که انسان میتواند محصول یا ایده خود را در معرض انتخاب دیگران قرار دهد. البته هر چند تبلیغات معمولاً یکسویه بوده و هدف آن اقناع فکر مخاطب برای خرید است اما در بسیاری اوقات استفاده از روشهای مختلف جهت این نوع اقناع، تاثیرات دیگری در ذهن مردم میگذارد که سالها باید کار کرد تا آن تاثیر را در صورت منصف بودن از ذهن مخاطب خارج کرد.
اگر با این دقت به تبلیغات بازرگانی که از صدا و سیما پخش میشود نگاه کنیم خواهیم دید که اثر فرهنگی که این تبلیغات بر زندگی انسانها دارد را نمیتوان نادیده گرفت و حتی میتوان نقش این نوع تبلیغات را در طلاق بررسی کرد.
اگر بخواهیم به کارکرد تبلیغات بپردازیم به طور قطع میتوان یکی از ضعفهای آن را ترویج تجملگرایی دانست. تجملگرایی به طور محسوس و نامحسوس موجب تحریک طبقه پایینتر به سمت طبقه بالاتر میشود که این موضوع در ظاهر امر خوب است.
در تبلیغات تلویزیونی وقتی زندگی پزشکی را نشان می دهند معمولاً با این ویژگیها همراه است که خانهای که در آن زندگی میکند وسعت زیادی دارد؛ غذایی که سرمیز گذاشته میشود معمولاً چند نوع غذاست و ورزشی که این فرد انجام می دهد بیشتر اسکی و تنیس است. همچنین ماشینی که این فرد سوار میشود از نوع ماشینهای خارجی است.
از طرف دیگر در این نوع تبلیغات زندگی طبقه متوسط جامعه که عموماً کارمند و معلم و کاسب هستند وقتی در طی تبلیغاتی به تصویر کشیده میشود اینگونه است که وسعت این خانه متوسط است و معمولاً یک غذا سرمیز قرار دارد. از طرف دیگر ورزشی که برای این افراد تبلیغ میشود بیشتر فوتبال و شناست و ماشین این طبقه اجتماعی معمولاً 206 و ریو است.
طبقه سوم هم مربوط به قشر پایین جامعه است که خانه انها یا مستاجری است یا شبیه آلونک. از طرفی غذای این خانواده غذای ساده است و ورزشی هم ندارند چون فرصتی پیدا نمیشود. البته ماشین هم پیشکش.
این نوع طبقه بندی که عمدتاً در فیلمها و تبلیغات تجاری به صورت محسوس و نامحسوس دیده میشود تاثیرات عجیبی روی مخاطب دارد که آن هم به صورت نامحسوس است و یکی از اثرات آن این است که اگر کسی پزشک باشد و مهمانی بگیرد باید در سر سفرهاش چند جور غذا گذاشته شود یا پزشک باید ماشین خارجی سوار شود.
تاثیر نامحسوس دیگر این موضوع این است که با توجه به فطرت انسان که همیشه طالب بهترین هاست این حس به طبقه متوسط و ضعیف القا میشود که باید به سمت بالا حرکت کند و زندگی مانند زندگی آن پزشک برای خود فراهم کند که این موضوع هم در دید اول خوب است اما سوال اینجاست که آیا این خانواده توانایی رسیدن به این مرحله را دارند که اگر ندارند و درآمد آنها کفاف این زندگی را نمیدهد از اینکه این تبلیغات پشت سر هم در فیلم ها و تبلیغات بازرگانی تکرار میشود یا روحیه ناامیدی به فرد دست میدهد یا روحیه تلاش بیشتر که هر دو مخرب است چرا که سوال اینجاست که این نوع زندگی آیا نیاز واقعی انسان است یا نیاز کاذبی است که رسانه، شوق رسیدن به آن را در زندگی به مردم القا کرده است.
آیا اینکه زندگیهایی که در تبلیغات بازرگانی بیشتر دیده می شود زندگیها مرفهان جامعه هستند و درصد کمی از مردم این نوع زندگی را تجربه میکنند توقعات را برای شروع زندگی مشترک از دو جوان بالا نمی برد؟
آیا با نداشتن یخچال فریزرهای با مارکهای فلان و با آن ویژگیها زندگی لنگ می زند؟
به نظر میرسد یا مدیریتی در پس این نوع تبلیغات نیست و یا افرادی به طور عامدانه دست به این کار میزنند که هم فروش محصولات بیشتر شود و هم قیمت بالاتری از تبلیغات دریافت شود که در هر دو حالت ضرر آن به مردم است.
تبلیغات بازرگانی در ظاهر یک تبلیعات است اما در باطن یک فرهنگ را به مردم القا میکند و مردم رابه سمت آن سوق می دهد که فرهنگی که در حال حاضر این تبلیغات ترویج می دهند فرهنگ مرفهنشینی است که باید دید آیا توانایی این نوع زندگی در بین همه مردم وجود دارد یا خیر.
دیدگاه ها